کلمه حق
رسانه بودن این روزها شده است جلوه دادن باطل خیلی چیزهای درست یا حق جلوه دادن خیلی چیزهای غلط؛ در حالی که وظیفهاش کشف و بازنمایی حقیقت است. اگر رسانه نباشد، امکان تحریف زیاد میشود. خیلی از اتفاقات تاریخی به همین دلیل چهره عوض کرد اما گاهی یک فرد، جای یک رسانه بزرگ را پرکرده است تا تاریخ، همانطور که اتفاق افتاده به ما برسد. چنانچه حضرت زینب سلاما...، بزرگترین رسانه برای جلوگیری از تحریف واقعه عاشورا بودند. به بهانه سالروز وفات این بانوی بزرگ، رفتهایم سراغ چند دروغ بزرگ سیاسی که خیلیها این روزها باورشان کردهاند، به دلیل نبود همین رسانه درست.
ترکمانچایسازی از قراردادی که نوشته نشد!
اولین بار رسانههای آمریکایی از آن تیترهای جنجالیشان رو کردند که آیا این قرارداد حکمتآمیز است یا دادن بخشی از خاک و منافع ایران، به کشوری دیگر محسوب میشود. خب طبیعی است که پس از این اخبار و بهاصطلاح شایعهها، رسانههای اپوزیسیون هم به این ماجرا دامن زدند و ادعای همه این بود که در این معامله، ایران امتیازات کلانی به چین داده است. خب بدسلیقگیها هم به این ماجرا دامن زد؛ مثلا وقتی در شبی خاص، روی برج آزادی تصویر پرچم ایران و چین کنار هم نقش بست!
اما واقعیت ماجرا چیست؟
اولا وقتی این شایعات مطرح شد، هنوز این قرارداد نهایی نشده بود تازه دو سال بعد، حوالی اسفند 1400 این ماجرا به فاز اجرایی رسید. بدون شک تیتر اصلی این توافق در این جمله نهفته است که سیاستهای آمریکا برای انزوای ایران و قطع روابط بینالمللی ما شکست خورده است. ورود ما به تعامل با سایر کشورهایی که نقش جدی در اقتصاد جهان بازی میکنند، راهبردی منطقی است برای عبور از تحریمها، به جای سر خم کردن در برابر تمامیتخواهیهای غرب.
بدهکاری که ادای معترضها را در میآورد
آنقدر این روزهایی که بر ما گذشت، سایه رسانهها روی آگاهی مردم افتاده بود که هرچیزی ممکن شده بود. مثلا ممکن بود شما کسی را بگیری که گوشیات را دزدیده است. او هم داد بزند که من فقط یک معترض هستم و بریزند سر شما و کتکت بزنند، دزد هم با خیال راحت گوشی را بردارد و برود. (این اتفاق واقعی بود). نمونه بزرگترش ماجرای حسن فیروزی است. کسی که یک پشتیبان رسانهای با عنوان «کانون حقوقبشر ایران»، پیدا کرد. کانونی در آلمان که به مسائل حقوقبشری در ایران میپردازد. این کانون، آذرماه از زندانی شدن فردی به نام حسن فیروزی به جرم اغتشاش خبر داد. بعد هم از مرگ او در اثر شکنجه گفت. خیلیها را هم با خودش همراه کرد. مخصوصا جمع همیشه در صحنه سلبریتیهای ناآگاه و کمدانش.
اما حقیقت ماجرا چیست؟
این فرد وقتی در مرز ایران، در نقطهای از جزیره قشم دستگیر شد، خودش همه چیز را اعتراف کرد و توضیح داد که دلیل فرارش چیز دیگری بوده است اما فرصت را هم غنیمت شمرده برای پناه بردن به کسانی که بدترین پناهگاه هستند.
او در اولین اظهارات خود بیان کرد: «در مدت زمان مفقودی به جنوب کشور رفته بودم.» فیروزی همچنین درخصوص تصاویر و فایلهای صوتی منتسب به خود گفت: «فایلها را خودم و به درخواست مدیران کانال و یک شبکه رسانهای معاند، تهیه و برایشان ارسال میکردم. از آنجایی که عکسهای من در شبکههای مجازی به صورت گسترده منتشر شده بود، مدیران رسانهای که با آنها در ارتباط بودم از من خواستند دستورات و خواستههایشان را اجرا کنم.»
او گفته که «من حتی یک روز هم درپی حوادث اخیر کشور دستگیر نشده و در بازداشت نبودهام. هیچ جای بدنم کبود نیست و هیچگاه تحت شکنجه قرار نگرفتهام.» البته اقداماتش برای ساخت سناریوی بازداشت و شکنجه در زندانهای ایران را اینگونه توضیح داده است: «چون به طلبکاران خود بدهی داشتم، تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم و به همین دلیل در تاریخ ۲۹ آبان ضمن فرار از منزل، سناریوی بازداشت و شکنجه خود را طراحی و آن را با اعضای رسانههای خارج از کشور مطرح کردم. قصدم این بود تا بتوانم از این داستان به نفع خودم استفاده کنم و با ربط دادن موضوع دستگیریام به اتفاقات اخیر در کشور، عنوان کردم که توسط مأموران امنیتی بازداشت و روانه زندان شدهام تا از دست طلبکاران نجات پیدا کنم.»
همه ایرانیها کرونا دارند
دروغ گاهی آنقدر زیبا مطرح میشود که حتی خود گوینده هم باورش میکند. مثلا با شروع بیماری کرونا در ایران و در حالی که هنوز اپیدمی کرونا در کشورهای غربی شروع نشده بود؛ رسانههای بیگانه همه تلاششان را کردند که رسانههای ایرانی را متهم کنند به دادن اطلاعات غلط درخصوص آمار کرونا و به نوعی پنهان کردن آمار واقعی آن و هدف نیز این بود که دولت ایران را در مواجهه با این بیماری ناتوان جلوه دهند.همه ما هم اوایل نگران میزان کشتهها بودیم و این طبیعی هم بود که برای مبارزه با بیماری عجیبی مثل کرونا، همه مردم جهان دچار معضل باشند.
اما واقعیت ماجرا چیست؟
همین امروز که کشورهای غربی و مدعی، هنوز آماری چندهزارنفره در مورد کشتارهای مربوط به کرونا را روزانه ثبت میکنند؛ واقعیت کمی روشنتر شده اما بد نیست بدانید که اساسا آمار منتشرشده از سوی وزارت بهداشت ایران منطبق با معیارهای سازمان بهداشت جهانی است و این سازمان نیز بارها بر آمار منتشرشده از سوی وزارت بهداشت ایران صحه گذاشته است. البته لازم به ذکر است که در همه کشورهایی که با معیارهای سازمان بهداشت آمار خود را منتشر میکنند، ممکن است آمار واقعی جانباختگان کرونا بیشتر از آمار اعلامی باشد. این مسأله به این خاطر است که سازمان بهداشت تنها کسانی را که تست کرونای آنها مثبت شده و سپس فوت کردهاند در شمار آمار رسمی میآورد و ممکن است برخی از فوتیهای کرونا به دلیل عدم تست دادن از قلم بیفتند؛ که البته این مسأله نیز مربوط به همه کشورهاست، منحصر در ایران نیست و ارتباطی هم به پنهانکاری ندارد.
3هزار میلیارد معروف
اصلا دارد تبدیل به ضربالمثل میشود. هرکس میخواهد از بخوربخورهای مالی حرف بزند، سریع میرود سراغ این 3000میلیارد اختلاس. چیزی که با نام محمودرضا خاوری گره خورده است. تصور خیلیها متناسب با اخباری که رسانههای معاند و بعضا ناآگاه منتشر کردهاند این است که خاوری هم این پول را با خودش از ایران خارج کرده و به کانادا برده است و به ریش ما هم خندیده است.
اما واقعیت ماجرا چیست؟
متهم اصلی این پرونده مهآفرید امیرخسروی بود که پس از دستگیری و محاکمه در قوه قضاییه و رد اموال، خرداد سال ۹۳ اعدام شد. پس با رد اموال صورتگرفته، وجوه این اختلاس به بیتالمال بازگردانده میشود. در این باره سخنگوی دستگاه قضا اعلام میکند: «مهآفرید امیرخسروی حدود ۲۹۰۰ میلیارد بدهی داشت و کل این مال به بیتالمال برگشت، ۶۲۵ میلیارد تومان هم جزای نقدی گرفته شد.» پس مبالغ اختلاسشده از کشور خارج نشده و در نهایت به بیتالمال بازگشته است.
حسین شکیبراد
اولین بار رسانههای آمریکایی از آن تیترهای جنجالیشان رو کردند که آیا این قرارداد حکمتآمیز است یا دادن بخشی از خاک و منافع ایران، به کشوری دیگر محسوب میشود. خب طبیعی است که پس از این اخبار و بهاصطلاح شایعهها، رسانههای اپوزیسیون هم به این ماجرا دامن زدند و ادعای همه این بود که در این معامله، ایران امتیازات کلانی به چین داده است. خب بدسلیقگیها هم به این ماجرا دامن زد؛ مثلا وقتی در شبی خاص، روی برج آزادی تصویر پرچم ایران و چین کنار هم نقش بست!
اما واقعیت ماجرا چیست؟
اولا وقتی این شایعات مطرح شد، هنوز این قرارداد نهایی نشده بود تازه دو سال بعد، حوالی اسفند 1400 این ماجرا به فاز اجرایی رسید. بدون شک تیتر اصلی این توافق در این جمله نهفته است که سیاستهای آمریکا برای انزوای ایران و قطع روابط بینالمللی ما شکست خورده است. ورود ما به تعامل با سایر کشورهایی که نقش جدی در اقتصاد جهان بازی میکنند، راهبردی منطقی است برای عبور از تحریمها، به جای سر خم کردن در برابر تمامیتخواهیهای غرب.
بدهکاری که ادای معترضها را در میآورد
آنقدر این روزهایی که بر ما گذشت، سایه رسانهها روی آگاهی مردم افتاده بود که هرچیزی ممکن شده بود. مثلا ممکن بود شما کسی را بگیری که گوشیات را دزدیده است. او هم داد بزند که من فقط یک معترض هستم و بریزند سر شما و کتکت بزنند، دزد هم با خیال راحت گوشی را بردارد و برود. (این اتفاق واقعی بود). نمونه بزرگترش ماجرای حسن فیروزی است. کسی که یک پشتیبان رسانهای با عنوان «کانون حقوقبشر ایران»، پیدا کرد. کانونی در آلمان که به مسائل حقوقبشری در ایران میپردازد. این کانون، آذرماه از زندانی شدن فردی به نام حسن فیروزی به جرم اغتشاش خبر داد. بعد هم از مرگ او در اثر شکنجه گفت. خیلیها را هم با خودش همراه کرد. مخصوصا جمع همیشه در صحنه سلبریتیهای ناآگاه و کمدانش.
اما حقیقت ماجرا چیست؟
این فرد وقتی در مرز ایران، در نقطهای از جزیره قشم دستگیر شد، خودش همه چیز را اعتراف کرد و توضیح داد که دلیل فرارش چیز دیگری بوده است اما فرصت را هم غنیمت شمرده برای پناه بردن به کسانی که بدترین پناهگاه هستند.
او در اولین اظهارات خود بیان کرد: «در مدت زمان مفقودی به جنوب کشور رفته بودم.» فیروزی همچنین درخصوص تصاویر و فایلهای صوتی منتسب به خود گفت: «فایلها را خودم و به درخواست مدیران کانال و یک شبکه رسانهای معاند، تهیه و برایشان ارسال میکردم. از آنجایی که عکسهای من در شبکههای مجازی به صورت گسترده منتشر شده بود، مدیران رسانهای که با آنها در ارتباط بودم از من خواستند دستورات و خواستههایشان را اجرا کنم.»
او گفته که «من حتی یک روز هم درپی حوادث اخیر کشور دستگیر نشده و در بازداشت نبودهام. هیچ جای بدنم کبود نیست و هیچگاه تحت شکنجه قرار نگرفتهام.» البته اقداماتش برای ساخت سناریوی بازداشت و شکنجه در زندانهای ایران را اینگونه توضیح داده است: «چون به طلبکاران خود بدهی داشتم، تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم و به همین دلیل در تاریخ ۲۹ آبان ضمن فرار از منزل، سناریوی بازداشت و شکنجه خود را طراحی و آن را با اعضای رسانههای خارج از کشور مطرح کردم. قصدم این بود تا بتوانم از این داستان به نفع خودم استفاده کنم و با ربط دادن موضوع دستگیریام به اتفاقات اخیر در کشور، عنوان کردم که توسط مأموران امنیتی بازداشت و روانه زندان شدهام تا از دست طلبکاران نجات پیدا کنم.»
همه ایرانیها کرونا دارند
دروغ گاهی آنقدر زیبا مطرح میشود که حتی خود گوینده هم باورش میکند. مثلا با شروع بیماری کرونا در ایران و در حالی که هنوز اپیدمی کرونا در کشورهای غربی شروع نشده بود؛ رسانههای بیگانه همه تلاششان را کردند که رسانههای ایرانی را متهم کنند به دادن اطلاعات غلط درخصوص آمار کرونا و به نوعی پنهان کردن آمار واقعی آن و هدف نیز این بود که دولت ایران را در مواجهه با این بیماری ناتوان جلوه دهند.همه ما هم اوایل نگران میزان کشتهها بودیم و این طبیعی هم بود که برای مبارزه با بیماری عجیبی مثل کرونا، همه مردم جهان دچار معضل باشند.
اما واقعیت ماجرا چیست؟
همین امروز که کشورهای غربی و مدعی، هنوز آماری چندهزارنفره در مورد کشتارهای مربوط به کرونا را روزانه ثبت میکنند؛ واقعیت کمی روشنتر شده اما بد نیست بدانید که اساسا آمار منتشرشده از سوی وزارت بهداشت ایران منطبق با معیارهای سازمان بهداشت جهانی است و این سازمان نیز بارها بر آمار منتشرشده از سوی وزارت بهداشت ایران صحه گذاشته است. البته لازم به ذکر است که در همه کشورهایی که با معیارهای سازمان بهداشت آمار خود را منتشر میکنند، ممکن است آمار واقعی جانباختگان کرونا بیشتر از آمار اعلامی باشد. این مسأله به این خاطر است که سازمان بهداشت تنها کسانی را که تست کرونای آنها مثبت شده و سپس فوت کردهاند در شمار آمار رسمی میآورد و ممکن است برخی از فوتیهای کرونا به دلیل عدم تست دادن از قلم بیفتند؛ که البته این مسأله نیز مربوط به همه کشورهاست، منحصر در ایران نیست و ارتباطی هم به پنهانکاری ندارد.
3هزار میلیارد معروف
اصلا دارد تبدیل به ضربالمثل میشود. هرکس میخواهد از بخوربخورهای مالی حرف بزند، سریع میرود سراغ این 3000میلیارد اختلاس. چیزی که با نام محمودرضا خاوری گره خورده است. تصور خیلیها متناسب با اخباری که رسانههای معاند و بعضا ناآگاه منتشر کردهاند این است که خاوری هم این پول را با خودش از ایران خارج کرده و به کانادا برده است و به ریش ما هم خندیده است.
اما واقعیت ماجرا چیست؟
متهم اصلی این پرونده مهآفرید امیرخسروی بود که پس از دستگیری و محاکمه در قوه قضاییه و رد اموال، خرداد سال ۹۳ اعدام شد. پس با رد اموال صورتگرفته، وجوه این اختلاس به بیتالمال بازگردانده میشود. در این باره سخنگوی دستگاه قضا اعلام میکند: «مهآفرید امیرخسروی حدود ۲۹۰۰ میلیارد بدهی داشت و کل این مال به بیتالمال برگشت، ۶۲۵ میلیارد تومان هم جزای نقدی گرفته شد.» پس مبالغ اختلاسشده از کشور خارج نشده و در نهایت به بیتالمال بازگشته است.
حسین شکیبراد
تیتر خبرها