خبر مثل بمب در شهر ترکید
من در رادیو بودم كه اول با ایما و اشاره و بعد به تصریح به من فهماندند اتفاقی افتاده است و باید به خانه مادر بروم. رفتم و دیدم فضای خانه كاملاً متشنج است و از همه جا هجوم آورده بودند. خبر در یكی دو ساعت، مثل بمب در شهر تركیده بود و فضای خانه بسیار ملتهب بود. مادرم كه بیهوش شده و گوشهای افتاده بود و پدرم هم مثل دیوانهها شده بود!از طرف دیگر به دلیل اهمیت خبر، همه خبرنگارها و نمایندگان جراید در خانه ما ریخته بودند و آن شب بسیاری از آلبومهای ما را بردند. ما آلبومها و عكسهای جالبی داشتیم كه بردند و پس نیاوردند. به هر حال برنامهریزی برای تشییع و مراسم فروغ از همان شب شروع شد. باید بگویم بعد از ملكالشعرای بهار و یكی دو نفر دیگر، چنین تجلیلی را در مورد كسی ندیده بودم.