تاوان بدرفتاری با خانواده‌ام را دادم

گفت‌وگو با مرد سابقه‌دار که دوستش را کشت

تاوان بدرفتاری با خانواده‌ام را دادم

مرد ۴۰ ساله از اعدام بخشیده شده و تا چند روز دیگر و بعد از 12 سال از آزاد می‌شود. در یکی از آخرین شب‌های شهریور سال ۸۵ در جریان درگیری با دوستانش یکی از آنها را با چاقو در تهران به قتل رساند. از ترس اعدام فراری بود تا این‌که بعد از سه سال بازداشت شد. در برابر حکم قصاص قرار گرفت و 12سال زیر تیغ بود و دو بار پای چوبه دار رفت و توانست به کمک مسؤولان واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران به شرط پرداخت دیه رضایت بگیرد. سرانجام به کمک خیرین پول دیه را جور کرد و بخشیده شد و به‌زودی آزاد می‌شود. در پشت صحنه یک جنایت این هفته با سهیل ــ زندانی بخشیده شده ــ گفت‌وگو کردیم و میثم حسین‌پور، بازپرس دادسرای تهران در یادداشتی به تحلیل دلایل این جنایت پرداخت.

از قبل از زندان بگو.
مثل همه آدم‌ها خانواده داشتم. کار، پول و زندگی داشتم. می‌خواستم ازدواج کنم و پدر شوم اما دوست ناباب مسیر زندگی‌ام را عوض کرد.
 چطور عوض شد؟
دوستم معتاد بود و مرا هم معتاد کرد. زندگی‌ام را باختم و کارم را از دست دادم. یک معتاد خیابانگرد شدم. از خانه پول و وسایل سرقت کرده و می‌فروختم و با آن مواد می‌خریدم. کم‌کم خلافکار و سارق شدم. شش بار روانه زندان شدم که آخرین بار سه سال طول کشید و چند ماه قبل از قتل آزاد شدم.
 چطور قاتل شدی؟
وقتی آزاد شدم با دوستم رفتم خانه‌ای اجاره کردیم. دوباره دزدی کرده و متواری شدم. وقتی بعد از چند ماه به خانه اجاره‌ای بازگشتم، متوجه شدم دوستم افراد دیگری را به آنجا آورده و خانه را به یک پاتوق تبدیل کرده و در چند وقتی که من نبوده‌ام کرایه خانه را نپرداخته و اکنون صاحبخانه کرایه را از من می‌خواست. سر همین موضوع درگیر شدیم و دوستم را با چاقو زدم و فرار کردم. بعد از یک هفته فهمیدم او مرده است. سه سال در شهرهای مختلف فراری بودم که بعد از بازگشتم به تهران بازداشت شدم.
 اوضاع زندان چطور بود؟
 من شش بار به اتهام سرقت زندان رفته بودم اما این بار فرق داشت و امیدی به آزادی نداشتم.
 ملاقاتی داشتی؟
خانواده‌ام می‌آمدند و دلداری‌ام می‌دادند. اعتیادم را در زندان ترک کردم. می‌دانستم این تاوان بدرفتاری‌هایم با خانواده‌ام بوده‌است.
 روزهای زندان چطور می‌گذشت؟
خیلی سخت اما باید تحمل می‌کردم. در این سال‌ها چند بار خواب مقتول را دیدم که مدام می‌گفت چرا او را کشته‌ام و مثل وی باید عذاب بکشم. کابوس اعدام در این دوازده سال با من بود. در این سال‌ها خیلی از همسلولی‌هایم و دو وکیل بندمان اعدام شدند.
 پای چوبه دار رفتی؟
دوبار. یادم می‌آید اولین بار تا صبح نخوابیدم و از تولد تا روز اعدام برایم تداعی شد. خدا به من‌ رحم کرد و آن روز از پای چوبه دار بازگشتم و خانواده مقتول به من فرصت دوباره دادند. هم‌سلولی‌هایم فکر می‌کردند اعدام شده‌ام. وقتی مرا دیدند شوکه شدند. سه سال پیش هم برای بار دوم پای چوبه دار رفتم که مهلت گرفتم. سرانجام خانواده‌ام و خیرین دیه را جمع‌آوری کرده و پرداختند که به‌زودی آزاد می‌شوم.
 تصمیمت بعد از آزادی؟
دوست دارم کارم را از سر بگیرم، ازدواج کنم و پدر شوم و به زندانیان اعدامی دیگر کمک کنم تا رضایت بگیرند.