شیرین یزدانبخش یکی از معروفترین نقشهای مادر شهید را در چند سال اخیر بازی کرده است
فقط از دور رنج مادران شهدا را دیدهایم
«یه جوری شدم از هر گناه كوچیكی میترسم، میترسم دهن واكنم یه حرفی چیزی بزنم، یه غیبتی چیزی بشه، خبر بدی از یونسم برام بیارن.»
تا وقتی چشم انتظار نباشی، نمیتوانی درك كنی این جمله یعنی چه! این جمله عشق است و انتظار و سرگشتگی و امید. این جمله دیالوگ به یادماندنی «الفت» است. الفتی كه نقشش را مریلا زارعی در فیلم «شیار 143» به شایستگی به سرانجام رساند. روزگار الفت در چشم انتظاری گذشت. او در انتظار خبری از پسرش یونس پیر شد، پوست انداخت و ناامید نشد و از هرآنچه دور و برش بود آنقدر سراغ یونسش را گرفت تا یونس به خوابش آمد و او را راضی به رضای پروردگار كرد و به سالهای دراز انتظارش پایان داد.
این مادران در این سرزمین كم نیستند. مادرانی كه پا در میدان جنگ نگذاشتند، آرپیجی دست نگرفتند، به استقبال مرگ نرفتند، اما چین و چروك صورتشان، غم چشمهایشان و رگهای برآمده دستهایشان، نشان از سالها جنگیدن دارد.
نامگذاری روزی به نام شهدا به پاس بزرگداشت مقام شهدا در تقویم رسمی كشور مجالی است برای یادآوری اسطورههایی كه معرفت و شرافتشان به بلندای تاریخ این سرزمین به یادگار خواهد ماند. اسطورههایی كه شجاعت، ازخودگذشتگی، بزرگواری و تمام خصوصیات شان را مرهون تربیت مادرانی هستند كه به آنها درس انسانیت دادند. عظمت چنین مادرانی به قدری است كه نه در نوشتار میگنجد نه در تصویر، اما سینما به عنوان هنری قدرتمند همواره در فیلمهایش كوشیده تا تصویری شایسته و دلنشین از ایثار این مادران اصیل از خود به یادگار بگذارد.
«گیلانه» به كارگردانی رخشان بنیاعتماد تأثیر جنگ را بر خانوادهای كه مادری نگران و درد كشیده، بار تمام زندگی را بر دوش دارد و بعد از فلج شدن پسرش در جنگ و رفتن دامادش به جنگ، باید تلاش مستمری را برای بقای خانوادهای ناامید انجام دهد، نشان میدهد.
«ویلاییها» به كارگردانی منیره قیدی، داستان زندگی تعدادی از زنان رزمندگان در مجموعهای از خانهها (ویلاها) در همسایگی هم است كه همگی در انتظار دیدن فرزند یا همسرانشان و آگاهیگرفتن از آنها به سر میبرند.
«مهمان داریم» به كارگردانی محمدمهدی عسگرپور درباره خانواده و دفاع مقدس است، درباره پدر و مادری سالخورده كه فرزند جانبازشان را از آسایشگاه به منزل میآورند و رنجهایشان كه انگار تمامی ندارد.
اینها مثالهایی از سینمای ایران است كه در آنها نقش مادران شهید آنقدر تاثیرگذار بود كه تا سالها بر دل و جان مخاطبان باقی میماند. البته نباید از نظر دور داشت كه در این سالها هنرهای دیگری مثل تئاتر، موسیقی، نقاشی و... هر كدام به نوع خود و با ابزارهای خود تلاش كردهاند با حفظ و تكریم نام این بزرگان سرافراز، پیام و منش آنان را در اختیار مردم و نسلهای بعد قرار دهند، اما بیاغراق كمتر هنری مثل سینما به روش زندگی و منش آنان و برشی از زندگی شخصی آنان در حریم خانواده پرداخته است.
سالها پیش همایون اسعدیان فیلم گیرا و در عین حال، تلخی ساخت به نام «بوسیدن روی ماه». قصه دو مادر كه سالهاست در انتظار خبری از فرزندانشان هستند و شیرین یزدانبخش و رابعه مدنی همان دو مادر دلنشینی هستند كه هنوز شیرینی بازیشان در ذهن مردم باقی مانده است.
شیرین یزدانبخش، كارمند بازنشسته است و شاید خیلی دیر به سینمای ایران وارد شده، اما همواره از خود نقشهای به یادماندنی به یادگار گذاشته است كه از مهمترین نقشهایش همین فیلم است كه برای او نامزدی سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را به ارمغان آورد.
او در این فیلم نقش مادری را بازی میكند كه پس از سالها گذر جنگ تحمیلی همچنان چشم انتظار بازگشت پسر رزمندهاش است، اما در نهایت پیكر بیجان فرزند شهیدش به وطن بازمیگردد.
الهی خدا برای هیچ مادری نخواهد
شیرین یزدانبخش كه برای تئاتریها به «خالهشیرین» معروف است، امروز دیگر در سینما جایگاه ویژهای پیدا كرده است. او درباره بازی در نقش مادر شهید به جامجم میگوید: از بازی در فیلم بوسیدن روی ماه چیز زیادی خاطرم نمانده، فقط یادم هست یك روز آقای منوچهر محمدی، تهیه كننده فیلم بوسیدن روی ماه با من تماس گرفتند و گفتند كه میخواهیم نقش اول فیلم را به شما بدهیم. من خلاصه فیلمنامه را خواندم و خوشم آمد. از همان روز اول فیلمبرداری هم آقای اسعدیان، كارگردان به همه گفتند مرا با اسم احترام السادات صدا كنند تا به نقشم عادت كنم و خودشان هم من را خیلی راهنمایی كردند.
او ادامه میدهد: من در این فیلم نقش مادری را داشتم كه 20 سال منتظر آمدن فرزندش از جنگ است. راستش را بخواهید چون در جای این مادران نیستم نمیتوانم صددرصد احساسشان را درك كنم. فقط از دور دیدهام كه آنها چه میكشند. من خودم مادر نیستم، اما الهی خدا برای هیچ مادری نخواهد كه از فرزندش دور باشد. من قبلا كه كارمند دولت بودم همكاری داشتم كه برادرش مفقودالاثر بود و میدیدم مادرش هر روز به انتظار آمدن پسرش صبح را به شب میرساند. هر روز انتظار كشیدن خیلی سخت است و ایمان و باورشان است كه آنها را زنده نگه میدارد.
یزدانبخش درباره فیلمهای ساختهشده در این باره اشاره میكند و میگوید: فیلمهای زیادی در سینما درباره مادران و پدران شهدا ساخته شده كه در بین آنها به نظرم «بوی پیراهن یوسف» به كارگردانی ابراهیم حاتمیكیا بینظیر است. آقای علی نصیریان آنقدر نقش پدری منتظر و دردمند را خوب بازی كردهاند كه آدم فكر میكند واقعا این رنج را خودشان تجربه كردهاند.