با اجازه آقای معلم شروع می‌کنم

موضوع انشا: تابستان خود را چگونه گذراندید؟

با اجازه آقای معلم شروع می‌کنم

به نام خدا. اکنون که قلم در دست می‌گیرم و انشای خود را آغاز می‌کنم از خدای بزرگ می‌خواهم تمام فرزندان کشورم را یاری دهد تا بر هوای نفس غلبه کنند و بر غول تنبلی پیروز شوند و بنشینند پای درس و مشق‌هایشان. آدم وقتی که درس بخواند آدم موفقی می‌شود و آینده‌اش درخشان می‌شود. مثل معلم انشای ما که از کودکی درس خوانده و حالا هم همیشه دنبال کتاب و مطالعه است و همان‌طور هم که می‌بینید آدم بسیار موفقی است و خیلی چیزها می‌داند و آن‌قدر فهمیده و مهربان است که حتی به این انشای پر از ایراد این بنده حقیر هم نمره بیست می‌دهد.
این تابستان مثل همه تابستان‌ها من به همراه پدر، مادر، خواهر و برادرم به سفر خارجی رفتیم. سفر خارجی خیلی خوش می‌گذرد چون خارج خیلی جای خوبی است. غذاهای خارج خیلی خوشمزه است و خانه‌هایشان خیلی رنگی‌تر از خانه‌های ماست.
این تابستان ما به کشور ایتالیا رفتیم. مادرم اول تابستان به پدرم گفت حالا که هواپیماها به علت کرونا مسافر جا به جا نمی‌کنند، این تابستان خارج را چه کار کنیم؟ پدرم هم گفت همین فردا می‌رود پیش احمد مکانیک و می‌دهد ماشینش را سرویس می‌کند و می‌اندازیم‌اش توی جاده و با ماشین خودمان می‌رویم ایتالیا. پس فردا صبحش همگی نشسته بودیم در ماشین شاسی‌بلندمان و سفر به ایتالیا را شروع کردیم. بابا گفت احمد مکانیک یک سورپرایز هم برای ماشین گذاشته و گفته که در سفر ایتالیا خیلی به کار می‌آید.
ما از کشورهای مختلف رد شدیم و به ایتالیا رسیدیم. هر جا هم پلیس جلویمان را گرفت پدرم شماره آشنایش را در اداره راهنمایی و رانندگی گرفت و او با یک سلام و احوالپرسی با افسر پلیس کارمان را راه انداخت. تازه یک جا هم خبرنگار صدا و سیمای ایتالیا آمد کنار ماشین‌مان و گفت در این شرایط کرونا شما چرا به سفر می‌روید، پدرم به افسر پلیس اشاره کرد و او سریعا خودش را به خبرنگار رساند و به ایتالیایی به او گفت که اصلا می‌دانی ایشان کی هستند؟ بعد آرام آرام چیزهایی در گوش خبرنگار گفت. خبرنگار هم از ما عذرخواهی کرد و رفت. لابد می‌پرسید من ایتالیایی را چطور یاد گرفته‌ام؟ خب حق دارید اگر خارج نرفته‌اید این حرف‌ها را بزنید. آدم در خارج وقتی در محیط قرار می‌گیرد به سادگی می‌تواند زبان آن کشور را یاد بگیرد و اصلا مثل کلاس زبان‌های این‌جا نیاز نیست کلی پول بدهد و هر هفته مشق بنویسد تا بتواند به آن زبان صحبت کند و آن را بفهمد.
سورپرایز احمد مکانیک را در شهر ونیز فهمیدیم. ونیز یکی از شهرهای ایتالیاست که روی آب بنا شده و خانه‌ها همه‌شان روی آب شناورند و همین‌طور برای خودشان مثل یک تخته روی آب تاب می‌خورند. کوچه‌ها و خیابان‌های ونیز هم آبراه است و فقط با قایق می‌شود توی آن رفت و آمد کرد اما پدرم وقتی رسیدیم ونیز گفت اصلا نگران نباشید، احمد مکانیک فکر اینجایش را هم کرده. بعد یک دکمه زد و چرخ‌های ماشین رفتند داخل بدنه و چیزی شبیه به کف کشتی از بدنه بیرون آمد و ماشین تبدیل شد به یک قایق مجهز که می‌توانست روی آب حرکت کند.
تابستان امسال خیلی به ما خوش گذشت و مثل همیشه از سفر خارج دست پر برگشتیم. به امید سلامتی معلم انشای عزیزم و شما هم‌کلاسی‌های گل.
این بود انشای من.