نسخه Pdf

جایی برای دیده‌شدن

جایی برای دیده‌شدن

در همه زمان‌ها، نوجوانی یکی از مهم‌ترین رویداد‌های زندگی است که باید از همه جهت مورد توجه قرار گیرد. به‌دلیل شرایط کنونی جامعه و ایجاد اهمیت قشر نوجوان برای تمام اقشار جامعه به‌ویژه مسئولان در هفته‌ای که سپری شد، اتفاقات مهمی رخ داد.

اگر شماره قبلی نوجوانه را مرور کرده باشید، قطعا از اتفاقات ویژه باغ کتاب و جشنواره ایران آینده برای نوجوانان باخبر شده‌اید اما در میان اتفاقات و رخدادهای مهم هفته ملی نوجوان، جشنواره نوجوان برگزیده سال یا «نوجوونیم» نیز فعالیت‌های خود را در چارچوب برنامه‌های زنده از روز دوشنبه، ۱۶ آبان در شبکه امید آغاز کرده است. ویژه برنامه نوجوونیم، جدا از پرداختن به روند و ‌توضیح جشنواره، آیتم‌های ویژه‌ای از جمله دعوت و حضور برخی چهره‌های هنری و رسانه‌ای کشور را به همراه نوجوانان مستعد طراحی کرده است که می‌توان در بخش حضور چهره‌های مطرح رسانه‌ای کشور به احسان مهدی دوبلور، زین العابدین تقی پور بازیگر سینما و تلویزیون و غلامرضا صنعتگر خواننده و خانم سارا عرفانی، نویسنده چند کتاب اشاره کرد. همچنین در بخشی از این ویژه برنامه نوجوانانه از برخی نوجوانان مطرح دعوت شده که می‌توان به بخش‌های گویندگی و اجرا، استندآپ کمدی و گروه‌های سرود مطرح کشور اشاره کرد. ویژه برنامه نوجوونیم در حال حاضر سه قسمت خود را پشت سر گذاشته و در ساعت ۲۰و۳۰ دقیقه امروز و فردا می‌توانید این برنامه را از شبکه امید دنبال کنید. اتفاق ویژه‌ای که می‌توان از آن به‌عنوان حساس‌ترین بخش جشن‌های متعدد نوجوانانه امسال نام برد. اختتامیه جشنواره نوجوونیم، روز جمعه ۲۰ آبان در حوزه هنری تهران برگزار می‌شود. همچنین می‌توانید این اختتامیه را جدا از ویژه برنامه شبانه نوجوونیم، از ساعت ۱۰ و30 دقیقه تا ۱۲ظهر از شبکه امید دنبال کنید.

نوجوانی؛ بهار زندگی
سجاد اسماعیلی هستم. یه نوجوان دهه‌هشتادی. حدود ۱۰ سالی هست که در رشته‌های بازیگری، اجرا، قصه‌گویی، استندآپ و کارگردانی فعالیت می‌کنم. از آغاز دوره‌ نوجوانی همیشه دوست داشتم تا بتونم در جشنواره‌هایی که مختص نوجوانان بود و در سطوح ملی و بین‌المللی برگزار می‌شد، شرکت کنم. در اغلب نقاط جهان  دوره نوجوانی از اهمیت بسیار بالایی برخورداره. همیشه شاهد این ماجرا بودم اغلب آثاری که برای نوجوانان تشکیل می‌شد، رده‌ سنی کودکان رو هم در بر می‌گرفت و غالبا کلمات کودک و نوجوان در کنار هم قرار می‌گرفتند. در حالی که بسیاری از نیازها و دغدغه‌های این دو رده‌ سنی کاملا متفاوت و دور از هم هستند. با شنیدن تشکیل جشنواره‌ نوجوونیم خوشحال شدم از این که بالاخره جشنواره‌ای مختص قشر نوجوان تشکیل شد که عرصه‌های مختلف هنری رو در بر می‌گیره. خدارو شاکرم که با تشکیل اولین دوره از این جشنواره تونستم مقام نوجوان برگزیده‌ سال رو در بخش بازیگری به دست بیارم. امیدوارم همان‌طور که جشنواره نوجوونیم برای این قشر نوجوان تشکیل شد، بقیه هنرمندان نیز جشنواره‌ها و آثاری را که مختص این رده‌ سنی است، تولید کنند. فراموش نکنیم نوجوانی بهار زندگیه و از خاص‌ترین و زیباترین دوران زندگانی هر آدمیه.

سکوی پیشرفت
سلام، لحظه‌هایتان به خیر مخاطبان درست و حسابی من؛ شمایی که این نوشته را می‌خوانید آن‌قدر هدفمند و مستعد هستید که بشود رویتان حساب باز کرد. رضوان فرخ‌پور، ‌نوجوان برگزیده بخش اجرا برایتان می‌نویسد، البته از آینده‌ای نه چندان دور؛ الان‌ سال ۱۴۱۰ است و شما احتمالا یک جوان کوشا و موثر در کشورتان هستید که کنش‌های مثبت زیادی در حرفه خود داشته است. به یاد می‌آورید که سال‌ها پیش برگ زرینی در دفتر زندگی‌تان ثبت شد و نوجوان برگزیده سال شدید. از آنجا به بعد خیلی چیزها عوض شد. دوستانی یافتید که مانند خودتان به معنای واقعی «آدم‌حسابی»‌اند، کارنامه‌ای دارید سرشار از افتخارات پیاپی در رشته‌ای که دوست می‌دارید و شاید حتی طرفدار‌های زیادی هم دارید که برایتان احترام زیادی قائلند. برای دیگران نقل‌قول می‌کنید که منتخب سال اول جشنواره از لحظات خاطره‌انگیزش می‌گفت، از ثانیه‌ای که نامش به‌عنوان نوجوان برگزیده اعلام شد‌ و با افتخار از مسیر پر‌محدودیتش یاد می‌کرد و همان محدودیت‌ها را علت پیشرفت خود می‌دانست‌. من هم با خودم گفتم چرا صحنه موفقیت جای من نباشد؟ چرا من نه؟ نمی‌دانم چه شد که در یک چشم برهم‌زدن خود را روی صحنه در مقابل جمعیتی دیدم که مرا تشویق می‌کردند و در میان آنها دو جفت چشم لبریز از اشک شوق خود‌نمایی می‌کردند، آن چشم‌های مهربان پدر و مادرم بودند که با افتخار به فرزندشان چشم دوخته بودند و آفرین می‌گفتند. من به خود بالیدم و آن لحظه برایم ابدی شد؛ گویا رسالت من در این دنیا چیزی جز دیدن ذوق در چشمان این دو فرشته نبود. بالاخره نوبت درخشش و پیروزی من هم فرا رسیده بود.‌ آن روز میلاد افتخار‌آفرینی‌های بزرگ زندگی من شد و شکوفه‌های خودباوری در روحم جوانه زدند. آن روز گوهری در من متولد شد به‌نام توانستن. الان سال ۱۴۱۰ است و وقتی تندیس طلایی علی لندی قهرمان را در ویترین تندیس‌هایم می‌بینم، ‌لبخند می‌زنم و می‌گویم: «یادش بخیر، همه چیز از نوجوونیم شروع شد.»

امیرحسین علی‌نیافرد