گفتوگو با هوشنگ عباسی پژوهشگر و روزنامهنگار گیلانی درباره شعر «باز باران»
ســــــلام به رشـــــت و بارانهای نقرهاش
از میدان شهرداری رشت كه بیرون بیایی و وارد اولین یا دومین كوچه سمت راست شوی؛ انگار پا به دنیای خیال میگذاری. خیالی شگفتانگیز. چشم پر میشود از همه مائدههای زمینی و گوش پر میشود از آواها و صداهایی كه انگار در خواب میشنوی. صداهایی كه با هم قاطی میشوند و با آهنگی خاص و ریتمی موزون که هم فراز دارد و هم فرود همصدایی میكنند: ماهی... ماهی... ماهی. زیر سقف بازار بزرگ رشت زندگی خیالانگیزی در جریان است و بوهای این بازار برای همیشه در ضمیرت چنان ثبت میشود كه هر زمان دلتنگ میشوی، میآیند سراغت و تو چه در خیال و چه در واقعیت ساكی سبك میبندی و راهی رشت میشوی تا بروی بازار رشت؛ زندگی را دوباره زنده كنی و برگردی. هر وقت دلت از آسمان خاكستری تهران و ساختمانهای زشتش میگیرد به نزدیكترین آدمی كه در دسترس داری، میگویی: برویم رشت... راه میافتی و چند ساعت بعد رشت با همه زیبایی و آرامشش تو را در آغوش میگیرد و انگار دنیا دوباره آغاز میشود. شاید همین مقصد بیشتر ما ایرانیهاست كه باعث شده روز 12 دی را بهنام روز «رشت» نامگذاری كنند و نكته جالب این كه 11 دیماه هم زادروز گلچین گیلانی است. شاعری كه شعری را به ما هدیه داد بهنام «باز باران» كه چند نسل از ایرانیان هر زمان و در هر فصل و ماهی كه باران میبارد زیر لب زمزمه میكنند: باز باران/ با ترانه/ با گوهرهای فراوان/ میخورد بر بام خانه.../ یادم آرد روز باران/ گردش یك روز دیرین/ خوب و شیرین/ توی جنگلهای گیلان/ كودكی دهساله بودم....
با طراوت، اما ساده
هوشنگ عباسی، شاعر، پژوهشگر و روزنامهنگار گیلانی كه سالهاست در زمینه فرهنگ گیلان و فلكولور این منطقه تحقیق میكند و تاكنون چند كتاب در این زمینه منتشر كرده درباره گلچین گیلانی میگوید: پسرخاله هوشنگ ابتهاج بود و در خاندانی فرهنگی و اهل شعر و هنر به دنیا آمد و رشد كرد. تقریبا همدوره نیما یوشیج بود و همزمان با او كار روی شعر نو را آغاز كرد، اما بعد از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در آنجا درس طب خواند و به پزشكی موفق تبدیل شد و دكتر مخصوص سفارت هم شد. شعر باز باران را تقریبا در همان سال اولی كه از ایران رفت، سرود. به نظر میرسد كه تحت تاثیر دلتنگی برای وطن و غم غربت این شعر را گفته باشد، اما آنچه باعث شد كه این شعر كه قالب آن ترانه است در ذهن ما بماند آهنگین بودن و استفاده از كلمات ساده است، كلماتی كه برای همه مردم آشناست و آنها را حتی در عالم خیال به گیلان و رشت میبرد. شهری كه با بارانهای نقرهای و سقفهای رنگی شیروانی شهرت دارد. هر چند الان دیگر آپارتمانهای بیهویت جای معماری بینظیر رشت را گرفتهاند و دیگر از آن سقفهای رنگی خبری نیست. تصویرگری، موسیقیایی و كلمات ساده به این شعر طراوتی داده كه هرگز از یاد نمیرود.
جای خالی ادبیات معاصر در كتب درسی
یكی دیگر از دلایل ماندگاری شعر باز باران، چاپ بخشهایی از آن در كتاب فارسی سال چهارم دبستان بود با تصویرگری بسیار زیبا.آن سالها با چاپ چنین اشعاری كودكان و نوجوانان را با ادبیات مدرن آشنا میكردند، تصمیم درستی كه سالهاست نظام آموزش و پرورش به آن بیاعتنایی میكند.ادبیات مدرن و نو چه شعر چه داستان بازتاب جامعه است، اجتماعی كه در آن زندگی میكنیم.وقتی مسؤولان آموزشی چشمها را به این نوع ادبیات میبندند یعنی نمیخواهند دانش آموزان با اتفاقات روز جامعه آشنا شوند و این روشی بسیار اشتباه است.همانطور كه به ادبیات كهن ایران توجه میشود و دانش آموزان با اشعار سعدی، حافظ، مولانا و... آشنا میشوند باید شاعران معاصر، از نیما یوشیج بگیرید تا امروزیها را هم بشناسند چون اتفاقات روز را میتوان در شعر دید و با چشمانداز آینده هم آشنا شد.
رشت؛ شهر پیشروی ایران
عباسی درباره رشت و ویژگیهای منحصر بهفردش میگوید: رشت در دوره قاجار و پهلوی اول، پل ارتباطی بین ایران و اروپا بود. شاهان قاجار از جمله ناصرالدین شاه برای سفر به اروپا به رشت میآمدند و از آنجا به انزلی رفته و از طریق دریا سفر خارجی خود را آغاز میكردند.برای همین رشت به شهر اولینهای ایران هم شهرت دارد.اولین چاپخانهها در رشت راهاندازی شد و این شهر صاحب اولین روزنامهها هم بود.اولین كتابخانه به شكل ملی در رشت افتتاح شد. اولین نمایشها در سالنهای تئاتر این شهر به روی صحنه رفت و اولین زنهای ایرانی كه به عنوان بازیگر در این نمایشنامهها بازی كردند.اولین انجمن زنان به نام انجمن نسوان در سال 1284 در رشت تشكیل شد.اولین كارخانه كبریت سازی متعلق به رشت است و اولین راه آهن نیز بین رشت و پیربازار ساخته شد.شهرداری رشت در سال 1286 دایر شد و ساختمان آن با معماری ویژه كه تركیبی از معماری آلمانی، روسی و ایرانی بود هم ساخته شد و شهردار رشت؛ حاج خلیل رفیع جوری برنامهریزی كرد كه ساختمانهای اطراف میدان شهرداری نیز با معماریای ساخته شوند كه تركیب همگون و زیبایی را به وجود آورند.
شهری كه از یاد مسؤولان رفته است
عباسی میگوید: گیلان یكی از بینظیرترین جغرافیاهای ایران است. هم دریا دارد هم جنگل و هم كوه، تالاب و رودخانه و مرداب.اگر دولت به زیرساختهای گردشگری گیلان توجه میكرد الان باید این استان یكی از ثروتمندترین استانهای ایران بود.اما بیتوجهی دولت به صنایع و گردشگری باعث شده كه گیلان یكی از كم درآمدترین استانهای ایران باشد. مردم بیشتر زمینهای خود را برای ساخت ویلا به مسافرانی كه به گیلان میآیند فروختهاند. همه جای این استان تبدیل شده به ویلا و آپارتمان.مسافران میآیند و به ویلاها و آپارتمانهای خود میروند بدون اینكه برای استان درآمدزایی داشته باشند.در حالی كه اگر حتی فقط به رشت توجه میشد الان این شهر با قدمتی كه دارد باید به مركز گردشگری كشور و منطقه تبدیل شده بود اما واقعیت این است كه گیلان و رشت در سایه بیتوجهی مسؤولان از بین میروند و كسی به فكر آینده این شهر نیست.
بازاری كه شكل زندگی است
بازار در نزدیكی شهرداری بود و هست.قدیمها این بازار واقعا بزرگ بود و چند راسته داشت؛ راسته مسگرها، زرگرها،عطارها و... اما به مرور راستهها جمع شد و الان دیگر چیز زیادی از آنها باقی نمانده است.بازار رشت تنها بازار ایران است كه در آن همه مایحتاج زندگی را میفروشند و همه خوراكیهایی كه در آن عرضه میشود تازه است به همین دلیل بازار بوی تازگی میدهد.از میوه و ترشی و سبزیجات بگیر تا انواع ماهی و برنج و... فروشندگان محصولات خود را با زبان محلی و آهنگین تبلیغ میكنند كه این هم در نوع خود بینظیر است. رشت شهری است با اقوام مختلف؛ هفت، هشت تا قوم از سراسر ایران در رشت ساكن هستند و سال هاست در كنار هم زندگی میكنند از گیلك و تالشی بگیر تا ترك و كرد و لر. همه اینها در بازار فعالند و تصور كن كه هر كدام از آنها با لهجه و آهنگ خاص زبان خود در بازار رشت محصولات خود را تبلیغ میكنند. اركستر بینظیری را شكل میدهند كه گوش نواز است و زندگی در آن جریان دارد.هم خود مردم رشت و هم مسافرانی كه به این شهر میآیند میتوانند همه لوازم مورد نیاز خود را از این بازار تهیه كنند آنهم با قیمت مناسب. اطراف بازار و میدان شهرداری هم كه پر از خوراكیهای محلی است كه جذابیتهای خاص خود را دارد.
با طراوت، اما ساده
هوشنگ عباسی، شاعر، پژوهشگر و روزنامهنگار گیلانی كه سالهاست در زمینه فرهنگ گیلان و فلكولور این منطقه تحقیق میكند و تاكنون چند كتاب در این زمینه منتشر كرده درباره گلچین گیلانی میگوید: پسرخاله هوشنگ ابتهاج بود و در خاندانی فرهنگی و اهل شعر و هنر به دنیا آمد و رشد كرد. تقریبا همدوره نیما یوشیج بود و همزمان با او كار روی شعر نو را آغاز كرد، اما بعد از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در آنجا درس طب خواند و به پزشكی موفق تبدیل شد و دكتر مخصوص سفارت هم شد. شعر باز باران را تقریبا در همان سال اولی كه از ایران رفت، سرود. به نظر میرسد كه تحت تاثیر دلتنگی برای وطن و غم غربت این شعر را گفته باشد، اما آنچه باعث شد كه این شعر كه قالب آن ترانه است در ذهن ما بماند آهنگین بودن و استفاده از كلمات ساده است، كلماتی كه برای همه مردم آشناست و آنها را حتی در عالم خیال به گیلان و رشت میبرد. شهری كه با بارانهای نقرهای و سقفهای رنگی شیروانی شهرت دارد. هر چند الان دیگر آپارتمانهای بیهویت جای معماری بینظیر رشت را گرفتهاند و دیگر از آن سقفهای رنگی خبری نیست. تصویرگری، موسیقیایی و كلمات ساده به این شعر طراوتی داده كه هرگز از یاد نمیرود.
جای خالی ادبیات معاصر در كتب درسی
یكی دیگر از دلایل ماندگاری شعر باز باران، چاپ بخشهایی از آن در كتاب فارسی سال چهارم دبستان بود با تصویرگری بسیار زیبا.آن سالها با چاپ چنین اشعاری كودكان و نوجوانان را با ادبیات مدرن آشنا میكردند، تصمیم درستی كه سالهاست نظام آموزش و پرورش به آن بیاعتنایی میكند.ادبیات مدرن و نو چه شعر چه داستان بازتاب جامعه است، اجتماعی كه در آن زندگی میكنیم.وقتی مسؤولان آموزشی چشمها را به این نوع ادبیات میبندند یعنی نمیخواهند دانش آموزان با اتفاقات روز جامعه آشنا شوند و این روشی بسیار اشتباه است.همانطور كه به ادبیات كهن ایران توجه میشود و دانش آموزان با اشعار سعدی، حافظ، مولانا و... آشنا میشوند باید شاعران معاصر، از نیما یوشیج بگیرید تا امروزیها را هم بشناسند چون اتفاقات روز را میتوان در شعر دید و با چشمانداز آینده هم آشنا شد.
رشت؛ شهر پیشروی ایران
عباسی درباره رشت و ویژگیهای منحصر بهفردش میگوید: رشت در دوره قاجار و پهلوی اول، پل ارتباطی بین ایران و اروپا بود. شاهان قاجار از جمله ناصرالدین شاه برای سفر به اروپا به رشت میآمدند و از آنجا به انزلی رفته و از طریق دریا سفر خارجی خود را آغاز میكردند.برای همین رشت به شهر اولینهای ایران هم شهرت دارد.اولین چاپخانهها در رشت راهاندازی شد و این شهر صاحب اولین روزنامهها هم بود.اولین كتابخانه به شكل ملی در رشت افتتاح شد. اولین نمایشها در سالنهای تئاتر این شهر به روی صحنه رفت و اولین زنهای ایرانی كه به عنوان بازیگر در این نمایشنامهها بازی كردند.اولین انجمن زنان به نام انجمن نسوان در سال 1284 در رشت تشكیل شد.اولین كارخانه كبریت سازی متعلق به رشت است و اولین راه آهن نیز بین رشت و پیربازار ساخته شد.شهرداری رشت در سال 1286 دایر شد و ساختمان آن با معماری ویژه كه تركیبی از معماری آلمانی، روسی و ایرانی بود هم ساخته شد و شهردار رشت؛ حاج خلیل رفیع جوری برنامهریزی كرد كه ساختمانهای اطراف میدان شهرداری نیز با معماریای ساخته شوند كه تركیب همگون و زیبایی را به وجود آورند.
شهری كه از یاد مسؤولان رفته است
عباسی میگوید: گیلان یكی از بینظیرترین جغرافیاهای ایران است. هم دریا دارد هم جنگل و هم كوه، تالاب و رودخانه و مرداب.اگر دولت به زیرساختهای گردشگری گیلان توجه میكرد الان باید این استان یكی از ثروتمندترین استانهای ایران بود.اما بیتوجهی دولت به صنایع و گردشگری باعث شده كه گیلان یكی از كم درآمدترین استانهای ایران باشد. مردم بیشتر زمینهای خود را برای ساخت ویلا به مسافرانی كه به گیلان میآیند فروختهاند. همه جای این استان تبدیل شده به ویلا و آپارتمان.مسافران میآیند و به ویلاها و آپارتمانهای خود میروند بدون اینكه برای استان درآمدزایی داشته باشند.در حالی كه اگر حتی فقط به رشت توجه میشد الان این شهر با قدمتی كه دارد باید به مركز گردشگری كشور و منطقه تبدیل شده بود اما واقعیت این است كه گیلان و رشت در سایه بیتوجهی مسؤولان از بین میروند و كسی به فكر آینده این شهر نیست.
بازاری كه شكل زندگی است
بازار در نزدیكی شهرداری بود و هست.قدیمها این بازار واقعا بزرگ بود و چند راسته داشت؛ راسته مسگرها، زرگرها،عطارها و... اما به مرور راستهها جمع شد و الان دیگر چیز زیادی از آنها باقی نمانده است.بازار رشت تنها بازار ایران است كه در آن همه مایحتاج زندگی را میفروشند و همه خوراكیهایی كه در آن عرضه میشود تازه است به همین دلیل بازار بوی تازگی میدهد.از میوه و ترشی و سبزیجات بگیر تا انواع ماهی و برنج و... فروشندگان محصولات خود را با زبان محلی و آهنگین تبلیغ میكنند كه این هم در نوع خود بینظیر است. رشت شهری است با اقوام مختلف؛ هفت، هشت تا قوم از سراسر ایران در رشت ساكن هستند و سال هاست در كنار هم زندگی میكنند از گیلك و تالشی بگیر تا ترك و كرد و لر. همه اینها در بازار فعالند و تصور كن كه هر كدام از آنها با لهجه و آهنگ خاص زبان خود در بازار رشت محصولات خود را تبلیغ میكنند. اركستر بینظیری را شكل میدهند كه گوش نواز است و زندگی در آن جریان دارد.هم خود مردم رشت و هم مسافرانی كه به این شهر میآیند میتوانند همه لوازم مورد نیاز خود را از این بازار تهیه كنند آنهم با قیمت مناسب. اطراف بازار و میدان شهرداری هم كه پر از خوراكیهای محلی است كه جذابیتهای خاص خود را دارد.