خوردن حلال، بردن حرام

از نوبرانه که حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟

خوردن حلال، بردن حرام

 هنوز دانشمندان حوزه زبان‌شناسی دارند تحقیق می‌کنند که بفهمند آیا نوبرانه واژه‌ای قدیمی است و از زایایی زبان فارسی ریشه گرفته و خودش را بین دایره واژگان فارسی جا داده یا این که میوه‌فروش‌ها برای این که بتوانند بعضی میوه‌ها را 10 برابر قیمت واقعی به مردم بفروشند این اسم را گذاشته‌اند روی بعضی میوه‌هایی که زودتر از فصل فراوانی‌شان به میوه فروشی‌ می‌رسند.
ما در بیشتر اقلیم‌های کشورمان به میوه‌های گوجه سبز و چغاله بادام و زردآلو و دیگر میوه‌های بهاری، در اولین عرضه به بازار می‌گوییم نوبرانه و خواسته یا ناخواسته به میوه فروشان محترم کمک می‌کنیم که این میوه‌های معمولی را 10 برابر قیمت معمولی برایمان فاکتور کنند.
البته حالا دیگر دنیای جدید گند همه چیز را درآورده و همین یک دلخوشی کوچک خوردن نوبرانه را هم از ما گرفته است. خیر ندیده فکر می‌کند دارد به ما لطف می‌کند. دنیای جدید را می‌گویم. مثلا می‌نشیند پیش خودش فکر می‌کند اگر کاری کنم که این مردم در همه روزهای سال توت فرنگی داشته باشند لابد خوشحال‌ترند. بعد می‌رود توت فرنگی گلخانه‌ای را اختراع می‌کند شبیه این جوان‌هایی که هیکل‌شان را به ضرب دارو و آمپول گلدانی و چغر کرده‌اند. توت‌فرنگی‌هایی که همیشه سال در میوه فروشی‌ها هستند و بر خلاف هیکل گنده و رنگ خوب‌شان نه طعم دارند و نه بو.
یکی دیگر از معضلاتی که مفهوم نوبرانه برای دنیای ما به وجود آورده این است که این هوس نوبرانه خوردن باعث شده که بشر دو پا به هیچ میوه‌ای اجازه رسیدن به اوج تکامل را ندهد. مثلا درخت بادام با هزار امید و آرزو میوه می‌دهد و برای میوه‌اش آینده‌ خوشی را متصور می‌شود که این میوه چند ماه دیگر بادام شود و برود قاطی آجیل‌ها و کیلویی خدا تومان قیمتش بشود و سری در سرها در بیاورد. آن وقت این بشر دوپا که همیشه هوس استفاده از هر چیز زودتر از موعد را دارد برمی‌دارد این بادام‌ها را قبل از این که سفت شوند از درخت می‌چیند و اسمش را هم عوض می‌کند و می‌گذارد چغاله بادام.
البته همین‌جا جا دارد به عنوان کسی که تمام بچگی‌اش را در باغ‌هایی با میوه‌های بهارانه گذرانده برایتان توضیح دهم که باید موقع پول گزاف دادن پای خرید چغاله بادام حواس‌تان باشد که چغاله زردآلو را جای چغاله بادام به‌تان قالب نکنند. چرا که در هفته‌های اول هیچ فرقی بین قیافه بادام خام و زردآلوی خام نیست و مزه‌شان هم فقط کمی با هم توفیر دارد.
از همه این توضیحات درباره هوس‌بازی بشر دو پا که بگذریم باید موضوعی را برایتان موشکافی کنم. آن هم این که همه چیز در این دنیا بزرگانه و بچگانه دارد. نه این که فقط بزرگانه و بچگانه مخصوص سایزهای لباس باشد یا مثل دهه 701  فقط در مجالس عزا و عروسی غذای بزرگانه و غذای بچگانه داشته باشیم که البته آن غذاهای بچگانه در عروسی‌ها هیچ بچه‌ای را سیر نمی‌کردند. مفاهیم و آداب و رسوم هم شکل‌های بچگانه‌شان با شکل بزرگانه فرق می‌کند. مثلا همین نوبرانه و آداب و رسومی که پیرامون آن شکل می‌گیرد.
معمولا بزرگ‌ترها اگر می‌خواهند میوه‌ای را نوبر کنند باید بروند پای گاری نوبرانه فروشی یا پای دخل میوه‌فروشی و کارت بکشند و میوه نوبرانه بخرند. اما در اقلیم‌هایی که میوه نوبرانه در آن ها بار می‌دهد رسم بر این است که بچه‌ها میوه‌های نوبرانه را از شاخه درخت‌ها بکنند و بخورند و جالب این که این مساله بین مردم جا افتاده و باغدارها از این مساله ناراحت نمی‌شوند. روی در و دیوار بسیاری از باغ‌ها هم نوشته: «خوردن حلال،‌ بردن حلال»‌ یعنی هر کسی می‌تواند وارد باغ بشود و تا جایی که دلش می‌خواهد میوه نوبرانه بخورد اما حق بردن ندارد!
اما یک مشکل جدی این وسط هست. آن هم این که متاسفانه سگ‌های نگهبان باغ‌ها سواد خواندن و نوشتن ندارند و نمی‌فهمند که روی دیوار اجازه میوه خوردن را به مردمی که وارد باغ می‌شوند، داده‌اند.