قصه پرغصه قاتل مادر
داستان زندگی مهران، قصهای پرغصه است. ۲۱ بهار از زندگیاش گذشته و تلخی آن از هشتسالگی با دعواهای پدر و مادرش و جدایی آنها آغاز شد. با دیدن خماریهای پدر، مطمئن بود سمت موادمخدر نمیرود اما ۱۵ساله بود که دوستی با دختر معتاد او را به دام مصرف گل انداخت.
چهار سال بعد پدرش زندان رفت و نزد مادر و برادر بزرگتر بازگشت. مادر را عامل بدبختی خود در این سالها میدانست و همین تنفر، پنج ضربه چاقویی بود که بر پیکر مادر ۴۴ ساله فرود آمد. البته این قصه پایانی خوش برای مهران داشت؛ برادر از خون مادر گذشت تا او از قصاص رها شود.
نخستین برگ این پرونده قطور از شامگاه بیستویکم دیماه سال ۱۴۰۱ با گزارش ماموران کلانتری تهرانپارس تشکیل شد. آنطور که مامور پلیس در گزارش خود روایت کرده بود، پسر جوانی با صدایی لرزان و وحشتزده با پلیس ۱۱۰ تهران تماس گرفته و از قتل مادرش خبر داده بود. مامور کلانتری با یادداشت آدرس سریع راهی این خانه در خیابان احسان در شرق تهران شد. جسد زن 44ساله غرق در خون روی زمین افتاده بود. بریدگیهای چاقو روی گردن و سینه زن دیده میشد. قاتلی آشنا بهراحتی وارد خانه شده و این زن را قربانی ضربات مرگبار کرده بود. با بررسی صحنه قتل فرضیه سرقت خیلی زود رد شد. زن جوان قربانی کینه کور یک آشنا شده بود. کارآگاهان برای رازگشایی از این جنایت سراغ پسر مقتول رفتند. جوانی که با ورود به خانه با جسد مادرش روبهرو شده بود.
او هنوز در شوک صحنه هولناکی بود که با آن روبهرو گردید. بریدهبریده به کارآگاه جنایی گفت: «چند سال قبل پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. از آن زمان، من با مادرم زندگی میکردم و برادرم با پدرم، اما بهتازگی برادرم مهران پیش ما آمده و با من و مادرم زندگی میکرد. امشب بعد از پایان کار، زمانی که به خانه برگشتم هرچه زنگ در را زدم کسی جواب نداد. با کلیدی که داشتم وارد خانه شده و به محض ورود، با جسد مادرم روبهرو شدم و پلیس را خبر کردم.» بررسیها نشان داد مقتول و پسر کوچکش مهران با هم اختلاف داشتند. این درحالیبود که مهران پس از جنایت ناپدید شده و شواهد نشان میداد که قاتل کسی جز او نیست.درحالیکه پلیس در جستوجوی مهران بود، او راههای مختلف را برای خودکشی امتحان میکرد. قرص برنج، رگزنی و مسمومیت روشهایی بود که همگی ناکام ماند تا اینکه پس از یک ماه از این جنایت، رهگذران در یکی از خیابانهای مشهد با پیکر نیمهجان او مواجه شدند که بیحال روی زمین افتاده و بهسختی نفس میکشید. آنها که نمیدانستند پسرجوان قاتلی تحت تعقیب است با اورژانس تماس گرفته و مهران به بیمارستان منتقل شد. مهران بهدلیل مسمومیت ناشی از مصرف بیش از حد دارو به کما رفت اما با تلاش پزشکان به زندگی برگشت. در این مدت هم هویتش فاش شد و تیم جنایی تهران برای انتقال او به مشهد آمد.
پسر ۱۹ساله پس از بهبود حالش با دستور قضایی به تهران منتقل شد و در تحقیقات به کشتن مادرش اعتراف کرد و گفت: «آتش این کینه از دوران کودکی روشن شد، زمانی که هشتساله بودم. در آن زمان پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. قبل از آن مدام با هم درگیری داشتند و از وقتی یادم هست، خاطرهای جز دعوای آنها ندارم. پس از طلاق، حضانت من به پدرم و حضانت برادر بزرگترم به مادرم سپرده شد. بعد از آن زندگی سخت من شروع شد. بههمینخاطر از مادرم کینه به دل گرفتم. چون او را مسبب جدایی و روزهای سختم میدانستم. نوجوان بودم که برای رهایی از این تنهایی با دختری دوست شدم که به مخدر گل اعتیاد داشت. او مرا معتاد و رها کرد.»
ضربههای سخت زندگی به مهران تمامی نداشت و این بار با دستگیری پدر از سوی پلیس بهخاطر خلافی که مرتکب شده بود، او تنهاتر شد و بعد از ۱۱ سال جدایی نزد مادر و برادرش برگشت. مادر وقتی فهمید مهران اعتیاد دارد تصمیم به ترک او گرفت. تصمیمی که یکطرفه بود و پسر کوچکش علاقهای به جدایی از خماری و نشئگی نداشت.
وقتی بازپرس جنایی از او خواست درباره روز قتل بگوید، گفت: «مادرم مرا به کمپ برد و بهتازگی از کمپ مرخص شده بودم. در مدتی که پیش مادرم بودم، گذشتهام بیشتر اذیتم میکرد. روز حادثه چون برادرم خانه نبود نقشه را اجرا کردم. با برداشتن چاقو از آشپزخانه سراغ مادرم رفتم که در اتاقنشیمن بود و پنج ضربه به او زدم. سعی کرد فرار کند که نتوانست و صدایش خاموش شد. یک ساعت کنارش نشستم و با همان چاقو ضربهای به گردنم زدم که بمیرم اما نشد. از خانه بیرون آمدم و سه روز در خیابان و پارک سرگردان بودم. از عطاری دو بار قرص برنج خریدم اما هر دو بار قرص تقلبی بود و زنده ماندم. بعد فرار کرده و راهی مشهد شدم. زخم گردنم عفونت کرده بود که چند برگه قرص خریدم و چند تا را خوردم که به فکرم رسید همه را بخورم و بمیرم اما بیهوش در خیابان افتادم. مردم مرا به بیمارستان رساندند که زنده ماندم و راز قتل فاش شد.»
پس از تکمیل تحقیقات در دادسرا، پرونده آماده صدور کیفرخواست و ارسال به دادگاه کیفری یک استان تهران بود که برادر متهم از خون مادرش گذشت و او را بخشید. به این ترتیب پرونده برای محاکمه از جنبه عمومی جرم به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد .
نخستین برگ این پرونده قطور از شامگاه بیستویکم دیماه سال ۱۴۰۱ با گزارش ماموران کلانتری تهرانپارس تشکیل شد. آنطور که مامور پلیس در گزارش خود روایت کرده بود، پسر جوانی با صدایی لرزان و وحشتزده با پلیس ۱۱۰ تهران تماس گرفته و از قتل مادرش خبر داده بود. مامور کلانتری با یادداشت آدرس سریع راهی این خانه در خیابان احسان در شرق تهران شد. جسد زن 44ساله غرق در خون روی زمین افتاده بود. بریدگیهای چاقو روی گردن و سینه زن دیده میشد. قاتلی آشنا بهراحتی وارد خانه شده و این زن را قربانی ضربات مرگبار کرده بود. با بررسی صحنه قتل فرضیه سرقت خیلی زود رد شد. زن جوان قربانی کینه کور یک آشنا شده بود. کارآگاهان برای رازگشایی از این جنایت سراغ پسر مقتول رفتند. جوانی که با ورود به خانه با جسد مادرش روبهرو شده بود.
او هنوز در شوک صحنه هولناکی بود که با آن روبهرو گردید. بریدهبریده به کارآگاه جنایی گفت: «چند سال قبل پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. از آن زمان، من با مادرم زندگی میکردم و برادرم با پدرم، اما بهتازگی برادرم مهران پیش ما آمده و با من و مادرم زندگی میکرد. امشب بعد از پایان کار، زمانی که به خانه برگشتم هرچه زنگ در را زدم کسی جواب نداد. با کلیدی که داشتم وارد خانه شده و به محض ورود، با جسد مادرم روبهرو شدم و پلیس را خبر کردم.» بررسیها نشان داد مقتول و پسر کوچکش مهران با هم اختلاف داشتند. این درحالیبود که مهران پس از جنایت ناپدید شده و شواهد نشان میداد که قاتل کسی جز او نیست.درحالیکه پلیس در جستوجوی مهران بود، او راههای مختلف را برای خودکشی امتحان میکرد. قرص برنج، رگزنی و مسمومیت روشهایی بود که همگی ناکام ماند تا اینکه پس از یک ماه از این جنایت، رهگذران در یکی از خیابانهای مشهد با پیکر نیمهجان او مواجه شدند که بیحال روی زمین افتاده و بهسختی نفس میکشید. آنها که نمیدانستند پسرجوان قاتلی تحت تعقیب است با اورژانس تماس گرفته و مهران به بیمارستان منتقل شد. مهران بهدلیل مسمومیت ناشی از مصرف بیش از حد دارو به کما رفت اما با تلاش پزشکان به زندگی برگشت. در این مدت هم هویتش فاش شد و تیم جنایی تهران برای انتقال او به مشهد آمد.
پسر ۱۹ساله پس از بهبود حالش با دستور قضایی به تهران منتقل شد و در تحقیقات به کشتن مادرش اعتراف کرد و گفت: «آتش این کینه از دوران کودکی روشن شد، زمانی که هشتساله بودم. در آن زمان پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. قبل از آن مدام با هم درگیری داشتند و از وقتی یادم هست، خاطرهای جز دعوای آنها ندارم. پس از طلاق، حضانت من به پدرم و حضانت برادر بزرگترم به مادرم سپرده شد. بعد از آن زندگی سخت من شروع شد. بههمینخاطر از مادرم کینه به دل گرفتم. چون او را مسبب جدایی و روزهای سختم میدانستم. نوجوان بودم که برای رهایی از این تنهایی با دختری دوست شدم که به مخدر گل اعتیاد داشت. او مرا معتاد و رها کرد.»
ضربههای سخت زندگی به مهران تمامی نداشت و این بار با دستگیری پدر از سوی پلیس بهخاطر خلافی که مرتکب شده بود، او تنهاتر شد و بعد از ۱۱ سال جدایی نزد مادر و برادرش برگشت. مادر وقتی فهمید مهران اعتیاد دارد تصمیم به ترک او گرفت. تصمیمی که یکطرفه بود و پسر کوچکش علاقهای به جدایی از خماری و نشئگی نداشت.
وقتی بازپرس جنایی از او خواست درباره روز قتل بگوید، گفت: «مادرم مرا به کمپ برد و بهتازگی از کمپ مرخص شده بودم. در مدتی که پیش مادرم بودم، گذشتهام بیشتر اذیتم میکرد. روز حادثه چون برادرم خانه نبود نقشه را اجرا کردم. با برداشتن چاقو از آشپزخانه سراغ مادرم رفتم که در اتاقنشیمن بود و پنج ضربه به او زدم. سعی کرد فرار کند که نتوانست و صدایش خاموش شد. یک ساعت کنارش نشستم و با همان چاقو ضربهای به گردنم زدم که بمیرم اما نشد. از خانه بیرون آمدم و سه روز در خیابان و پارک سرگردان بودم. از عطاری دو بار قرص برنج خریدم اما هر دو بار قرص تقلبی بود و زنده ماندم. بعد فرار کرده و راهی مشهد شدم. زخم گردنم عفونت کرده بود که چند برگه قرص خریدم و چند تا را خوردم که به فکرم رسید همه را بخورم و بمیرم اما بیهوش در خیابان افتادم. مردم مرا به بیمارستان رساندند که زنده ماندم و راز قتل فاش شد.»
پس از تکمیل تحقیقات در دادسرا، پرونده آماده صدور کیفرخواست و ارسال به دادگاه کیفری یک استان تهران بود که برادر متهم از خون مادرش گذشت و او را بخشید. به این ترتیب پرونده برای محاکمه از جنبه عمومی جرم به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد .