درباره یک کره جغرافیایی جادویی
من میتونم کاری کنم که همهچیز عوض بشه
کره جغرافیایی ذاتا و ماهیتا جزو لوازم تحریر نیست و نمیتوان آن را نوشتافزار و ابزار نوشتن دانست، اما تنها جایی که میتوان کره جغرافیایی یا گوی گیتاشناسی یا ماکت کروی زمین را در آن یافت، فروشگاههای لوازم تحریر و یا کتابفروشیهایی است که نوشتافزار هم میفروشند. لااقل قدیم و در دوران تحصیل ما که اینطور بود و کره جغرافیایی در انواع و اقسام اندازهها در ویترین یا بهترین قسمتهای فروشگاه لوازم تحریر و میان کلی نوشتافزار دیگر، حسابی دلبری و سروری میکرد.
کره جغرافیایی، حتی در دفتر مدرسه هم زیباترین و جذابترین وسیله موجود بود و در هر بار حضور اجباری در دفتر (به خاطر شیطنت و احیانا درس نخواندن و از این قبیل یا وظیفه محول شده از سوی معلم یعنی بردن گچهای سفید و رنگی به کلاس) به ما چشمک میزد.
جذابیت و لذت در دست گرفتن کل جهان در یک گوی کوچک، با خیالات کودکانه ما همخوانی داشت و میتوانستیم دنیا را در کمتر از چند ثانیه با انگشتمان بچرخانیم؛ چیزی شبیه بازیگوشی چاپلین در «دیکتاتور بزرگ» و هنگام بازی با بادکنک عظیمی به شکل کره زمین.
حالا فکر کنید از دل کره جغرافیایی که به خودی خود سحرانگیز است، یک موجود عجیب و غریب و افسانهای هم بیرون بیاید و آرزوهایتان را برآورده کند.
فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» به کارگردانی مسعود کرامتی، همین کار را با کودکی ما کرد و به خیالات و رویاها و فانتزیهای ما پروبال داد، دقیقا وظیفه سینمای کودک که در این سالها دیگر خبر چندانی از خیالانگیزی آن نیست.
این فیلم البته در عین سرگرمکنندگی بچههای دهه 60 احتمالا تخیل برخی مخاطبان کم سن و سالش را به تصورات موهوم و چه بسا توهم هم پیوند زده باشد!
یکی خود من که بعد از تماشای این فیلم، هر آن منتظر یا به عبارت بهتر آرزومند سربرآوردن یک پاتال از دل کره جغرافیایی بودم. هیچ ناممکن و بعید نبود که بچههایی برای رویارویی با پاتال، کره جغرافیایی عزیزشان را مثل قلک شکسته باشند و چیزی جز جهانی تو خالی نصیبشان نشدهباشد.
موفقیت خیرهکننده پاتال و آرزوهای کوچک و تاثیر شگفتانگیز آن بر کودکان، محصول یک کار گروهی مثالزدنی در سینمای ایران بود و جمعی از بهترین سینماگران حوزه کودک، این اتفاق خوب را رقم زدند؛ از فیلمنامه رضا کیانیان و مهدی سجادهچی و کارگردانی مسعود کرامتی بگیرید تا تهیهکنندگی فرشته طائرپور و وحید نیکخواهآزاد و طراحی عروسک توسط کامبیز صمیمیمفخم و بازی بازیگران و درخشش دیگر عوامل فنی. دیدن اسم رسول ملاقلیپور، فیلمساز سینمای جنگ هم به عنوان تدوینگر این فیلم سینمای کودک، جالبتوجه است.
ایده فیلم پاتال هوشمندانه و خلاقانه است و برگ برنده آن محسوب میشود؛ وجود یک غول کوچک و ریزهمیزه در داخل یک کره جغرافیایی که میتواند آرزوی صاحبش، پسربچهای به نام وحید و خواهر و دوستانش را برآورده کند. اصلا همین انتخاب کره جغرافیایی که معادل چراغ جادو در افسانههاست، فیلم را صاحب یک نماد و شمایل میکند و باعث میشود مخاطبان کودک، هیچوقت چنین نشانه جذابی را فراموش نکنند. نکته دیگر ایجاد موقعیتهای جذاب، بامزه و کمیکی است که بهواسطه آرزوهای وحید و دوستانش پیش میآید؛ مهمترینش خواسته وحید برای جابهجایی با پدرش، آقای ناظری (رضا کیانیان در دومین فیلم سینماییاش) است. وحید به اداره پدر میرود ـ که با معادلسازی درستی، در موسسه جغرافیایی و نقشهنگاری کار میکند و کلی کره جغرافیایی ریز و درشت آنجاست ـ و پدر هم با آن قد و قامت و شکل و شمایل بزرگسالانه، همکلاس بچههای نیمقد میشود و برای آنها گردنکلفتی میکند و البته گوشش هم توسط ناظمی نسبتا نصف خودش پیچانده میشود.
جلوههای ویژه فیلم هم باتوجه به بضاعت فنی آن سالهای سینمای ایران قابل قبول بود و کار فانتزیاش در ارتباط با بچهها را راه میانداخت؛ آن سکانس فوتبال و توپ دیوانهای که کنترلش از دست (پای) بازیکنان خردسال خارج است و پاتال از داخل کره جغرافیایی حرکات و نتیجه بازی را رقم میزند و پرواز موتورسیکلت از روی ماشین ناظری و جلوگیری از تصادف به اراده پاتال، برخی از این صحنههای هیجانانگیز برای بچههای دیروز بودند.
همچنین باید از بخش موزیکال و مشهور فیلم هم یاد کرد، همانجایی که پاتال با صدای مسعود کرامتی، خودش را اینطوری برای وحید معرفی میکند: «من میتونم کاری کنم که همهچیز عوض بشه/ هرچی سنگ تو باغچه هست یا آبنبات یا گز بشه.»
32 سال از ساخت پاتال و آرزوهای کوچک میگذرد. برخی عوامل این فیلم دیگر میان ما نیستند، کامبیز صمیمیمفخم، رسول ملاقلیپور، احمد آقالو. فرشته طائرپور تهیهکننده فیلم هم که بهتازگی از دنیا رفت، سال 89 خبر از ساخت قسمت دوم فیلم پاتال داده بود که به سرانجام نرسید. سینمای کودک هم مدتهاست که فیلم موفق و ماندگاری چون پاتال و آرزوهای کوچک نساخته است. کره جغرافیایی هم دستکم برای بچههای دیروز، دیگر هیجانانگیز و رویایی نیست. از ماکت کره زمین بدتر، خود جهان واقعی امروز است که با دنیای کودکانه و دوستداشتنی ما فرسنگها فاصله دارد و اصلا بوی بهبود اوضاع از آن نمیآید.
کره جغرافیایی، حتی در دفتر مدرسه هم زیباترین و جذابترین وسیله موجود بود و در هر بار حضور اجباری در دفتر (به خاطر شیطنت و احیانا درس نخواندن و از این قبیل یا وظیفه محول شده از سوی معلم یعنی بردن گچهای سفید و رنگی به کلاس) به ما چشمک میزد.
جذابیت و لذت در دست گرفتن کل جهان در یک گوی کوچک، با خیالات کودکانه ما همخوانی داشت و میتوانستیم دنیا را در کمتر از چند ثانیه با انگشتمان بچرخانیم؛ چیزی شبیه بازیگوشی چاپلین در «دیکتاتور بزرگ» و هنگام بازی با بادکنک عظیمی به شکل کره زمین.
حالا فکر کنید از دل کره جغرافیایی که به خودی خود سحرانگیز است، یک موجود عجیب و غریب و افسانهای هم بیرون بیاید و آرزوهایتان را برآورده کند.
فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» به کارگردانی مسعود کرامتی، همین کار را با کودکی ما کرد و به خیالات و رویاها و فانتزیهای ما پروبال داد، دقیقا وظیفه سینمای کودک که در این سالها دیگر خبر چندانی از خیالانگیزی آن نیست.
این فیلم البته در عین سرگرمکنندگی بچههای دهه 60 احتمالا تخیل برخی مخاطبان کم سن و سالش را به تصورات موهوم و چه بسا توهم هم پیوند زده باشد!
یکی خود من که بعد از تماشای این فیلم، هر آن منتظر یا به عبارت بهتر آرزومند سربرآوردن یک پاتال از دل کره جغرافیایی بودم. هیچ ناممکن و بعید نبود که بچههایی برای رویارویی با پاتال، کره جغرافیایی عزیزشان را مثل قلک شکسته باشند و چیزی جز جهانی تو خالی نصیبشان نشدهباشد.
موفقیت خیرهکننده پاتال و آرزوهای کوچک و تاثیر شگفتانگیز آن بر کودکان، محصول یک کار گروهی مثالزدنی در سینمای ایران بود و جمعی از بهترین سینماگران حوزه کودک، این اتفاق خوب را رقم زدند؛ از فیلمنامه رضا کیانیان و مهدی سجادهچی و کارگردانی مسعود کرامتی بگیرید تا تهیهکنندگی فرشته طائرپور و وحید نیکخواهآزاد و طراحی عروسک توسط کامبیز صمیمیمفخم و بازی بازیگران و درخشش دیگر عوامل فنی. دیدن اسم رسول ملاقلیپور، فیلمساز سینمای جنگ هم به عنوان تدوینگر این فیلم سینمای کودک، جالبتوجه است.
ایده فیلم پاتال هوشمندانه و خلاقانه است و برگ برنده آن محسوب میشود؛ وجود یک غول کوچک و ریزهمیزه در داخل یک کره جغرافیایی که میتواند آرزوی صاحبش، پسربچهای به نام وحید و خواهر و دوستانش را برآورده کند. اصلا همین انتخاب کره جغرافیایی که معادل چراغ جادو در افسانههاست، فیلم را صاحب یک نماد و شمایل میکند و باعث میشود مخاطبان کودک، هیچوقت چنین نشانه جذابی را فراموش نکنند. نکته دیگر ایجاد موقعیتهای جذاب، بامزه و کمیکی است که بهواسطه آرزوهای وحید و دوستانش پیش میآید؛ مهمترینش خواسته وحید برای جابهجایی با پدرش، آقای ناظری (رضا کیانیان در دومین فیلم سینماییاش) است. وحید به اداره پدر میرود ـ که با معادلسازی درستی، در موسسه جغرافیایی و نقشهنگاری کار میکند و کلی کره جغرافیایی ریز و درشت آنجاست ـ و پدر هم با آن قد و قامت و شکل و شمایل بزرگسالانه، همکلاس بچههای نیمقد میشود و برای آنها گردنکلفتی میکند و البته گوشش هم توسط ناظمی نسبتا نصف خودش پیچانده میشود.
جلوههای ویژه فیلم هم باتوجه به بضاعت فنی آن سالهای سینمای ایران قابل قبول بود و کار فانتزیاش در ارتباط با بچهها را راه میانداخت؛ آن سکانس فوتبال و توپ دیوانهای که کنترلش از دست (پای) بازیکنان خردسال خارج است و پاتال از داخل کره جغرافیایی حرکات و نتیجه بازی را رقم میزند و پرواز موتورسیکلت از روی ماشین ناظری و جلوگیری از تصادف به اراده پاتال، برخی از این صحنههای هیجانانگیز برای بچههای دیروز بودند.
همچنین باید از بخش موزیکال و مشهور فیلم هم یاد کرد، همانجایی که پاتال با صدای مسعود کرامتی، خودش را اینطوری برای وحید معرفی میکند: «من میتونم کاری کنم که همهچیز عوض بشه/ هرچی سنگ تو باغچه هست یا آبنبات یا گز بشه.»
32 سال از ساخت پاتال و آرزوهای کوچک میگذرد. برخی عوامل این فیلم دیگر میان ما نیستند، کامبیز صمیمیمفخم، رسول ملاقلیپور، احمد آقالو. فرشته طائرپور تهیهکننده فیلم هم که بهتازگی از دنیا رفت، سال 89 خبر از ساخت قسمت دوم فیلم پاتال داده بود که به سرانجام نرسید. سینمای کودک هم مدتهاست که فیلم موفق و ماندگاری چون پاتال و آرزوهای کوچک نساخته است. کره جغرافیایی هم دستکم برای بچههای دیروز، دیگر هیجانانگیز و رویایی نیست. از ماکت کره زمین بدتر، خود جهان واقعی امروز است که با دنیای کودکانه و دوستداشتنی ما فرسنگها فاصله دارد و اصلا بوی بهبود اوضاع از آن نمیآید.