تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، دوستداران میراث فرهنگی در سراسر جهان را نگران کرده که مبادا تاریخ تخریبهای میراثی در این سرزمین باستانی دوباره تکرار شود
ترس از تکرار فاجعه بامیان
همه چیز سریعتر از آنی پیش رفت و اتفاق افتاد که فکرش را بشود کرد. ولسوالیها و شهرها و روستاها یکی پس از دیگری سقوط کردند و پرچم سفید طالبان در میدان مرکزی آنها برافراشته شد. هنوز اما دژ کابل باقی مانده بود و اخبار و وعده و وعیدهای ارگ ریاستجمهوری حکایت از تسخیرناپذیری این دژ داشت، اما وقتی پای معامله و نه مبارزه، خیانت و نه ایستادگی در میان باشد، هر دژی هرچند شکستناپذیر، بهراحتی فتح میشود و از پای میافتد و این بود که کابل هم به راحتی سایر ولسوالیها(شهرستان) و ولایات، فتح و تصرف شد. ورود و استقرار طالبان در جای جای افغانستان ( به دلیل خاطرات تلخ نه چندان دور از این قوم) جدا از رعب و وحشتی که به دل عامه انداخت و صحنههای رقتانگیز و دردناکی که در فرودگاه کابل رقم زد، پشت جامعه هنری،فرهنگی و میراث دوستان این سرزمین کهن را هم لرزاند و خاطرات تلخ تخریب بوداهای بامیان و نابودی موزهها و به آتش کشیده شدن کتابخانه و دهها هزار کتاب و نسخ قدیمی و تاریخی و نابودی نقاشیهای باقدمت و ظروف سفالی و مجسمههای باستانی را دوباره یادشان آورد؛ تخریب و غارت گستردهای که حکمرانی پیشین طالبان در حدود 20 سال پیش برای افغانستان به ارمغان آورد. این نگرانی نه تنها به دل میراث دوستان و اهل هنر افغانستانی و ایرانی رخنه کرد، بلکه خواب سازمانهای مرجع میراث جهانی همچون یونسکو را هم آشفته ساخت، تا حدی که این سازمان در 30 مرداد در اولین ابلاغیه خود از زمان تصرف افغانستان توسط طالبان، خواستار حفاظت از میراث فرهنگی و باستانی در این کشور شد. شورای بینالمللی موزهها موسوم به ایکوم نیز همزمان با انتشار بیانیهای درباره وضعیت آثار فرهنگی و حفاظت آنها در افغانستان هشدار داد و از تهدیدهای جانی برای افرادی که زندگیشان را وقف حفاظت از این میراث کردهاند، ابراز نگرانی کرد. ناگفته نماند همه این دلنگرانیها، ابلاغیهها و هشدارها درحالی صورت میگرفت که رهبران طالبان اواخر سال گذشته (فوریه سال جاری میلادی)، دستور حفاظت از آثار تاریخی و محوطههای باستانی و عدم تخریب آنها را صادر و فروش اموال تاریخی این کشور را برای نیروهای خود ممنوع اعلام کرده بودند، اما مگر میشود به این طالبان جدید اعتماد کرد؟ مگر سایه تردید و دودلی نسبت به تغییر بنیادین طالبانی که سابقه خوبی در این خصوص نداشتهاند، دست از سر دلهای نگران بر میدارد؟
چاره اندیشی اشرف غنی اما تنها معطوف به چگونگی گریز از ارگ ریاستجمهوری افغانستان شد و تا همین لحظه هیچ خبری از نوع حفاظت از بزرگترین گنجینه باستان جهان و اینکه در حکومت طالبان چه بر سر آن خواهد آمد، نیست؛ همینقدر میدانیم که این گنجینه تا پیش از سقوط کابل در بانک مرکزی افغانستان نگهداری میشده است.
طالبان البته تاکنون چند بار پیغام داده که دیگر آن طالبان پیشین نیست و خودش حافظ میراث فرهنگی و باستانی مردم این دیار خواهد بود. این پیغامها، بیانیهها و وعدهها اما هنوز نتوانسته ذرهای از نگرانی میراثدوستان این کشور و نهادهای میراثی جهان کم کند.
اعتمادسازی دشوار طالبان
طالبان در چند هفتهای که بساطش را در افغانستان پهن کرده، نه در حرف که در عمل نشان داده میخواهد این بار از در صلح و دوستی با مردم درآید و حتی فراتر از این به آزادیهای مذهبی، فرهنگی و هنری میدان بدهد و دست و پای کسی را برای ورود به این سرزمین آزاد نبندد، نشان به آن نشان که در دهه اول محرم همپای شیعیان در هرات عزاداری و حتی از مراسم تعزیه آنها محافظت کردند و نشان به آن نشان که تا این لحظه هنوز خبری از تخریب و نابودی و غارت آثار و اموال تاریخی به گوش نرسیده است و باز نشان به آن نشان که این قوم گریزان از ترانه و آواز و موسیقی بهتازگی از سرود ملی خود رونمایی کردهاند.
با این حساب چرا هنوز مردمک چشمها مضطرب توی حدقهها دودو میزنند و با نگرانی این سو و آن سوی سرزمین افغانستان را میکاوند و مترصدند مبادا تصویری تلخ ببیند یا خبری سخت بشوند؟ اصلا چرا این طالبان به دل بسیاری هنوز ننشسته و قول و وعدهشان دلها را آرام نکرده است؟
پاسخ این پرسش در چیستی و ماهیت طالبان است و اینکه هنوز روشن نیست این طالبان که اکنون بر 32ولسوالی از 34ولسوالی افغانستان سیطره پیدا کرده، همانی است که در سالهای ۱۹۹۶تا ۲۰۰۱ بر سهچهارم افغانستان مسلط شد و کلی قوانین و محدودیتهای جاهلانه، رعب و وحشت، جنازه، غارت و تخریب روی دست این سرزمین باقی گذاشت یا طالبانی که امروز مدعی میشود تغییر ماهیت داده و از گذشته عبرت گرفته است. برخی کارشناسان حوزه افغانستان از جمله محمدحسین جعفریان میگویند طالبان حتی اگر تغییر مثبتی هم کرده باشد، برخلاف گذشته، طالبان یکدستی نیست و از طیفهای مختلفی تشکیل شده که بخشهایی از آن داعش هستند با آن پرچمهای سیاه و دلهای سیاهتر، که از کشورهای دیگر به افغانستان آمده و فعلا آرام و بیصدا زیر پرچم سفید طالبان جان میگیرند و نیرو جمع میکنند و هویتشان را پنهان میکنند تا مبادا دنیا علیه آنها موضع بگیرد. این ادعای جعفریان بیراه هم نیست، چه اینکه طی روزهای گذشته در بخشهایی از افغانستان همچون بدخشان و ننگرهار که در شمال شرقی و شرق افغانستان و هم مرز پاکستان هستند، گروه طالب نمای داعشی مسلک دست به اقداماتی همچون ربودن زنان و دختران و جهاد نکاح زده که پیش از این فقط مصداقش را در داعشیهای سوریه و عراق دیده و شنیده بودیم. درمقابل در ولایاتی چون هرات در غرب افغانستان و هم مرز با ایران هم طالبانی مستقر شده که خواهان صلح و حافظ جان و مال و عقیده مردم شده است.
خب در چنین شرایطی حتی اگر خاطرات تلخ ویرانگری طالبان دو دهه پیش به فراموشی سپرده شود و به قول و قرار طالبان خوب امروز که خواهان حفظ داشتههای نیاکان و میراث هنری و فرهنگی و تاریخی کشورش هست، اعتماد شود، چه تضمینی وجود دارد که داعشیهای دیومسلک، عنان حکومت افغانستان را به دست نگیرند.
اگر بخت با ما یار شود
متاسفانه این روزهای افغانستان شبیه هوای مهآلود و غبار گرفتهای است که چند متر پشت مه و غبارش پیدا نیست و این یعنی نمیتوان پیشبینی کرد کدامیک از پرچمهای سپید طالبان یا سیاه داعش بهزودی در آسمان افغانستان برافراشته میشود.
شکی نیست اگر بخت با مردم افغانستان و همسایگان این کشور همراه شود و جناح میانهرو حکومت را در دست بگیرد و تکلیف خود را با داعش هم روشن کند، با توجه به کنار گذاشتن افراطیت سابق خود، با پذیرش کشورهای بیشتری نسبت به گذشته مواجه شده و بیش از گذشته به رسمیت شناخته شود. در چنین شرایطی به احتمال زیاد همانطور که تعامل و شیوه حرف زدن با دنیا را یاد گرفتهاند، به قوانین جهانی از جمله قوانین میراثی یونسکو هم احترام گذاشته و از آن تبعیت کنند؛ قوانینی که مهمترینش در سال 2012 و پس از تخریب گسترده میراث جهانی در افغانستان و چند کشور دیگر تدوین شد و تخریب عمدی میراث فرهنگی را جنایت جنگی میداند و در صورت بروز برای آن دادگاه کیفری بینالمللی تشکیل میدهد.
تازه این زمان است که اهالی فرهنگ و هنر میتوانند نفس راحتی بکشند اما تا آن زمان خیالها ناآسوده و دل ها نگران و چشمها مضطرب است. همین است که سازمانهای جهانی این روزها پشت هم بیانیه میدهند و از طالبان گاه با خواهش و گاه با تهدید میخواهند دست از پا خطا نکرده، به میراث ملی و باستانی افغانستان تعرض نکنند.