پزشك، تلفن، متصدی تلفن  و خط مقدم مقابله

پزشك، تلفن، متصدی تلفن و خط مقدم مقابله

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 پزشك جوانی كه به‌تازگی پروانه تأسیس مطلب خود را از اداره درمان دریافت و مطب خود را راه‌اندازی کرده بود و در روزهای نخست تأسیس مطب -به‌جز تنی چند از اقوام كه برای تبریك به مطب مراجعه كردند -كسی به مطبش مراجعه نكرده بود، در روز چهارم تأسیس مطب در اتاق خود نشسته بود كه در اتاق وی به صدا درآمد. پزشك جوان برای آن‌كه وانمود كند اتفاقا خیلی هم پزشك معروف و معتبری است و از اقصی‌ نقاط شهر مریض‌های حضوری و تلفنی و فجازی دارد، به‌سرعت گوشی تلفنی را كه روی میزش بود برداشت و به‌طور فرمالیته به صحبت با آن پرداخت و گفت: بله همان داروهایی كه نوشتم كافی است... وی سپس به مراجعی كه در اتاق را زده بود، گفت: بفرمایید. وی سپس به ادامه صحبت فرمالیته با تلفن پرداخت و گفت: همان آزیترومایسین از همه بهتر است. به نوشیدن مایعات ادامه دهید و استراحت كنید... وی سپس گفت: بله درست است... وی سپس گفت: البته باید ببخشید من الان مریض دارم و حوالی غروب دوباره با شما تماس می‌گیرم و سایر دستورات را خدمت‌تان می‌گویم. وی سپس با كسی كه مثلا پشت خط بود خداحافظی كرد و گوشی را گذاشت و به مراجع گفت: در خدمتم، بفرمایید. مراجع با لبخند گفت: من مریض نیستم. پزشك جوان گفت: پس برای چه به مطب آمده‌اید؟ مراجع گفت: از اداره مخابرات آمده‌ام تا تلفن شما را كه درخواست داده بودید وصل كنم. پزشك جوان گفت: اگر تلفن مطب وصل نبود پس من الان با كی صحبت می‌كردم؟ متصدی تلفن گفت: سؤال من هم همین است. پزشك جوان كه واقعا ضایع شده بود، گفت: می‌خواهید تا اینجا آمده‌اید مفتی معاینه‌تان كنم؟ متصدی تلفن - كه به پاس مجاهدت‌های كادر درمان در خط مقدم مقابله با كرونا، اخیرا احترام زیادی برای پزشكان قائل بود - جلو رفت و اجازه داد تا پزشك جوان وی را معاینه كند و هیچ‌گاه از این ماجرا با كسی سخنی نگفت و ما هم كه می‌دانیم از جای دیگر شنیده‌ایم.