مهندس این خبر  راسته که ...؟

مهندس این خبر راسته که ...؟

حامد عسکری شاعر و نویسنده

    در روزنامه، مجله، سایت و کلا رسانه که مشغول به کار باشی گاهی اتفاقات جالبی برایت می‌افتد . توی فامیل  و دوستان می‌شوی منبع و مرجعی که دوتا برخورد می‌شود باهات . بارها با این مواجه می‌شوی که مثلا در جمعی چند نفری نشسته‌اند و بحث کرده اند و بعد به اتفاق به این نتیجه رسیده اند که به تو زنگ بزنند و توسط تو حرف‌شان تایید  بشود . یعنی بیشتر دنبال این‌هستند که آنها را تایید کنید این‌که حقیقت را آشکار کنند . دسته دوم این‌طوری‌اند که معمولا سوال‌شان با جمله : فلانی راسته که ... شروع می‌شود . اغلب این سوال‌ها البته بیشتر خنده‌دارند و بعضی وقت‌ها واقعا احساس می‌کنی جلوی دوربین مخفی قرار گرفته ای یا واقعا چند نفری جمع شده اند و زنگ زده اند به تو و  روی اسپیکر گذاشته‌اند که تو را ایستگاه کنند و بخندند ... مثلا یکی  در فضای مجازی به من خصوصی پیام داده بود که می‌دونم کار درستی نیست و شاید قشنگ نباشد، اما شما باید بیایید در روزنامه‌تان با من گفت‌وگو کنید . برخورد محترمانه‌اش را که دیدم، سلام کردم و گفتم شاید استعدادی دارد یا کاری کرده که حس می‌کند دارد حقش خورده می‌شود و باید شناخته شود و برایش کاری کنم و روزنامه سکویی باشد برای دیده شدنش و گفتم در چه حوزه‌ای فعالیت می‌کنید و مقداری از رزومه خودتان بگویید تا مقدمات گفت‌وگو را هماهنگ کنیم . اولش نوشت خیلی ممنون من به خیلی از رسانه‌ها پیام دادم،ولی هیچ‌کدام حرفم را نشنیده‌اند، ولی همین که شما جوابم را داده اید خیلی ممنون . گفتم حالا بگو به قول قدیمی‌ها هنرت چیست؟ همین‌جوری ایز تایپینگ بود و من منتظر. بعد دیدم نوشته بود (و مدیون شمایم اگر دروغ گفته باشم ) : من به کشورم خیلی علاقه دارم . من به ایران عشق می‌ورزم . برای دوستانم وقت می‌گذارم و بحث رفاقت که باشد تا چوبه دار هم حاضرم برای رفیقم بروم . به نظرات دیگران احترام می‌گذارم . به پدر و مادرم خیلی احترام می‌گذارم و خیلی مهربونم و هرچه چوب در زندگی ام خورده‌ام از همین مهربونیم بوده ...
هیچی همین دیگر ...