آه از علی نشناس‌ها

چرا زندگی امیر المومنین با چنین تراژدی عظیمی به پایان رسید؟ یک کارشناس مذهبی به سؤالات ما پاسخ می‌دهد

آه از علی نشناس‌ها

یك‌بار دیگر بروید خطبه اشباه‌الرجال حضرت امیر در كتاب مستطاب نهج‌البلاغه را بخوانید؛ این تنهایی عجیب، این اندوه منتشر، این غم طاقت‌فرسا. چرا آنها با او چنین می‌كردند؟ چرا كاری می‌كردند كه پیشوای‌شان چنین لب به گلایه بگشاید و در یكی از درخشان‌ترین خطبه‌هایش تا این‌قدر مستاصل باشد از جفای این مردم؟ آنها با مرد مهربان اسلام كاری كردند تا برای درد دل به چاه پناه ببرد و برای گلایه به آه. برای این‌كه بدانیم همه آن كلیشه‌هایی كه از بی‌وفایی كوفیان سراغ داریم تا چه حد با واقعیات معرفتی جامعه اسلام در آن عهد منطبق است، با علی اسماعیلی گفت‌وگو كردیم؛ این كارشناس معارف اسلامی در این مطالعه كوتاه مردم‌شناختی به ما كمك كرد بدانیم چرا پس از گذشت 30سال از رحلت پیامبر، آن حكومت قدرتمند و پرنفوذ و پرگستره اسلامی كارش به اینجا رسید كه ولی پیامبر چنین تنها بماند.

30سال پس از رحلت پیامبر، حضرت امیر همچنان از سوی جامعه فهم نمی‌شد. او آن‌قدر خون دل خورد تا این‌كه گلایه‌هایش به خطبه‌های معروفش هم رسید. چرا جامعه آن روزگار اسلام ایشان را نفهمید؟
برای بررسی این تنهایی، ابتدا باید نگاهی به دوران پیش از امامت ایشان و در واقع به دوران نبوت پیامبر بیندازیم. حضرت پیامبر در دوره‌های مختلف بحث امامت علی‌(ع) را با كلیدواژه‌هایی چون وصی و امام مطرح كرده‌اند. این اشاره‌ها پیش از روز غدیر خم اتفاق افتاده تا این‌كه در این روز رسما و در حضور بیش از صدهزار نفر این ماجرا مطرح می‌شود. نكته مهم و سؤال اصلی همچنان این است كه چرا مردم و حاكمان آن دوره این موضوع را به فراموشی سپردند. چند عامل دارد كه به آنها اشاره خواهم كرد. این در حالی بود كه حتی خود امیرمومنان(ع) در نهج‌البلاغه بارها موضوع جانشینی خود را مطرح كرده‌اند. وهابیون می‌گویند علی از ولایت خود دفاع نكرده در حالی كه ایشان قسم می‌دهند صحابه پیامبر را كه شما روز غدیر را به خاطر دارید و می‌دانید من ولی شدم. بنابراین این‌كه بگوییم مردم اطلاع نداشتند اشتباهی تاریخی است. صحابه در آن روز شاهد بودند و تابعین هم اطلاع داشتند. آنچه مشخص است این كه حاكمان آن دوره به خاطر منافع و مطامع شخصی‌شان نتوانستند ولایت علی را تحمل كنند و ماجرای غدیر خم را مسكوت گذاشتند. این كار را حتی با وجود آیاتی چون آیه ابلاغ صورت دادند. خداوند به پیامبر می‌گوید اگر برای خود جانشینی برنگزینی، كارت ناقص است. پس ما نتیجه می‌گیریم رسالت پیامبر درست بوده است.
بنابراین دلیل نخست، قدرت‌طلبی حاكمان است كه برای رسیدن به قدرت همه چیز را حتی یادگار پیامبر یعنی حضرت فاطمه(س) را كه از ولایت علی دفاع می‌كرد، كنار زدند. دلیل دوم خود مردم بودند. البته در این دلیل هم رد پای دلیل نخست دیده می‌شود، چون مردم از ترس حاكمان سعی كردند ماجرای ولایت علی را فراموش كنند و دم نزنند. به حدی حاكمان آن دوره شرایط را اختناق‌آلود و هراسناك كرده بودند كه مردم سعی می‌كردند از ترس آنها ماجرای ولایت را نفی كنند. خود حضرت هم وقتی دیدند شرایط چنین است، تشخیص دادند به خاطر منافع اسلام سكوت كنند و 25سال خانه‌نشین شوند.
خب، این را می‌شود به عنوان گزارش تاریخی و روایتی صادق و سرراست از تاریخ اسلام قرائت كرد. اما اگر بر اساس مطالعه‌ای مردم‌شناسانه بخواهیم پیش برویم، چرایی این رفتار مردم را چطور می‌توان تبیین كرد؟
جدای از دلایل سیاسی و تاریخی، آنچه مبتلابه مردم آن دوره است، عیار معرفتی پایین است. ما برخی اوقات فكر می‌كنیم مظلومیت حضرت امیر(ع) به خاطر خانه‌نشینی‌اش است یا به خاطر رفتاری كه با همسر ایشان در پیش گرفته شد. طبعا همه اینها جزو دلایل مظلوم‌واقع‌شدن ایشان هست، اما آنچه بیش از همه، آیینه تمام‌نمای مظلومیت ایشان است، همین عیار معرفتی نازل مردم است كه باعث شد او را نشناسند. این‌كه او را نتوانستند بشناسند، جامعه را به آن سمت برد.
از سوی دیگر باید گفت، خود حضرت امیر(ع) وقت نكرد معرفت مردمش را بالا ببرد. او در دوره خلافت هم فرصت اداره حكومت را پیدا نكرد، چون در همان دوره درگیر سه جنگ مهم شد كه هر یك ماه‌ها طول‌كشید. اما حالا ما موظفیم جبران كنیم. ما امروز وظیفه داریم این معرفت را افزایش بدهیم. امیرالمومنین(ع) می‌فرمودند: من راه آسمان را بهتر بلدم تا راه زمین را. آن وقت مردم می‌آمدند از او می‌پرسیدند من چند تار مو روی سرم هست؟! ایشان با چنین جماعتی طرف بودند. ما چنین نباشیم. از این مناسبت‌ها مانند همین روزها كه سپری می‌كنیم، می‌توان بهترین استفاده را كرد. می‌توان برنامه‌ریزی كرد برای مطالعه ابعاد شخصیتی امیرالمومنین. مطالعه كنیم و دریابیم كه آن موقع چرا مردم او را رها كردند، ولی به‌حق‌شان را رها كردند و سمت غاصب‌ها رفتند. از این مطالعه الگوها را استخراج كنیم. این‌ها را بدانیم تا در همین عصر هم امیرالمومنین مظلوم نباشد.
برای كسب این معرفت در زمان حاضر، چه مسیری را اعم از مطالعاتی و... باید در پیش گرفت؟
بی‌ترددید مهم‌ترین راهنما در وهله نخست، خود نهج‌البلاغه است. كتابی كه فرمایش‌ها و جملات قصار ایشان را در خود دارد. نهج‌البلاغه یكی از كتاب‌های مظلوم و غریب اسلام است. نهج‌البلاغه را باید از طاقچه‌ها برداریم. باید نهضت نهج‌البلاغه‌خوانی راه بیندازیم نه فقط در ایران بلکه در جهان. مردم باید بخوانند این درد دل‌ها و خون دل‌ها را.
نكته دوم، این است كه باید از این مطالعات درس بگیریم. تاریخ تكرار می‌شود و این را ما خوب می‌دانیم.
 ما در لوای حكومتی اسلامی زندگی می‌كنیم و حتما هم دچار نواقصی هستیم، اما به هر حال در راس حكومت ما رهبری هست كه از همه جهات در جهان شناخته‌شده است. در جهان مثل او پیدا نمی‌كنیم. این مملكت و این حكومت اسلامی با سختی به دست آمده و باید مواظب باشیم اتفاقات دوره حضرت امیر تكرار نشود.
می‌دانیم كه از امیرالمومنین(ع) دو وصیت‌نامه به جای مانده است. یكی از وصیت‌نامه‌ها خطاب به حسن‌(ع) و حسین‌(ع) نوشته شده است. اولین توصیه در این متن، توصیه به تقواست. اگر تقوا پیشه كنیم مشكلاتمان حل می‌شود. باید معیار و حق را پیدا كنیم و به دنبالش برویم. در همین عصر هم اگر به تقوا نرسیم، ممكن است ما هم دچار همان آسیب‌هايی شویم كه مردمان روزگار حضرت امیر دچارش شدند.
در راه كسب این معرفت، ما در مسیری پررفت‌وآمد قرار داریم؛ مسیری كه رفتارهای عاطفی‌مان آن را ساخته است. از بین ائمه بیشتر حب آنها را به دل داریم كه تاریخ، شهادتی دراماتیك پیش رویشان قرار داده است. مثل حضرت امیر‌(ع) و سیدالشهدا‌(ع). این حب و هیجانی كه حول آن شكل گرفته، از معرفتی كه می‌فرمایید جلوگیری می‌كند یا به یاری آن می‌شتابد؟
اتفاقا من فكر می‌كنم این محبت كمك می‌كند به كسب معرفت. محبت، ابزار خوبی برای شناخت است. اگر محبت نباشد چیزهای دیگر هم حاصل نمی‌شود. روایات متعدد هم در این باره موجود است.
پیامبر هم می‌گوید محبت من در هفت مرحله به كمك‌تان می‌آید.  مردم ما اهل بیت(ع) را دوست دارند و این دوست‌داشتن، قدم اول است. شخصی آمد درباره دین از پیامبر پرسید و ایشان گفتند: «مگر غیر از محبت، چیز دیگری هم هست». حب ائمه خوب است اما كافی نیست. محبت در كنار معرفت تكمیل می‌شود.