در فصل جدید فوتبال کشور هنوز هم مشکلات قدیمی اقتصادی حضور پررنگی دارند
پولهایی که مدیران به باد میدهند
بـــــه عـــــقـــــیده بعضی کارشناسان، امروزه بعد از بانکداری و بیمه، ورزش سومین صنعت پولساز دنیاست. دنیای ورزش و در راس آن صنعت پولساز فوتبال، جغرافیایی است به وسعت تمام کشورهای دنیا. گردش مالی عظیم فوتبال باعث شده تا این حوزه به یک اقتصاد بزرگ در جهان تبدیل شود که کشورهای مختلف از پهنه آن به درآمدهای کلانی میرسند و میتوانند بخشی از چرخهای اقتصاد خود را با تکیه به درآمدهای حاصل از حوزه ورزش بچرخانند. به همین دلیل است که همه ساله کشورهای مختلفی برای میزبانی تورنمنتهایی همچون المپیک یا جام جهانی سر و دست میشکنند تا هم از عواید مالی آن به خوبی بهره ببرند و هم از عواید غیر مالی آن. تمام این موارد اما در فوتبال و ورزش ایران چیزی شبیه به یک سراب است که هیچ وقت به واقعیت تبدیل نمیشود. ماجراهای خصوصی سازی، درآمدهای باشگاهها از اقلام هواداری، استفاده از برند باشگاه های بزرگ و... همه معضلاتی است که سالهاست مثل بختک روی فوتبال ایران افتاده و بعید است گره کور آنها به این زودیها حتی با دندان هم باز شود!
پولهایی که حیف و میل میشوند
در ساختار لیگهای بزرگ دنیا و تیمهای مختلف، درآمدها شفاف است؛ باشگاهها مدیریت مالی را با حساسیت کامل دنبال میکنند و حتی قراردادهای بزرگ همچون قرارداد لیونل مسی یا کریستیانو رونالدو، با ذکر تمامی جزئیات و بندها در معرض دید همه هواداران قرار میگیرد. درست عکس فوتبال ایران که نه مدیریت مالی محلی از اعراب دارد و نه در بین مدیران تعریفی برایش صورت گرفته است.
چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه باشگاه رئال مادرید به عنوان یکی از بزرگترین و پرافتخارترین تیمهای اروپا، پروژه عظیم ساختساز ورزشگاه سانتیاگو برنابئو را کنار نگذاشته و برای اداره بهتر مسائل مالی خود، از یک ترفند جالب استفاده کرده است.
این باشگاه اعلام کرد که با توافق با بانک اونیکاخا، این بانک خدمات مالی رئال مادرید را مدیریت خواهد کرد و اسپانسر مالی جدید رئال خواهد بود. البته که این موضوعی جدید نیست که بخواهیم با ذوق و شوق از آن تعریف کنیم. هرچند برای فوتبال ایران چنین نکاتی ذوق هم دارد، اما کشورهای دیگر و تیمهای آنها، سالهاست که برای مدیریت بهتر و پیشبینی درآمدها و مخارج خود و البته جلوگیری از هرگونه بدهی و از طرفی افزایش درآمدها با استفاده از بحث برند و اسپانسرینگ، از این روشها و خدمات بانکی استفاده میکنند. در چنین شرایطی این باشگاه اسپانیایی ضمن مدیریت منابع مالی خود، به پشتوانه تبلیغ برای این بانک، مبلغی را هم به عنوان درآمد به جیب میزند. مطمئنا در ایران هم بانکهای زیادی به علت داشتن خدمات تخصصی در این زمینه، میتوانند باشگاههای بزرگ ایران از جمله استقلال و پرسپولیس را از این قبیل خدمت بهره مند کنند و این تنها مشتی است نمونه از خروارها کار مفید و اقتصادی که میتوان برای به حرکت درآوردن چرخهای زنگ زده اقتصاد فوتبال انجام داد.
دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس که همیشه از عدم شفافیت و فقدان مدیریت صحیح مالی رنج بردهاند بیشک با چنین اقداماتی میتوانند یک قدم حیاتی و مثبت برای رفع مشکلاتشان بردارند.
معضل شفاف نبودن
درست در روزهایی که باشگاههای پر طرفدار همچون استقلال و پرسپولیس با مشکلات ریز و درشت مالی دست به گریبان هستند، خبر رسید که اردوی استقلال برای بازی با الهلال عربستان 250 هزار دلار خرج روی دست باشگاه گذاشته که هزینه آن از محل پول فروش مهدی قائدی تامین شده است!
سوال اصلی اینجاست که اصلا چنین پول گزافی برای چه کاری خرج شده؟ اردوی آبیها با چه تشکیلات و تجملاتی برگزار شده که چنین هزینه زیادی را روی دست باشگاه گذاشته؟ در شرایط فعلی که آبیها حتی اسپانسر درست و حسابی هم ندارند و فعلا ورودیشان صفر است، چرا باید بدون هیچ مدیریت صحیحی این پولها هدر برود؟ یک حساب سرانگشتی و ساده به خوبی نشان میدهد که استقلالیها باید برای این اردو نهایتا هزینهای 100 هزار دلاری میکردند اما اینکه چه اتفاقی افتاده و این پولها چطور خرج شده خود جای سوال و ابهام است. همین عدم شفافیتهای مالی، مشخص نبودن ساز وکارهای اقتصادی باشگاه و دخل و خرج آنها، یکی از موانع بزرگی است که باعث شده عملا دسترسی به سندهای مالی و تراز اقتصادی باشگاههایی مانند استقلال و پرسپولیس مانند دسترسی به اسناد فوقمحرمانه باشد که هیچ کسی از آنها خبر ندارد و همین هم باعث شده خصوصیسازی آنها با مشکل مواجه شود.
مشکل دیگری که در فوتبال ما وجود دارد این است که ساز و کار درست و اصولی برای تعیین دستمزد یک ورزشکار وجود ندارد. چرا یک بازیکن در یک فصل مبلغی حدود یک میلیارد تومان میگیرد اما همین بازیکن با انتقال به باشگاهی دیگر، رقمش به مرز دهبرابر هم میرسد؟ چه اتفاقی میافتد که این پولها اینگونه و بیمنطق هزینه میشود؟ آیا همه این پول به جیب ورزشکار میرود یا دستهایی هستند که هر کدام سهم خود را طلب میکنند؟
تیمهای بزرگ دنیا در طول سالیان متمادی روی یک ریل منطقی حرکت میکنند، بالا و پایین چندانی ندارند وحتی بحرانی مانند کرونا را هم هر طور شده از سر میگذرانند، اما در فوتبال ایران عملا هر تیمی با مدیران کارنابلدش محکوم به سقوط مالی است و ورشکستگی. حتی تیمهای خصوصی و پولداری مانند تراکتورسازی با آن مالک متمول هم راه به جایی نمیبرند و نهایتا سرنوشتی جز سقوط ندارند. همه اینها زنگ خطری است برای یک معضل بزرگ که سالهاست درفوتبال ایران رخنه کرده و اگر چارهای برایش پیدا نشود، مثل موریانه ستونهای آن را نابود میکند. عدم مدیریت صحیح منابع مالی دردی است که هرچه زودتر باید چاره شود.
نظارت و بازرسی بر مدیریت مالی باشگاهها به خصوص استقلال و پرسپولیس، به صورت جدی نیست. شرایط به شکلی است که هر مدیرعاملی روی کار میآید، مشکلات باشگاهها تکرار میشود. مشکل اصلی اینجاست که افرادی راس کار میآیند که فقط دنبال هزینه گذاشتن روی دست باشگاه بودهاند. با این تفکر که مدتی مدیر عامل هستند و هزینهها را مدیر عامل بعدی باید بپردازد. تعهد شخص یعنی هر فرد را مجاب میکردند که یک اسپانسر و منبع مالی بیاورد تا برای قراردادهایی که خودش میبندد متعهد شود اما در باشگاهها این اتفاق را نمیبینیم و هر شخصی میآید بدهی زیادی از خود به جا میگذارد و همین دور باطل تکرار میشود.
از سوی دیگر اسپانسرهایی هم که میآیند به دلیل حجم بالای بدهیها و مخارج، فقط دوره کوتاه مدیریت یک نفر را میتوانند حمایت کنند. همین نسل به نسل میچرخد و بازیکنها پولشان را نمیگیرند. در اروپا شما میبینید هر باشگاه یک مدیر ورزشی دارد و یک مدیر اقتصادی. یعنی زمان انعقاد قرارداد، یک مدیر که از فوتبال سر رشتهای ندارد دخالت نمیکند. اما در فوتبال ما بازیکنهایی آمدند که شاید 50 هزار دلار قیمت داشتند اما 600 هزار دلار گرفتند. بازیکنهایی می آمدند که قراردادشان شش ماهه بود یعنی حتی مدیران توان بستن یک قرارداد درست را نداشتهاند. یک بازیکن با انجام دو بازی پول خود را کامل گرفته و رفته که نشان دهنده ضعف مدیریت است و تا وقتی ساختار مدیریتی در فوتبال را درست نکنیم نمیتوانیم به جایی برسیم.
در حال حاضر مشکل اصلی تیمهای بزرگ ما قرارداد بستن با بازیکنان خارجی است. در چند سال اخیر تعداد پروندهها و بدهیها چند برابر شده که این ضعف را نشان میدهد.از طرفی قبل از منع جذب خارجیها، در مواردی میدیدیم که مربی به خارج از کشور میرود تا بازیکن جذب کند بدون هیچ نظارتی در باشگاه. یعنی بازیکنی که شاید در برزیل سوپر مارکت داشته را به لیگ آوردهاند یا بازیکن هزار دلاری را به 50 هزار دلار خریدهاند و مدتی بعد سر همان قرارداد باشگاه محکوم و محروم شده است. نهادهایی مانند بازرسی کل کشور به این بخشها ورود نمی کند یا قاطعیت لازم را ندارد.
از طرف دیگر، فوتبال ما در حال حاضر دست یکسری دلال است اما آیا ورود کردهاند که جلوی آنها را بگیرند؟ همین هم باعث میشود دلالها بازیکن صد میلیونی را با یک میلیارد به باشگاه بفروشند. تا زمانی که این بخشها درست نشود، اصلاح ساختار مالی باشگاهها ممکن نیست. تا زمانی که در هر باشگاهی در کنار یک مدیر ورزشی، یک مدیر اقتصادی هم نباشد، نمیتوانیم پیشرفت کنم. مدیر اقتصادی هم باید کار بلد باشد نه اینکه یک بساز و بفروش را در هیات مدیره بگذاریم. چنین اشخاصی از کجای فوتبال خبر دارند که بخواهند درباره بازیکن نظر بدهند؟ همین باعث میشود برخی بازیکنان که با دلالها در ارتباط هستند قرارداد ببندند و برخی بازیکنها که شایستگی دارند اما با دلالها در ارتباط نیستند، خانهنشین شوند. الان فوتبال ما به سمتی رفته که چند نفر دور یک میز نشسته و تصمیم گیرنده شدهاند، هرچند افراد پاکدست هم داریم که سالم کار میکنند اما درصد زیادی از آنها با این روش پیش میروند و باید نهادهای بازرسی به صورت قاطع ورود کنند.
پولهایی که حیف و میل میشوند
در ساختار لیگهای بزرگ دنیا و تیمهای مختلف، درآمدها شفاف است؛ باشگاهها مدیریت مالی را با حساسیت کامل دنبال میکنند و حتی قراردادهای بزرگ همچون قرارداد لیونل مسی یا کریستیانو رونالدو، با ذکر تمامی جزئیات و بندها در معرض دید همه هواداران قرار میگیرد. درست عکس فوتبال ایران که نه مدیریت مالی محلی از اعراب دارد و نه در بین مدیران تعریفی برایش صورت گرفته است.
چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه باشگاه رئال مادرید به عنوان یکی از بزرگترین و پرافتخارترین تیمهای اروپا، پروژه عظیم ساختساز ورزشگاه سانتیاگو برنابئو را کنار نگذاشته و برای اداره بهتر مسائل مالی خود، از یک ترفند جالب استفاده کرده است.
این باشگاه اعلام کرد که با توافق با بانک اونیکاخا، این بانک خدمات مالی رئال مادرید را مدیریت خواهد کرد و اسپانسر مالی جدید رئال خواهد بود. البته که این موضوعی جدید نیست که بخواهیم با ذوق و شوق از آن تعریف کنیم. هرچند برای فوتبال ایران چنین نکاتی ذوق هم دارد، اما کشورهای دیگر و تیمهای آنها، سالهاست که برای مدیریت بهتر و پیشبینی درآمدها و مخارج خود و البته جلوگیری از هرگونه بدهی و از طرفی افزایش درآمدها با استفاده از بحث برند و اسپانسرینگ، از این روشها و خدمات بانکی استفاده میکنند. در چنین شرایطی این باشگاه اسپانیایی ضمن مدیریت منابع مالی خود، به پشتوانه تبلیغ برای این بانک، مبلغی را هم به عنوان درآمد به جیب میزند. مطمئنا در ایران هم بانکهای زیادی به علت داشتن خدمات تخصصی در این زمینه، میتوانند باشگاههای بزرگ ایران از جمله استقلال و پرسپولیس را از این قبیل خدمت بهره مند کنند و این تنها مشتی است نمونه از خروارها کار مفید و اقتصادی که میتوان برای به حرکت درآوردن چرخهای زنگ زده اقتصاد فوتبال انجام داد.
دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس که همیشه از عدم شفافیت و فقدان مدیریت صحیح مالی رنج بردهاند بیشک با چنین اقداماتی میتوانند یک قدم حیاتی و مثبت برای رفع مشکلاتشان بردارند.
معضل شفاف نبودن
درست در روزهایی که باشگاههای پر طرفدار همچون استقلال و پرسپولیس با مشکلات ریز و درشت مالی دست به گریبان هستند، خبر رسید که اردوی استقلال برای بازی با الهلال عربستان 250 هزار دلار خرج روی دست باشگاه گذاشته که هزینه آن از محل پول فروش مهدی قائدی تامین شده است!
سوال اصلی اینجاست که اصلا چنین پول گزافی برای چه کاری خرج شده؟ اردوی آبیها با چه تشکیلات و تجملاتی برگزار شده که چنین هزینه زیادی را روی دست باشگاه گذاشته؟ در شرایط فعلی که آبیها حتی اسپانسر درست و حسابی هم ندارند و فعلا ورودیشان صفر است، چرا باید بدون هیچ مدیریت صحیحی این پولها هدر برود؟ یک حساب سرانگشتی و ساده به خوبی نشان میدهد که استقلالیها باید برای این اردو نهایتا هزینهای 100 هزار دلاری میکردند اما اینکه چه اتفاقی افتاده و این پولها چطور خرج شده خود جای سوال و ابهام است. همین عدم شفافیتهای مالی، مشخص نبودن ساز وکارهای اقتصادی باشگاه و دخل و خرج آنها، یکی از موانع بزرگی است که باعث شده عملا دسترسی به سندهای مالی و تراز اقتصادی باشگاههایی مانند استقلال و پرسپولیس مانند دسترسی به اسناد فوقمحرمانه باشد که هیچ کسی از آنها خبر ندارد و همین هم باعث شده خصوصیسازی آنها با مشکل مواجه شود.
مشکل دیگری که در فوتبال ما وجود دارد این است که ساز و کار درست و اصولی برای تعیین دستمزد یک ورزشکار وجود ندارد. چرا یک بازیکن در یک فصل مبلغی حدود یک میلیارد تومان میگیرد اما همین بازیکن با انتقال به باشگاهی دیگر، رقمش به مرز دهبرابر هم میرسد؟ چه اتفاقی میافتد که این پولها اینگونه و بیمنطق هزینه میشود؟ آیا همه این پول به جیب ورزشکار میرود یا دستهایی هستند که هر کدام سهم خود را طلب میکنند؟
تیمهای بزرگ دنیا در طول سالیان متمادی روی یک ریل منطقی حرکت میکنند، بالا و پایین چندانی ندارند وحتی بحرانی مانند کرونا را هم هر طور شده از سر میگذرانند، اما در فوتبال ایران عملا هر تیمی با مدیران کارنابلدش محکوم به سقوط مالی است و ورشکستگی. حتی تیمهای خصوصی و پولداری مانند تراکتورسازی با آن مالک متمول هم راه به جایی نمیبرند و نهایتا سرنوشتی جز سقوط ندارند. همه اینها زنگ خطری است برای یک معضل بزرگ که سالهاست درفوتبال ایران رخنه کرده و اگر چارهای برایش پیدا نشود، مثل موریانه ستونهای آن را نابود میکند. عدم مدیریت صحیح منابع مالی دردی است که هرچه زودتر باید چاره شود.
اصلاح ساختار، پله اول مدیریت فوتبال
نظارت و بازرسی بر مدیریت مالی باشگاهها به خصوص استقلال و پرسپولیس، به صورت جدی نیست. شرایط به شکلی است که هر مدیرعاملی روی کار میآید، مشکلات باشگاهها تکرار میشود. مشکل اصلی اینجاست که افرادی راس کار میآیند که فقط دنبال هزینه گذاشتن روی دست باشگاه بودهاند. با این تفکر که مدتی مدیر عامل هستند و هزینهها را مدیر عامل بعدی باید بپردازد. تعهد شخص یعنی هر فرد را مجاب میکردند که یک اسپانسر و منبع مالی بیاورد تا برای قراردادهایی که خودش میبندد متعهد شود اما در باشگاهها این اتفاق را نمیبینیم و هر شخصی میآید بدهی زیادی از خود به جا میگذارد و همین دور باطل تکرار میشود.
از سوی دیگر اسپانسرهایی هم که میآیند به دلیل حجم بالای بدهیها و مخارج، فقط دوره کوتاه مدیریت یک نفر را میتوانند حمایت کنند. همین نسل به نسل میچرخد و بازیکنها پولشان را نمیگیرند. در اروپا شما میبینید هر باشگاه یک مدیر ورزشی دارد و یک مدیر اقتصادی. یعنی زمان انعقاد قرارداد، یک مدیر که از فوتبال سر رشتهای ندارد دخالت نمیکند. اما در فوتبال ما بازیکنهایی آمدند که شاید 50 هزار دلار قیمت داشتند اما 600 هزار دلار گرفتند. بازیکنهایی می آمدند که قراردادشان شش ماهه بود یعنی حتی مدیران توان بستن یک قرارداد درست را نداشتهاند. یک بازیکن با انجام دو بازی پول خود را کامل گرفته و رفته که نشان دهنده ضعف مدیریت است و تا وقتی ساختار مدیریتی در فوتبال را درست نکنیم نمیتوانیم به جایی برسیم.
در حال حاضر مشکل اصلی تیمهای بزرگ ما قرارداد بستن با بازیکنان خارجی است. در چند سال اخیر تعداد پروندهها و بدهیها چند برابر شده که این ضعف را نشان میدهد.از طرفی قبل از منع جذب خارجیها، در مواردی میدیدیم که مربی به خارج از کشور میرود تا بازیکن جذب کند بدون هیچ نظارتی در باشگاه. یعنی بازیکنی که شاید در برزیل سوپر مارکت داشته را به لیگ آوردهاند یا بازیکن هزار دلاری را به 50 هزار دلار خریدهاند و مدتی بعد سر همان قرارداد باشگاه محکوم و محروم شده است. نهادهایی مانند بازرسی کل کشور به این بخشها ورود نمی کند یا قاطعیت لازم را ندارد.
از طرف دیگر، فوتبال ما در حال حاضر دست یکسری دلال است اما آیا ورود کردهاند که جلوی آنها را بگیرند؟ همین هم باعث میشود دلالها بازیکن صد میلیونی را با یک میلیارد به باشگاه بفروشند. تا زمانی که این بخشها درست نشود، اصلاح ساختار مالی باشگاهها ممکن نیست. تا زمانی که در هر باشگاهی در کنار یک مدیر ورزشی، یک مدیر اقتصادی هم نباشد، نمیتوانیم پیشرفت کنم. مدیر اقتصادی هم باید کار بلد باشد نه اینکه یک بساز و بفروش را در هیات مدیره بگذاریم. چنین اشخاصی از کجای فوتبال خبر دارند که بخواهند درباره بازیکن نظر بدهند؟ همین باعث میشود برخی بازیکنان که با دلالها در ارتباط هستند قرارداد ببندند و برخی بازیکنها که شایستگی دارند اما با دلالها در ارتباط نیستند، خانهنشین شوند. الان فوتبال ما به سمتی رفته که چند نفر دور یک میز نشسته و تصمیم گیرنده شدهاند، هرچند افراد پاکدست هم داریم که سالم کار میکنند اما درصد زیادی از آنها با این روش پیش میروند و باید نهادهای بازرسی به صورت قاطع ورود کنند.