پدر و مادرها باسوادند  اما کتابخوان نه

گفت‌وگو با بیوک ملکی، نویسنده کتاب‌های کودک و نوجوان

پدر و مادرها باسوادند اما کتابخوان نه

9 آگوست ( دیروز) روز جهانی تشویق به کتابخوانی بود. تا سال قبل و پیش از این‌که کرونا همه‌گیر شود و دورهمی‌ها و گردهمایی‌ها تعطیل، مردم در سراسر دنیا در چنین روزی درگروه‌های بزرگ یا کوچک دور هم‌جمع می‌شدند و کتاب می‌خواندند تا این رسم دیرینه همچنان ادامه یابد. حالا که کرونا آمده و نباید آدم‌ها کنار هم باشند، دیروز در بیشتر نقاط دنیا و بیشتر در آن مکان‌هایی که آدم‌های کتاب‌دوست و کتابخوان زندگی می‌کنند، مراسم کتابخوانی به صورت آنلاین برگزار شد. در کشور ما مساله کتابخوانی و مطالعه از آن مسائل نخ‌نمایی شده که مانند خاری در زخم عمل می‌کند، نه خوب می‌شود و نه آنقدر عمق جراحت زیاد که صورت مساله کلا حذف شود. سال‌هاست آدم‌های مختلفی که در حوزه فرهنگ فعال هستند، هشدار می‌دهند که سرانه مطالعه در کشور ما بسیار پایین است.برخی می‌گویند شرایط تغییر کرده و الان مردم به‌جای کتاب کاغذی، کتاب آنلاین و الکترونیک می‌خوانند و آمار کتاب آنقدرها هم پایین نیست. اما ناشران و آنهایی که دستی در نشر و توزیع دارند، می‌گویند این یک فریب است و تیراژ نشان می‌دهد که کتاب در کشور ما مساله نیست. در میان همه این اظهارنظرها گروهی هم بر این باورند که کتابخوانی یکباره در آدم‌ها شکل نمی‌گیرد و باید مطالعه از کودکی در آدم‌ها برنامه‌ریزی شود تا در بزرگسالی به سبک زندگی آنها تبدیل شده و جامعه ما صاحب آدم‌هایی شود که کتاب می‌خوانند. بچه‌های دهه‌های قبل، سرگرمی‌های محدودی داشتند که اصلی‌ترین آنها خواندن کتاب بود و این عادت در بزرگسالی هم همراه آنها می‌شد اما وقتی سرگرمی‌ها متنوع شد و گسترده، آخرین گزینه اوقات فراغت و سرگرمی برای بچه‌ها شد کتابخوانی. اما برخی با این نظر موافق نیستند و ریشه این‌که آدم‌های امروزی کتاب نمی‌خوانند را در کم‌کاری در سه حوزه می‌دانند: خانواده، مدرسه و صدا و سیما.
ارجحیت معیشت بر کتاب
بیوک ملکی، نویسنده قدیمی و پیشکسوت کودک و نوجوان بر این باور است که بیشتر مردم الان درگیر معیشت هستند و زمانی که پدر و مادر بیشتر حجم ذهنشان درگیر دخل و خرج خانواده است دیگر به این فکر نمی‌کنند که کتاب را در سبد خانواده قرار دهند.
به این نویسنده می‌گویم: اما اگر پدر و مادر دغدغه کتابخوانی داشته باشند و بخواهند این روش را به فرزند خود منتقل کنند، از کتاب‌هایی که در خانه دارند، می‌توانند استفاده کرده و همان‌ها را بخوانند یا حتی مجله بخوانند، چون کارشناسان می‌گویند، فرزند، وقتی پدر و مادر خود را در حال مطالعه ببینند، این رفتار در او نهادینه می‌شود.
ملکی می‌گوید: بله، اینها روش‌های کتابخوان‌کردن بچه‌هاست. همانطور که اگر کتاب دغدغه مسوولان کشور باشد، باید در برنامه‌های تلویزیون کتابخانه حتما وجود داشته باشد، چه در برنامه‌های ترکیبی و چه در برنامه‌های نمایشی، چون در بیننده تاثیرگذار است. اما سوال من این است که چرا جامعه ما در زمینه کتاب به اینجا رسید؟ در دهه 60 تیراژ کتاب‌ها حدود 20‌هزار جلد بود اما الان رسیده به 500 جلد که دیگر نمی‌توان نامش را انتشار کتاب گذاشت.
جریان‌سازی کیانوش همچنان ادامه دارد
از ملکی می‌پرسم شاید نویسنده‌های خوب هم کم شده‌اند، می‌گوید: این که طبیعی است، ما انتظار نداریم همه آنهایی که می‌نویسند خوب بنویسند. قبل از انقلاب چهار، پنج شاعر خوب و مدرن در زمینه کودک داشتیم که بهترین‌شان محمود کیانوش بود. کیانوش به تنهایی جریانی راه انداخت که هنوز هم وجود دارد و همه شاعران این حوزه اول از او الگو گرفته‌اند. یک شاعر در شعرخوان‌کردن مردم زیادی تاثیرگذار بود. اکنون هم اگر چهار، پنج شاعر و چند نویسنده درجه یک داشته باشیم کفایت می‌کند اما سوال اینجاست که چقدر در زمینه تولید آثار خوب کار شده است، چقدر تلاش کرده‌ایم داستان‌های خوب و اشعارخوب را به بچه‌ها معرفی کنیم و کتابخانه‌های کودک چقدر از نویسنده‌ها، شاعران و مترجمان خوب تغذیه می‌کنند؟ کتابخانه کودک و نوجوان نباید به سمت پرکردن قفسه‌هایش از کتاب‌های بازاری برود. پدران و مادران کتاب‌های خوب را نمی‌شناسند و هر چه دم دستشان می‌آید را برای بچه‌ها می‌خرند. نمایشگاه‌های کتاب از کتاب‌های بُنجل کودک و نوجوان اشباع می‌شود. کتاب‌های خوب لابه‌لای کتاب‌های سطحی گم می‌شود و پیدا‌کردن‌شان سخت است.
نویسنده‌ها دنبال‌کننده ندارند
به ملکی می‌گویم الان دوره شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است و نویسنده‌ها می‌توانند از این فضا برای معرفی آثارشان استفاده کنند. می‌گوید: این اتفاق می‌افتد اما نویسنده‌ها و شاعران مگر چقدر فالوئر دارند؟ نویسنده، خواننده نیست که میلیون‌ها دنبال‌کننده داشته باشد. مشکل اینجاست که هر جا تولید محتوا مزخرف می‌شود، مردم زیادی آن را دنبال می‌کنند. مثالش تتلو ! مخاطب کتاب کم است و این مساله باید اساسی ریشه‌یابی شده و روی آن کار شود، این‌که ما مدام بگوییم و شما بنویسید مشکل حل نمی‌شود. قبلا پدری که بیسواد بود برای فرزندش کتاب می‌خرید حتی اگر دستمزد کمی داشت، چون نمی‌خواست فرزندش مانند خودش بی‌سواد بماند. الان همه پدر و مادرها باسوادند اما نه خودشان کتاب می‌خوانند و نه فرزندان‌شان. وقتی خانواده لنگ می‌زند باید آموزش و پرورش جای او را بگیرد و کتاب را به زندگی بچه‌ها وارد کند. اما بزرگ‌ترین سازمان کشور یعنی آموزش و پرورش هم در این زمینه بسیار کم‌کاری می‌کند.کتابخانه‌های مدارس تغذیه و به روز نمی‌شوند و برخی مدارس اصلا کتابخانه ندارند! باید نویسنده‌ها و شاعران به مدارس دعوت شوند و برای بچه‌ها شعر و داستان بخوانند تا بچه‌ها را علاقه‌مند به مطالعه کنند، اما چند سال قبل یکی از معاونان وزیر آموزش و پرورش گفت ورود شاعران و نویسندگان به مدارس ممنوع است، ما چرا باید اجازه دهیم آنها به مدارس بیایند و برای بچه‌ها نوشته‌های خودشان را بخوانند؟ ! در این شرایط چطور باید توقع داشت که بچه‌ها به کتابخوانی علاقه‌مند شوند؟ اگر سیستم آموزش و پرورش درست باشد، باید نویسنده‌ها و شاعران خوب را استخدام کند و به آنها حقوق بدهد تا کارشان رفتن به مدارس باشد. اما اصلا در این زمینه کاری نمی‌کند.
جذابیت حرف اول را می‌زند
بیوک ملکی که چندین سال در صدا و سیما کار کرده و در کنار زنده‌یاد قیصر امین‌پور مجله سروش را راه‌اندازی کردند، بر این باور است که صدا و سیما با برنامه‌های خود تاثیر زیادی در کتابخوانی افراد جامعه دارد. او به برنامه‌هایی مانند قصه ظهر جمعه رادیو و آقای حکایتی تلویزیون اشاره می‌کند و می‌گوید هر کدام از این برنامه‌ها مخاطبان خاص خود را داشتند و برخی را کتابخوان حرفه‌ای کردند. برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی زمانی می‌توانند تاثیرگذار باشند که اول جذاب باشند. اول باید مخاطب را پای تلویزیون نشاند و بعد خوراک لازم را به او داد. به نظرم اگر صدا و سیما از مدیران و برنامه‌سازان باتجربه بیشتر استفاده کند در جذب مخاطب تاثیرگذارتر خواهد بود.
می‌گویید کتاب‌های کودکان و نوجوانان تیراژ بالایی دارد، من می‌گویم، نه ! بالا نیست، شاید نسبت به کتاب‌های بزرگسالان بیشتر باشد اما در قد و اندازه خود آنقدر زیاد نیست که ثابت کند بچه‌ها کتابخوان‌اند.ما در سال‌های اخیر فقط در زمینه جلد و تصویرسازی کتاب کودک پیشرفت خوبی داشته و در جهان حرفی برای گفتن داریم.باز هم تاکید می‌کنم برای کتابخوان‌کردن مردم یک جامعه باید کودکان را کتابخوان کرد و این کار به همراهی قدرتمند و برنامه‌ریزی سه نهاد نیازمند است: خانواده، مدرسه و صدا و سیما.