پشت یخچال را چه کسی می‌بیند؟

پشت یخچال را چه کسی می‌بیند؟

دوره خانه‌تکانی گذشته است؟ تا سال‌های سال یکی از آداب بی‌تغییر نوروز خانه‌تکانی بود اما حالا بسیاری معتقدند این سنت دیرینه حداقل در شهرهای بزرگ رو به انقراض است و باقیمانده آنها که هنوز خانه‌تکانی را با تمام جزئیات اجرا می‌کنند، مربوط به نسل‌ دهه50 هستند و بس! اگرچه باید اشاره کرد که این موضوع هم بسته به جنسیت افراد تفاوت‌های بنیادین دارد.

خانم‌ها از بهمن‌ماه معمولا برنامه‌ریزی را شروع می‌کنند و دست به کار می‌شوند و آقایان هم هر چند مثل قدیم نق می‌زنند و اما و اگر می‌آورند اما به هرحال از جایی به بعد، دست به کار می‌شوند و یاری را شروع می‌کنند. این را می‌توان در صفحات مجازی آنها چه در اینستاگرام و چه توییتر دید. مردهای متعلق به این دهه‌ها که در این شبکه‌های اجتماعی حضور فعالی دارند با عکسی، متنی یا شوخی‌ای اعلام می‌کنند تسلیم و در خانه‌تکانی سهیم شدند اما از دهه ۷۰ به بعد، به‌وضوح می‌توان نشانه‌های مقابله با خانه‌تکانی را دید. حالا مادرها هم باید برای این مراسم سخت و انرژی‌بر هم برنامه‌ریزی و هم فرزندان را متقاعد کنند که باید خانه‌تکانی کرد. قرار هم نیست بچه‌ها در این کار به پدر و مادر کمک کنند. فقط قبول کنند این خانه هنگام سال نو و نوروز باید تمیز شود و برق بیفتد! دهه۷۰ به بعد اما به‌سختی زیر بار این کار می‌روند. خانه‌ای که هر روز یا هر هفته تمیز می‌شود، دیگر به خانه‌تکانی اساسی پایان سال نیاز ندارد. نسل امروز بر این باورند که خانه را در طول سال باید جوری تمیز کرد که خانه‌تکانی نیاز نداشته باشد. نسل امروز مثلا تمیز کردن پشت یخچال و پشت اجاق گاز و ماشین‌لباسشویی را بیشتر شبیه شوخی می‌دانند: «مامان... آنجا را کی‌می‌بیند؟» 
حالا صد دلیل بیاور که تمیزی برای خودمان است و قرار نیست کسی ببیند و اگر تمیز نشود، فلان می‌شود و بیسار. نسل امروز به شستن پرده‌ها به صورت هر سال هم اعتقادی ندارد: «مامان... کجای این پرده‌ها سیاه شده... کو؟ دوده‌ای که می‌گویی کو؟» و امثال این سؤال و جواب‌ها نه باری از روی دوش مادر برنمی‌دارد، بلکه اعصاب را هم می‌فرساید به‌خصوص اگر موضوع تمیز کردن، اتاق بچه‌ها را هم شامل شود. آن وقت است که آشوب و جار و جنجالی به پا می‌شود که بیا و ببین. نسلی که با اصل موضوع خانه‌تکانی مسأله دارد، اجازه دهد اتاقش تکانده هم بشود؟! 
سبک زندگی ایرانی‌ها تغییر کرده، این را باید قبول کنیم. قبلا اعضای خانواده زیاد بودند و مثل الان نبود که هر بچه‌ای برای خودش اتاقی داشته باشد که آن را قلمروی خودش بداند و کسی نباید به آن قلمرو وارد شود یا نظم داخلی آن را به‌هم بریزد. این شورش در مقابل سنت‌ها به‌خصوص سنت خانه‌ تکانی از دهه۶۰ شروع شد و در دهه‌های بعد به اوج رسید. تفکر در دهه‌شصتی‌ها شکل گرفت. حالا همان دهه‌شصتی‌ها پدر و مادر شده‌اند و هرچند به تمامی سنت‌ها را کنار نگذاشته‌اند اما نمی‌توانند فرزند یا فرزندان خود را متقاعد کنند، سنت‌ها باید حفظ شود، مثلا با آمدن بهار که همه چیز تازه می‌شود حال و هوای خانه هم باید نو شود و غبار و کثیفی در آن نباشد. این دوگانگی درباره آداب خانه‌تکانی تا جایی پیش رفته که این سنت دیرینه آرام آرام دارد به فراموشی سپرده می‌شود اما این موضوع را باید یکی پیامدهای زندگی شهری دانست چرا که هنوز در شهرهای کوچک این سنت سفت و سخت اجرا می‌شود، خیلی هم ربطی به شکاف‌های نسلی یا حتی جنسیت ندارد، آقایان دستی به سر و روی خانه می‌کشند و خانم‌ها هم که همان وظایف دیرینه‌شان را به‌جا می‌آورند. نکته مهم در این میان یک استدلال آماری هم دارد، این‌که در شهرهای بزرگی همچون تهران طی یکی دو دهه اخیر حجم مالکان خانه‌ها کاهش معناداری داشته و تعداد بیشتری از آنها حالا در خانه‌های استیجاری زندگی می‌کنند، همین موضوع باعث شده خیلی هم آداب خانه‌تکانی مهم نباشد، چراکه مشخص نیست چند ماه بعد آنها در همان خانه هستند یا کوله‌بار بسته‌ و به خانه دیگری رفته‌اند.