عذاب وجدان، قفل سکوت قاتل پدرخوانده را شکست
پسر جوان برای انتقام پدرخوانده را با شلیک گلوله به قتل رساند. متهم پس از سه ماه به خاطر عذاب وجدان به قتل اعتراف کرد.
به گزارش خبرنگار جامجم، شامگاه ششم آذر امسال مردی با پلیس 110 تهران تماس گرفت و اطلاع داد مردی جوان که راننده نیسان حامل روغن سوخته بوده در اتوبان امام علی(ع) هدف شلیک گلوله قرار گرفته و با دو خودرو هم تصادف کرده است. پلیس و نیروهای امدادی به آنجا رفته و مرد زخمی به بیمارستان منتقل شد اما ساعاتی بعد فوت شد. مرگ او به وحید ناصری، بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران گزارش شد. ماموران از روی مدارک خودرویش هویتش را یافتند و با شناسایی خانوادهاش از آنها تحقیق کردند. همسر مقتول در اظهاراتش گفت: شوهرم برای انتقال روغن سوخته به انبار فروش رفته بود که به قتل رسید.
در تحقیقات از دیگر اعضای خانواده مقتول معلوم شد که عروس خانواده از ازدواج اولش پسری 20 ساله دارد که با مقتول اختلافهایی داشت، بنابراین پسر جوان بازداشت شد و در تحقیقات اظهارات ضدونقیضی را مطرح کرد. او دیروز لب به اعتراف گشود و گفت: دو ساله بودم که مادرم بهدلیل اعتیاد پدرم از او جدا شد. با خانواده مادرم زندگی میکردیم. مادرم پنج سال پیش با مقتول آشنا شد و ازدواج کرد. آن مرد 10 سال از او کوچکتر بود و من و پدربزرگم مخالف ازدواج آنها بودیم. با مقتول کار میکردم و او ماهی سه میلیون تومان به من حقوق میداد. از حقوقم راضی نبودم اما او توجهی به اعتراضم نمیکرد. یک روز که به پارک رفته بودم مردی سراغم آمد و ادعا کرد اسلحهای دارد و میخواهد آن را 250هزار تومان بفروشد که خریدم. شب حادثه در اتوبان امام علی(ع) پدرخواندهام را دیدم. با موتورم به او نزدیک شدم و تیری به سرش زدم و فرار کردم. در این مدت سعی کردم از گفتن واقعیت فرار کنم اما به خاطر عذاب وجدان و پشیمانی تصمیم به اعتراف گرفتم.»
در تحقیقات از دیگر اعضای خانواده مقتول معلوم شد که عروس خانواده از ازدواج اولش پسری 20 ساله دارد که با مقتول اختلافهایی داشت، بنابراین پسر جوان بازداشت شد و در تحقیقات اظهارات ضدونقیضی را مطرح کرد. او دیروز لب به اعتراف گشود و گفت: دو ساله بودم که مادرم بهدلیل اعتیاد پدرم از او جدا شد. با خانواده مادرم زندگی میکردیم. مادرم پنج سال پیش با مقتول آشنا شد و ازدواج کرد. آن مرد 10 سال از او کوچکتر بود و من و پدربزرگم مخالف ازدواج آنها بودیم. با مقتول کار میکردم و او ماهی سه میلیون تومان به من حقوق میداد. از حقوقم راضی نبودم اما او توجهی به اعتراضم نمیکرد. یک روز که به پارک رفته بودم مردی سراغم آمد و ادعا کرد اسلحهای دارد و میخواهد آن را 250هزار تومان بفروشد که خریدم. شب حادثه در اتوبان امام علی(ع) پدرخواندهام را دیدم. با موتورم به او نزدیک شدم و تیری به سرش زدم و فرار کردم. در این مدت سعی کردم از گفتن واقعیت فرار کنم اما به خاطر عذاب وجدان و پشیمانی تصمیم به اعتراف گرفتم.»