خدای چیزهای کوچک
برای طرفداران روایتهای غیرخطی، «خدای چیزهای کوچک» میتواند تجربهای شگفت و فراموشنشدنی باشد.
رمانی که نویسنده هندیالاصلش آرونداتی روی را به شهرت جهانی رساند و جایزه ادبی منبوکر را به خانه او آورد. رمان، روایتگر روزی در سال 1969 است که طی آن زندگی یک خانواده برای همیشه دگرگون میشود. در آن روز اتفاقی هولناک در رودخانه عصیانگر روستای آیهمنم در هند رخ میدهد. نقطه مرکزی رمان همین رخداد است که وقایع دیگر در چرخشی اندوهبار پیرامون آن میگردند و ما در هر گردش به یک زاویه تاریک این روایت غریب نگاه میاندازیم. به آن چیزهای کوچک و بهظاهر بیاهمیت زندگی. زمان در این رمان شبیه ماری دیوانه دائم به دور خود میچرخد و نیش زهرآگینش را در هر واقعه و هر شخصیتی فرومیبرد. شیوه روایی روی را با فاکنر مقایسه کردهاند؛ روایتی چندلایه و هزارتو با رفتوبرگشتهای متعدد. بااینحال بیشترین انتقادات تندوتیز به رمان خدای چیزهای کوچک هم پیرامون مسأله زمان و روایت تکهپاره و بینظمش شکل گرفته که میتواند در بعضی بخشهای آن کمی گیج و گمراهکننده هم به نظر بیاید. البته به شرطی که از فصل ابتدایی رمان که اطلاعات ریزودرشتی را سردستی و گذرا به مخاطب تحویل میدهد و سؤالات بسیاری که بهجا میگذارد عبور نکرده باشید. زمانی که این بزنگاه را پشتسر بگذارید در جهان غریب، جادویی، استعاری و همزمان اندوهناک و طناز روی فرومیروید. کتاب را دو نشر روانه بازار کرده اما ترجمه سیروس نورآبادی از این کتاب را انتشارات جهان منتشر کرده است.
تیتر خبرها