آدم خوب و شوهر بد!
اولین عشق او پرویز شاپور بود كه با هم قوم و خویش بودیم. شاپور آدم بدی نبود، ولی قطعاً شوهر خوبی برای فروغ نبود. یكی از دلایل مهم هم این بود كه شبها مست میكرد و تغییر شخصیت میداد! این ویژگی را هم از پدرش به ارث برده بود. پدرش یك الكلی تمام عیار بود. در شركت نفت كار میكرد و آدم موقر و متینی بود، ولی شبها وقتی به خانه برمیگشت، تبدیل به موجود دیگری میشد. مشروب میخورد و شروع به فحاشی و كتك زدن و داد و بیداد میكرد و همسایهها از دستش به ستوه آمده بودند. پرویز، فروغ را خیلی دوست داشت، ما هم خیلی دوستش داشتیم، چون برایمان قصه میگفت و ما را میخنداند و به همین دلیل بین ما محبوب بود، ولی در عین حال نتوانست با فروغ رابطه خوبی برقرار كند؛ هر چند وجوه مشتركی داشتند، از جمله عشق و عاطفهای كه به هم داشتند و دیگر اینكه هر دو با عالم هنر و مطالعه و خلق كردن نسبتی داشتند، اما متأسفانه نتوانستند با هم سازگار باشند.