چراغهای روشن و خاموش طرح جدید
علیرضا رأفتی روزنامهنگار
راستش را بخواهید تازه داشتم سر و سامان میگرفتم. دنیا به ما که به گونهای نادر از بیماری چند شاخگی دچاریم خیلی سخت میگیرد. در حق ما که دوست داریم همه کارهای جهان را همزمان انجام دهیم یک زندگی آن هم با روزهای 24ساعته ستم است. فکر کن ساعتی از روز را بروی دنبال فلان کار، ساعتی دیگر را به یاد گرفتن آن یکی کار بگذرانی، ساعتی دیگر مشغلهای دیگر و... تازه با خودم کنار آمده بودم که همه اینها را یک کاسه کنم و پشت همان میزی که برای روزنامه مینویسم به بقیه هم ناخنک بزنم. خلاصه همه چیز داشت میرفت که منظم شود اما طرح 50درصدی شدن کسب و کارهایی که امکان دورکاری دارند، مطرح شد. دوباره برگشتم به نقطه اول. همانجایی که بعضی روزها را پشت میز تحریریه مینشستم و بعضی روزها پشت میز کافه و بعضی روزها زیر پتو.
بالاخره روزگار، روزگار است و آدمیزاد، آدمیزاد. او کارش به هم زدن عادتهای ماست و ما کارمان عادت کردن به عادتهای جدید و باز همین چرخه تکراری. هر طوری بود باز به این زندگی و کار در کولهپشتی عادت کردم. باز هم صبح به صبح کولهام را انداختم روی دوشم و بساط دورکاریام را کنج همان کافه همیشگی پهن کردم. کافهای که البته حالا میزهایش را با فاصله دو برابر میچیند و مدام ضدعفونی میشود. دیروز نم باران پاییزی میخورد روی شیشه و آسمان کمکم تیره میشد. ساعت پنج و نیم غروب بود و من روی همان صندلی همیشگی در همان کافه هر روزه مشغول نوشتن بودم و دورکاری. یادداشتی که باید رأس ساعت مشخصی به روزنامه میرسید. لابهلای خواندنها و نوشتنها و ضربالاجلی که داشت سر میرسید، سر بلند کردم و صاحب کافه را بالای سرم دیدم که لبخندی آمیخته با خجالت روی صورتش بود: «ببخشید، دستور ستاد کرونا اینه که از امروز ساعت 6 همه کسب و کارها تعطیل باشند. باید کافه رو خالی کنیم. عذر میخوام ولی دیگه باید کافه رو ترک کنید!»
ساعت 6و30دقیقه غروب، در حالی که پشت فرمان و کنار خیابان در ماشین نشسته بودم و ادامه مطلبم را مینوشتم به مغازههایی نگاه میکردم که همه باز بودند و کافهای که تنها مکان تعطیل آن راسته خیابان بود. همه چراغها روشن بود به جز همان یکی. شانس ما را ببین! حالا بین این همه مغازه عدل همان کافه باید اینقدر قانونمدار باشد.
ساعت 6و30دقیقه غروب با وضعیت اسفباری کنار خیابان داشتم به وضعیت جدید زندگی عادت و خودم را برای تغییرات غیرقابل باور بعدی آماده میکردم.
تیتر خبرها
-
جامجم عشق اول من است
-
سهراهی کمک در دهه دوم عمر
-
یکشنبه سرنوشتساز مجلس
-
پشت پرده آمریکا، روی پرده
-
عبور از ساعت 18
-
پسلرزههای زلـزلـهزدگی
-
نقشه غربی برای قفقاز
-
پرواز همای رادیو
-
بیرو؛ خلاف جهت رویاها
-
زلزله کرمانشاه، اتحادی که اندوه را به امید تبدیل کرد
-
پیام تسلیت رئیس رسانه ملی در پی درگذشت محمدحسین نورشاهی
-
عبور از ساعت 18
-
چراغهای روشن و خاموش طرح جدید