حكایت پیچ تاریخی نطفه منعقدشده
امید مهدینژاد طنزنویس
در ابتدای دوران انقلاب صنعتی در انگلستان كه ثبات اقتصادی دستخوش تغییر قرار گرفته و حجم تورم و نقدینگی بالا رفتهبود و علیرغم آنكه لویی سیوهشتم گفته بود وا... با... تا... سالهای پیش از انقلاب صنعتی تكرار نخواهد شد و هوا خوب خواهد شد و اوضاع مطلوب خواهد شد، واحدهای كوچك تولیدی یكییكی به ورشكستگی میافتادند، ریچارد باردل، كه یك كفاش انگلیسی بود و كارگاه كوچك خود را در حومه وركشایر اداره میكرد، تلاش میكرد با گرفتن وام بانكی و پیشفروش كفشهای درحال تولید و فروختن اموال اضافی و نیز تعدیل كارگران، چراغ كارگاه را روشن نگهدارد. ریچارد یكبار كه توانسته بود مقداری پول از جایی قرض بگیرد و به مجموعه تزریق كند، پس از تزریق از مدیر داخلی كارگاه پرسید: پول قرضگرفتهشده را به چه مصرفی رساندی؟ مدیر داخلی كارگاه به یكی از كارگران بهنام چارلز اشاره كرد و گفت: معوقات چارلز را پرداخت كردم. ریچارد عصبانی شد و مدیر داخلی را به اتاق خود برد و گفت: مرد حسابی، چرا این مختصر پولی را كه میتوانست به دردهای دیگر بخورد، به چارلز دادی؟ تازه او كه تابه حال سروصدایی نكرده و آدم آرامی است. مدیر داخلی گفت: حق با شماست قربان. او آدم سربهزیر و آرامی است، اما دیگران اینطور نیستند. ریچارد گفت: یعنی چطور؟ مدیر داخلی گفت: چارلز امروز پیش من آمد و با احترام و مهربانی گفت اگر معوقات مرا پرداخت نكنید به همه كاركنان میگویم كه نزد مدیریت رفتم و داد و بیداد كردم و حقوق عقبمانده خود را گرفتم. ریچارد فكری كرد و گفت: ای مدیر داخلی، بدان كه اگر این كار انجام میشد نطفه اعتصاب و اعتراض در جهان بسته میشد، اما حالا كه انجام نشده اتفاقا نطفه رایزنی و زیرآبیروی در جهان بسته شد. مطمئنباش بعدها درباره این اتفاق حكایتها خواهند نوشت.
حكایتی كه خواندید یكی از آن حكایتها بود.
حكایتی كه خواندید یكی از آن حكایتها بود.
تیتر خبرها