شوخی

شوخی

فیلم شوخی، به نوعی همان نسخه ایرانی فیلم قهرمان است و طبیعتا در ساختار و كلیت و حتی برخی جزئیات، وفاداری تقریبا نعل به نعلی دارد. با این حال تركیب خوب بازیگران و بازی‌های خوب پرویز پرستویی، حبیب رضایی و فاطمه معتمدآریا در نقش‌های اصلی و كارگردانی همایون اسعدیان، موفق می‌شود تماشاگر را با فیلم همراه كند. هرچند برخی از آن تماشاگران اهل سینمایی كه فیلم اصلی یعنی قهرمان را دیده باشند، ممكن است این میزان از شباهت را خوشایند ندانند و دنبال قصه خلاقانه‌تر و متفاوت‌تری نسبت به فیلم اصلی بودند. 
رضا فتحعلی (پرویز پرستویی) در شوخی همان نقش برنی در قهرمان را بازی می‌كند؛ یك خلافكار خرده‌پا با یك زندگی آشفته. او یك شب بارانی، پی خلاف دیگری می‌رود كه ناگهان هواپیمایی مقابل چشمانش سقوط می‌كند. او هم مثل برنی ناگزیر، به فریاد كمك مسافران گرفتار در هواپیمای سقوط كرده، پاسخ می‌دهد و در را باز می‌كند و مسافران را نجات می‌دهد. اینجا هم ناجی، حین كمك دستی هم به جیب و مال و منال مسافران گرفتار می‌رساند و اینجا هم خانم خبرنگاری به نام سیما (فاطمه معتمدآریا) را داریم كه در این حادثه مصدوم شده و توسط قهرمان، نجات پیدا می‌كند. 
ادامه فیلم هم همچون قهرمان، جست‌وجوی ناجی توسط رسانه‌ها و همان خانم خبرنگار است و وقتی رضا در زندان است، ابراهیم تارآبادی (حبیب رضایی) معروف به ابرام شوته، رفیق مفلوك رضا با همان لنگه كفش، فرصت‌طلبانه خودش را به عنوان قهرمان معرفی می‌كند و به ناحق به نان و نوایی می‌رسد. رضا درست در شبی كه به خانه برمی‌گردد، همه حادثه را با جزئیات برای رفیق‌نارفیقش تعریف می‌كند. برخی دیالوگ‌های رضا در آن لحظات، با بازی و لحن بیان پرستویی جذاب و قابل تامل است: آخیش! فداكاری هم كیفی داره‌ها، یعنی هر چند سال یه بارش بد نیست. آدم، یه حالی می‌شه.