بازداشت قاتل فراری در کمپ اجباری
مرد معتاد که به دلیل فحاشی مرد معتاد دیگری را با چاقو کشته بود، در کمپ شناسایی و دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار جامجم، شامگاه ششم اسفند سال گذشته در پی درگیری دو مرد معتاد در محله هفدهم شهریور تهران یکی از آنها به قتل رسید. معلوم شد متهم در خانه مرد خلافکاری معروف به رضا گربه بوده که جنایت در مقابل آن خانه رخ داده است. ضارب هم مردی به نام مسعود است که پیش از این چهار بار به اتهام مواد مخدر و گوشیقاپی زندانی شده بود.
مسعود تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه بعد از 43 روز در کمپ ترک اعتیاد شناسایی و بازداشت شد.
متهم دیروز در جریان تحقیقات در شعبه چهارم بازرسی دادسرای جنایی تهران گفت: سالها قبل والدینم فوت شدند و 12سال است شیشه مصرف میکنم. کارم پیک موتوری است. با دو دوستم گوشیقاپی کردیم و پنج سال و هفت ماه زندان بودم و شش ماه قبل آزاد شدم. آن شب برای مصرف شیشه به آن خانه رفته بودم. دوستم و مقتول در حال مصرف مواد بودند. دوستم چند بار مقتول را صدا کرد تا بروند اما او بلند نمیشد. به آنها اعتراض کردم تا ساکت شوند که مقتول به والدین فوت شدهام فحش داد. در خیابان با هم درگیر شدیم که او با چاقو ضربهای به صورتم زد. من هم ضربهای به گردنش زدم. بعد فرار کردم. شبها در پارک بودم، بعد خانهای اجاره کردم و هر شب 30 هزارتومان میپرداختم. یک روز برای خرید شیشه به شوش رفتم که ماموران موقع جمعآوری معتادان مرا گرفتند و به کمپ اجباری بردند که آنجا راز قتل فاش شد.
به گزارش خبرنگار جامجم، شامگاه ششم اسفند سال گذشته در پی درگیری دو مرد معتاد در محله هفدهم شهریور تهران یکی از آنها به قتل رسید. معلوم شد متهم در خانه مرد خلافکاری معروف به رضا گربه بوده که جنایت در مقابل آن خانه رخ داده است. ضارب هم مردی به نام مسعود است که پیش از این چهار بار به اتهام مواد مخدر و گوشیقاپی زندانی شده بود.
مسعود تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه بعد از 43 روز در کمپ ترک اعتیاد شناسایی و بازداشت شد.
متهم دیروز در جریان تحقیقات در شعبه چهارم بازرسی دادسرای جنایی تهران گفت: سالها قبل والدینم فوت شدند و 12سال است شیشه مصرف میکنم. کارم پیک موتوری است. با دو دوستم گوشیقاپی کردیم و پنج سال و هفت ماه زندان بودم و شش ماه قبل آزاد شدم. آن شب برای مصرف شیشه به آن خانه رفته بودم. دوستم و مقتول در حال مصرف مواد بودند. دوستم چند بار مقتول را صدا کرد تا بروند اما او بلند نمیشد. به آنها اعتراض کردم تا ساکت شوند که مقتول به والدین فوت شدهام فحش داد. در خیابان با هم درگیر شدیم که او با چاقو ضربهای به صورتم زد. من هم ضربهای به گردنش زدم. بعد فرار کردم. شبها در پارک بودم، بعد خانهای اجاره کردم و هر شب 30 هزارتومان میپرداختم. یک روز برای خرید شیشه به شوش رفتم که ماموران موقع جمعآوری معتادان مرا گرفتند و به کمپ اجباری بردند که آنجا راز قتل فاش شد.