کات به هفت‌سین

کات به هفت‌سین

باورهای سنتی درباره‌ لحظه‌ تحویل سال، در خانه‌ هر ایرانی وجود دارد. بسیاری معتقدند اگر در آن لحظات آرزو کنید حتما برآورده می‌شود و برخی می‌گویند در زمان سال تحویل در هر حالت و شرایطی باشید تا آخر سال در همان شرایط باقی خواهید ماند. اما هرچه هست، آن چند ثانیه و بعد صدای توپی که در می‌شود و موسیقی مشهور سال تحویل، همیشه حال و هوای ویژه‌ای داشته و دارد.

در سینما هم بارها این حال و هوا و لحظات پایانی سال و شروع سال جدید، دستمایه‌ای برای پیش‌برد داستان یا حتی در برخی آثار، بهانه و هدف قصه بوده است. لحظاتی که در خاطر همه سینما دوستان باقی است. فهرست‌های فراوانی درباره فیلم‌های سینمایی که داستان آنها در نوروز می‌گذرد، منتشر شده، فهرست‌هایی که در آن نوروز حتی لحظه‌ای مهم در روند روایی فیلم بوده است. گاه هم این لحظه وجهی تزئینی داشته و کارگردان تنها خواسته است این آیین جامعه ایرانی را به عنوان امضای ایرانی بودن فیلم در روند قصه قرار بدهد اما نکته جالب در این میان این است که برخی از فیلم‌ها لحظه تحویل سال را به عنوان بزنگاهی در روایت داستانی فیلم‌های‌شان قرار داده‌اند. همین بهانه شد به برخی از این آثار بپردازیم. 

نفس 
«نفس» براساس روایتگری یک دختر هفت‌ساله به نام بهار شکل‌گرفته که خاطرات روزمره زندگی خود و خانواده‌اش را در اواخر دهه 50 روایت می‌کند. بیشتر اتفاقاتی که در زندگی این خانواده می‌افتد، همراه با رویاپردازی‌های بهار است. او آرزوهای بزرگی دارد و عاشق کتاب خواندن است. مطمنا برای همچین کودکی لحظه عجیب سال تحویل و گفته‌های قدیمی‌ها که باید در آن لحظه آرزو کرد، خیلی اهمیت دارد. اما در فیلم سکانس تحویل سال ۱۳۵۷ خیلی متفاوت نمایش داده شده. بهار با برادران و خواهرش در کنار مادربزرگ‌شان ننه‌آقا، دور سفره هفت‌سین جمع شده‌اند و منتظر رسیدن پدرشان هستند. برق هنوز به روستایی که آنها هستند، نرسیده و در تاریکی با شمع در کنار رادیو نشسته‌اند. پدر بهار ناگهان با صورتی زخمی از راه می‌رسد و ذوق و شوق سال تحویل به طور کامل از بین می‌رود.

آژانس شیشه‌ای 
حاج کاظم، رزمنده قدیمی در تلاش است که عباس همرزم خود در جبهه را هرطور شده برای معالجه به لندن بفرستد اما در این میان، شلوغی‌های شب عید و پروازهایی که پر از مسافر است، مانع کار آنها می‌شود. حاج کاظم هم تصمیم می‌گیرد با این ماجرا به سبک خودش برخورد کند و مشتری‌ها و کارمندان یک آژانس هواپیمایی را گروگان می‌گیرد. هیچ چیز خوب پیش نمی‌رود و موضوع سیاسی و امنیتی می‌شود اما حاج کاظم تا آخرش می‌رود و همراه عباس سوار هواپیما می‌شوند. هنوز هواپیما از مرز ایران خارج نشده که عباس از حاج کاظم خواهش می‌کند دستش را روی گردنش بگذارد. حاج کاظم دست خونی خود را روی گردن عباس می‌گذارد و شروع به تعریف کردن یک لطیفه درباره روزهای جنگ می‌کند که ناگهان متوجه سردی بدن عباس و مرگ او می‌شود. همان لحظه احمد که مسئول امنیتی آنها‌ست، برای عباس آب می‌آورد و اعلام می‌کند سال تحویل شد. 

بادکنک سفید 
شاید اصلی‌ترین فیلمی که در سینمای ایران به صورت اختصاصی به لحظه تحویل سال پرداخته، «بادکنک سفید» باشد. داستان فیلم که نوشته عباس کیارستمی است، قصه‌ دختری را روایت می‌کند که دلش می‌خواهد یک ماهی تپل برای سر سفره هفت‌سین بخرد اما خانواده‌اش چندان وضعیت مالی خوبی ندارند. پس از خواهش‌های فراوان، تنها چند ساعت مانده به سال تحویل، بالاخره مادرش راضی می‌شود ۲۰۰ تومن به او بدهد تا ماهی را بخرد اما پول گم می‌شود و وقتی پول پیدا می‌شود، دوباره اسکناس در دریچه هواکش یک مغازه می‌افتد. دختر به همراه برادرش و آدم‌های محل سعی می‌کنند اسکناس را از دریچه خارج کنند و بالاخره چند دقیقه به سال تحویل دختر و برادرش در حالی که ماهی خریده‌اند و تنگی در دستان دختر است به سمت خانه می‌دوند و در همین لحظه صدای در کردن توپ می‌آید و به صورت نریشن شروع سال ۱۳۷۴ خورشیدی اعلام می‌شود.

 کمال‌الملک 
علی حاتمی با اصرار دوست‌داشتنی‌ای که بر نماد‌های طراحی صحنه و نشان دادن آداب ایرانی در فیلم‌ها و آثارش داشت، یکی از برجسته‌ترین سکانس‌های تحویل سال را در سینمای ایران در فیلم «کمال‌الملک» به نمایش گذاشته است. این فیلم که به زندگی نقاش بزرگ ایرانی می‌پردازد، با سکانس تحویل سال ۱۳۱۳ هجری قمری که مصادف با ۱۲۷۵ هجری شمسی است آغاز می‌شود. در این سکانس تمام جزئیات یک سفره هفت‌سین کاملا ایرانی دیده می‌شود و ناصرالدین‌شاه با بازی عزت‌ا... انتظامی را در میان سران و امیران کشور در کاخ گلستان می‌بینیم که در حال خواندن قرآن و دعای تحویل سال است. در نمایی دیگر خارج از کاخ، توپ‌های سلطنتی دیده می‌شود که با در کردن آنها، آغاز سال جدید را اعلام می‌کنند و از صدای این انفجار سیب‌ها و ماهی‌ها به حرکت درمی‌آیند.