مذاکره گنجشک  و عقاب

مذاکره گنجشک و عقاب

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 گنجشکی نزد عقاب رفت و پس از سلام و احوالپرسی و عرض احترام و ارادت، در محضر وی نشست. عقاب درحالی‌که با پرهای سینه‌اش منقارش را از باقیمانده خرگوشی که تازه خورده بود پاک می‌کرد، گفت: چه می‌خواهی؟ گنجشک گفت: ای تیزپرواز آسمان‌ها و ای توانمند در مانورهای هوایی، غذای تو چیست؟ عقاب گفت: بله؟ گنجشک گفت: جسارتا پرسشم این است که قوت غالب شما چیست؟ عقاب گفت: بره، بزغاله،‌ خرگوش، موش، گاهی هم ماهی. چطور؟ گنجشک گفت: نمی‌شود در کنار اینها گربه هم شکار کنید که بلای جان ماست و آرامش و آسایش را از ما گرفته است و از دست او از هر 40 تخم که می‌گذاریم چهارتا ممکن است جوجه شده و یکی ممکن است بالغ شود و می‌ترسیم این جانور نسل ما را بربیندازد. عقاب در حالی که منقارش را تمیز کرده بود و حالا داشت چنگال‌هایش را به صخره می‌سابید تا تیز شود،‌ گفت: ساعتی پیش ملخ اینجا بود و همین شکایت را از شما گنجشک‌ها داشت و تقاضا داشت گنجشک را به رژیم غذایی‌ام اضافه کنم.  گنجشک گفت: جسارتا ممکن است ایشان را احضار کنید تا ببینم آیا رودررو هم چنین حرفی می‌زند؟ عقاب، ملخ را احضار کرد اما همین که ملخ ظاهر شد گنجشک پرید و او را گرفت و خورد و سپس منقارش را با پرهای سینه‌اش پاک کرد. عقاب که متوجه شباهت حرکت گنجشک با حرکت خودش شده بود،‌ گفت: شاکی را خوردی؟ گنجشک گفت: جسارتا بلی. وی سپس افزود: ما هردو از طبقه پرندگانیم و گرچه بنده پرنده جزء و حضرتعالی پرنده کل هستید اما بهتر است طی برنامه تشریک مساعی، منافع طبقاتی را در محاسبات لحاظ کرده و در راستای حفظ بقا سرلوحه راهبردهای خود قرار دهیم. در این لحظه عقاب که نه به مناسبات طبقاتی اعتقاد داشت و نه اصطلاحات اقتصادی را متوجه می‌شد، پرید و گنجشک را گرفت و نخست کله و سپس پرهایش را کند و سپس به‌عنوان میان‌وعده عصرگاهی تناول کرد و چون از مزه‌اش خوشش آمد تصمیم گرفت به خواسته ملخ. جامه‌عمل بپوشاند و از آن‌ پس علاوه بر جانوران دیگر، به‌شکار گنجشک نیز پرداخت.