آقای دیکنز، شام چی بخوریم؟

آقای دیکنز، شام چی بخوریم؟

کمتر کتابخوانی در جهان یافت می‌شود که تاکنون اثری از چارلز دیکنز نخوانده باشد. دیکنز را به عنوان رمان‌نویس نمادین عصر ویکتوریایی می‌شناسند. نویسنده‌ای که ترسی از بیان نظر خود نداشت و کارش را به داستانسرایی محدود نکرد بلکه درباره فقر، بی‌عدالتی و جنایت نیز نوشت.

دیکنز که استاد شوخ‌طبعی و انسانی خوش‌قلب بود، از این مهارت هنگام نوشتن در مورد مسائل جدی اجتماعی استفاده کرد. اگرچه دیکنز در دورانی کاملا متفاوت زندگی می‌کرد، اما آثار او امتحان خود را پس داده و توجه به آثارش تا به امروز ادامه دارد. هر یک از کتاب‌های او، وضعیت جامعه را به شکلی ساده بیان می‌کند. سرود کریسمس، داستان دو شهر و الیور توئیست از برترین شاهکارهای این نویسنده بزرگ محسوب می‌شود. دیکنز وقتی 12 ساله بود پدرش به زندان افتاد و مجبور شد برای تامین مخارج خانواده تحصیل را ترک کند و برای کار وارد یک کارخانه شد. همان طور که می‌توانید تصور کنید، شرایط این کارخانه به خصوص برای یک نوجوان 12 ساله مساعد نبود. او بعدها تصویری از تجربه‌ حضور در چنین محیطی را از طریق نوشته‌هایش ترسیم کرد. اما او برای تبدیل‌شدن به یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویس‌های جهان نیازی به تحصیلات رسمی نداشت. درباره چارلز دیکنز چیزهای زیادی برای گفتن وجود دارد. به مناسبت زادروز او به برخی از جالب‌ترین آنها اشاره می‌کنیم:

همسر دردسرساز
خانواده دیکنز متشکل از نویسندگان بود. همسرش کاترین، کتاب خود را سال 1851 منتشر کرد. او نیز درست مانند شوهرش با نام مستعار می‌نوشت؛ لیدی ماریا کلاترباک. کتاب کاترین در مورد دستورالعمل‌های آشپزی بود که ایده‌های منو را ارائه می‌کرد. عنوان کتاب «شام چی بخوریم؟» بود که برای وعده‌های غذایی دو تا 18 نفره تهیه شده است. متاسفانه زندگینامه‌نویس دیکنز از این کتاب علیه‌اش استفاده کرد و اظهار داشت که غذاهایی که کاترین می‌پزد سنگین و برای سلامتی دیکنز مضر بوده است! منتقدان مدرن نیز کتاب را مورد نکوهش قرار دادند و گفتند که منو خیلی شلوغ است! کاترین بی‌نوا به خاطر آشپزی ویکتوریایی سرزنش شده که در آن دوران غذاهایی رایج بوده‌ است.

حیوان خانگی دیکنز
چارلز دیکنز هم مانند هزاران انسان دیگر، حیوانی خانگی داشت با این تفاوت که این حیوان خانگی یک کلاغ سیاه به نام «گریپ» بود! گریپ برای این نویسنده نه‌تنها یک حیوان خانگی دوست‌داشتنی بود، بلکه در یکی از رمان‌های او به نام «بارنابا راج» نیز حضور داشت. دیکنز به دوستش جورج گفته بود که همیشه می‌خواسته در مورد شخصیتی بنویسد که کلاغ خانگی دارد. گریپ پس از خوردن تراشه‌های رنگ سربی مرد و به زودی با کلاغ دیگری که او نیز گریپ نام گرفت، جایگزین شد. این کلاغ الهامبخش ادگار آلن‌پو برای نوشتن شعر کلاغ شد. پس از مرگ گریپ دوم، دیکنز آن را تاکسیدرمی و در یک جعبه چوبی و شیشه‌ای قرار داد. این پرنده اکنون در کتابخانه آزاد فیلادلفیا است.

بیماری عجیب نویسنده
چارلز دیکنز عادت داشت همیشه وسایل و اثاثیه را به ترتیب خاصی بچیند. اگرچه ثابت نشد، اما بسیاری بر این باور بودند که دیکنز دارای اختلال وسواس فکری عملی است. این اختلال آنقدر شدید بود که حتی اگر برای چند روز در هتلی اقامت می‌کرد مبلمان و سایر وسایل را به سلیقه خود می‌چید در غیر این صورت نمی‌توانست آنجا بخوابد! او در کنار یک مدل چیدمان ثابت همیشگی، به نظم و مرتب‌بودن محیط نیز وسواس عجیبی داشت. تا آنجا که گفته می‌شود دیکنز همیشه اتاق خواب فرزندانش را بازرسی می‌کرد و به چیزهایی که نامرتب بود اشاره می‌کرده است. در هر صورت دیکنز می‌خواست همه چیز در اطرافش مرتب باشد.

عشق دوران کودکی
چارلز دیکنز ازدواج شادی نداشت و مدام کاترین را سرزنش می‌کرد که مادر و همسر خوبی نیست. دیکنز از خانواده پرجمعیت رنجیده و خسته بود و از این که بچه‌های زیادی (10 فرزند) داشت راضی نبود. او همسرش را کسل‌کننده می‌دانست و معتقد بود که کاترین از نظر فکری با او برابر نیست. تنها وجه مشترک این زوج این بود که هر دو از خانواده‌های پرجمعیت بودند. شنل‌قرمزی به عنوان منبع اولیه الهام چارلز دیکنز بود. شاید به عنوان راهی برای برخورد با معصومیت دوران کودکی از دست‌رفته خود که توسط بدی‌های غیرمنتظره بلعیده شده بود. او در جایی نوشت: «او نخستین عشق من بود. احساس می‌کردم اگر می‌توانستم با شنل‌قرمزی ازدواج کنم، سعادت کامل را می‌شناختم.»