رفاقتی این‌چنین

رفاقتی این‌چنین

می‌گفت این بچه‌ها، شبیه بچگی‌های ما نیستند. ما در دنیای خودمان بودیم؛ چیزی نمی‌دانستیم، از چیزی خبر نداشتیم. سرمان به کارتون‌های خودمان گرم بود و در تنهایی برای زندگی غم‌انگیز شخصیت محبوب‌ کارتون‌مان اشک می‌ریختیم. ما هرچه می‌گذاشتند جلوی‌مان می‌خوردیم و هرچه می‌گفتند قبول می‌کردیم. اما اینها، این بچه‌های دوره جدید، این‌طور نیستند. اینها از من و تو بهتر می‌توانند با گوشی تلفن کار کنند، لپ‌تاپ را به اینترنت وصل کنند و گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند.

راست می‌گفت؛ این بچه‌ها فرق دارند. آنها بچه‌های عصری هستند که عکس دیجیتالی روزهای اول تولدشان در شبکه‌های اجتماعی پدر و مادرشان دیده می‌شود و از همان بدو تولد، ماشین کنترلی و ابزارهای دیجیتال در سیسمونی‌شان دارند. این بچه‌ها همین که به مدرسه پا‌می‌گذارند در برابر هر سؤالی‌ به موتورهای جست‌وجوی اینترنتی ارجاع داده می‌شوند. 
آن‌وقت می‌خواهیم این بچه‌ها را از حضور در فضای مجازی منع کنیم؟ شاید خودمان را بتوانیم اما اینها را نه! کودکان و نوجوانان امروز، بدون اینترنت نمی‌توانند زندگی کنند؛ نمی‌توانند درس بخوانند، خرید و معاشرت کنند. پس اگر قرار است از آنها مراقبت کنیم، فکر زندگی بدون تکنولوژی و فضای مجازی را باید از ذهن‌مان بیرون کنیم و به چاره‌ای عجین شده با ویژگی روزگار امروز برسیم.‌ اما چه کنیم؟ ما هم در کنارشان بایستیم نه روبه‌روی‌شان؛ این‌طور نباشد که فکر کنند پدر و مادرهای‌مان از اینترنت و فضای مجازی بدشان می‌آید. 
به آنها این باور و احساس را بدهیم که ما هم از این‌که آنها تا این اندازه مسلط به استفاده از این فضا هستند، کیف‌می‌کنیم. شاید القای این احساس به کودکان و نوجوانان، باعث شود که صداقتی را که دل‌مان می‌خواهد با ما داشته باشند و هرآنچه می‌خواهند بدانند را از ما بپرسند و هر آنچه می‌فهمند را با ما به اشتراک بگذارند. انگار که رفاقت، تنها راهکار حفاظت از فرزندان‌مان در روزگار امروز است. 

نگار علیزاده - روزنامه‌نگار