بیتدبیر و بیامید
از همان نخستین دوره دولت روحانی در سال 92 نشانههای بازیگوشیهای اجتماعی، خودش را در برخی فیلمهای سینمایی نشان داد. طبیعی است که بسیاری از این آثار بهدلیل سازوکار و ملاحظات نگاه رسمی به جشنواره فیلم فجر راه پیدا نمیکردند اما با بروز انفعال بازوهای فرهنگی و هنری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بخشی از این آثار در رویدادی مثل جشنواره فیلم فجر هم نمایش داده میشد.
در سی و دومین جشنواره فیلم فجر فیلمهایی مثل قصهها، عصبانی نیستم، فصل فراموشی فریبا، شیفتگی، چند متر مکعب عشق، همه چیز برای فروش، آرایش غلیظ، ملبورن، تراژدی، سیزده، مردن به وقت شهریور، خانوم، کلاشینکف و ... حضور داشت که با وجود امتیازاتی در ساخت، نشانی از شعار تدبیر و امید در آنها نبود و فقط سویههای تلخ اجتماعی در آنها برجسته شده بود که در بعضی آثار حتی به سیاهنمایی پهلو میزد. رها شدن فضای فرهنگ و هنر سینما در دوره دوم دولت روحانی در سال 93 بیشتر خودش را در سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر نشان داد. رخ دیوانه که سیمرغ بهترین فیلم را دریافت کرد، هرچند نشانههایی از هشدار و تلنگر داشت، پر از ناهنجاریهای اجتماعی بود. من دیهگو مارادونا هستم، عصر یخبندان، اعترافات ذهن خطرناک من، شیفت شب، کوچه بینام، خانه دختر، چهارشنبه 19 اردیبهشت و... هم هرکدام به سهم خودشان سیاهیهای خوش آب و رنگی دارد!گل سرسبد این دوره، ابد و یک روز است که به دلیل قصه و فضاسازی خوب و مهارت کارگردان و درخشش بازیگران، به سیاهنمایی جذابی تبدیل میشود و حتی جوایزی چون بهترین کارگردانی بخش سودای سیمرغ، بهترین فیلم و بهترین کارگردانی نگاه نو را به آن اهدا کردند. فیلمهایی مثل من، بارکد، لانتوری، هفت ماهگی و ... هم از نمایندگان سینمای اجتماعی با جنبههای پررنگ سیاهی در این دوره جشنواره است.در دوره بعدی یعنی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر هم سیاهیهای آثار کم نیست، از بدون تاریخ بدون امضا و تابستان داغ و نگار تا فراری و رگ خواب و سد معبر.
مغزهای کوچک زنگزده گرچه فیلم خوشساختی است و نظرها در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر (در اولین سال از دوره دوم دولت روحانی) به خود جلب میکند اما سیاهیهای داشته و نداشته جامعه را یکجا پیش روی مخاطب قرار میدهد. شعلهور، عرق سرد، چهارراه استانبول، لاتاری، اتاق تاریک و ... هم در قصههایشان، سیاهیها را تیرهتر جلوه میدهد.
متری شیش و نیم در جشنواره سی و هفتم فجر، امتداد نگاه تلخ و سیاه کارگردانش به جامعه است. فیلمهایی مثل درخونگاه، قسم، طلا، حمال طلا، بچهخور (برنده سیمرغ بهترین فیلم کوتاه) و ... هم پیوند محکمی با سیاهی دارند.
سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر هم سیاهی و سیاهنمایی کام مخاطبان را تلخ کرد، حتی اگر این تیرگی در ویترین جذابی چون شنای پروانه قرار گرفته باشد. تومان، مردن در آب مطهر، سه کام حبس، مغز استخوان، پسرکشی، دوزیست، قصیده گاو سفید، کشتارگاه و ... هم کم و بیش همین راه را میروند. وجود فیلمهایی چون بیهمه چیز، ابلق، زالاوا، شیشلیک، ستارهبازی، روشن، خط فرضی و مامان، سی و نهمین جشنواره فیلم فجر را به جشنوارهای تلخ و تیره و عبوس تبدیل میکند که نشانی از روشنایی در آن نیست. آخرین تیرهای در ترکش تیرگیهای جشنواره فیلم فجر در دوران روحانی، چهلمین دوره در سال گذشته بود و این نگاه نمایندگانی چون علف زار، بیرویا، شهرک، مرد بازنده، ملاقات خصوصی، بیمادر و ... داشت.
مغزهای کوچک زنگزده گرچه فیلم خوشساختی است و نظرها در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر (در اولین سال از دوره دوم دولت روحانی) به خود جلب میکند اما سیاهیهای داشته و نداشته جامعه را یکجا پیش روی مخاطب قرار میدهد. شعلهور، عرق سرد، چهارراه استانبول، لاتاری، اتاق تاریک و ... هم در قصههایشان، سیاهیها را تیرهتر جلوه میدهد.
متری شیش و نیم در جشنواره سی و هفتم فجر، امتداد نگاه تلخ و سیاه کارگردانش به جامعه است. فیلمهایی مثل درخونگاه، قسم، طلا، حمال طلا، بچهخور (برنده سیمرغ بهترین فیلم کوتاه) و ... هم پیوند محکمی با سیاهی دارند.
سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر هم سیاهی و سیاهنمایی کام مخاطبان را تلخ کرد، حتی اگر این تیرگی در ویترین جذابی چون شنای پروانه قرار گرفته باشد. تومان، مردن در آب مطهر، سه کام حبس، مغز استخوان، پسرکشی، دوزیست، قصیده گاو سفید، کشتارگاه و ... هم کم و بیش همین راه را میروند. وجود فیلمهایی چون بیهمه چیز، ابلق، زالاوا، شیشلیک، ستارهبازی، روشن، خط فرضی و مامان، سی و نهمین جشنواره فیلم فجر را به جشنوارهای تلخ و تیره و عبوس تبدیل میکند که نشانی از روشنایی در آن نیست. آخرین تیرهای در ترکش تیرگیهای جشنواره فیلم فجر در دوران روحانی، چهلمین دوره در سال گذشته بود و این نگاه نمایندگانی چون علف زار، بیرویا، شهرک، مرد بازنده، ملاقات خصوصی، بیمادر و ... داشت.
تیتر خبرها