شب‌زنده‌داری با طعم فلافل و گوجه سبز

شب‌های قدر مسجد ارك و دانشگاه تهران کلی حواشی و سبك زندگی متفاوت دارد

شب‌زنده‌داری با طعم فلافل و گوجه سبز

 «بخواب بچه! این دو سه ساعت رو قدر بدون تا صبح سر كلاس خوابت نبره!» خاطرات خیلی از ما از ماه رمضان‌ دو سه دهه قبل با چنین عبارت‌هایی گره خورده است. واقعیتش را بخواهید، آن زمان ماه رمضان در زمستان و پاییز بود. روزهایی كه طول ساعت‌های روز به حداقل خودش می‌رسد و از آن طرف هم شب‌ها بلند می‌شود. این یعنی علاوه بر این‌كه روزه گرفتن در این دو فصل راحت‌تر است، برنامه عادی زندگی هم چندان متفاوت نمی‌شود. خیلی‌ها چند ساعت بعد از افطار می‌خوابند و دوباره سحر بیدار می‌شوند و بعد از سحری خوردن و نماز خواندن دوباره می‌خوابند. حالا درست است كه خبری از گوشی‌های هوشمند امروزی نبود كه ساعت خواب بشر را به هم بریزد، ولی طول ساعت شب هم این امكان را می‌داد. روزه گرفتن در ماه‌های بهار و تابستان، اما قضیه را تا حدی برعكس می‌كند. طول مدت شب كوتاه است و در عوض طول ساعات روز بلند. هم روزه‌داری كمی مشكل‌تر می‌شود و هم این‌كه پدیده دیگری به اسم بیدار ماندن تا سحر به ویژگی‌های ماه رمضان اضافه می‌شود. در ماه رمضان یك جور زیست شبانه در شهر پدید می‌آید كه در نوع خودش، جذاب و جالب است. در این گزارش می‌خواهیم از این زندگی شبانه حرف بزنیم.
پسرك سوار دوچرخه كوچكش است و مسیر ضلع جنوبی دانشكده علوم را همین‌طور می‌رود و می‌آید. پدر و مادر جوانش چند متر آن طرف‌تر زیرانداز خودشان را پهن كرده‌اند. مادر جوان یك چشمش به مفاتیحی است كه جلویش باز كرده و چشم دیگرش به پسرك. دارد فرازهای پایانی دعای جوشن كبیر را همراه با مداح قرائت می‌كند و زیر لب هم «الغوث الغوث» را زمزمه می‌كند. كمی آن طرف‌تر مفاتیح نیمه‌بازی روی زیرانداز گذاشته شده و خبری از صاحبش نیست.
به احتمال زیاد مربوط به پدر خانواده است كه فعلا خبری از او نیست. پسرك یك دور تا در شرقی دانشگاه تهران در خیابان قدس رفته و دارد مسیر رفته را به سمت مسجد دانشگاه بر‌می‌گردد كه ولو می‌شود روی زمین. مادر مفاتیح را روی زمین می‌گذارد و به سرعت برق خودش را می‌رساند به فرزندش و از روی زمین بلندش می‌كند. می‌خواهد ناز پسرك را بخرد كه گریه نكند، اما فضا آن‌قدر مطابق میل پسرك است كه فی‌المجلس دوباره سوار دوچرخه‌اش شود و بكوب برود سمت پدرش كه حالا دارد لیوان شربت به دست به سمت همسر و فرزندش می‌آید. این سطور مربوط به یك موقعیت فرضی در شهربازی نیست، بلكه مربوط به یك موقعیت واقعی است در یكی از شب‌های ماه رمضان و احیای شب‌های قدر.
یك اِحیا، یك زندگی
برگزاری مراسم شب‌های قدر در این سال‌ها تفاوت‌های جدی با گذشته كرده است. حالا قرار گرفتن ماه رمضان در نیمه اول سال و طول ساعات كوتاه شب هم مزید بر علت شده تا پدیده زندگی شبانه مردم به مرور جای خودش را در فرهنگ رمضانی مردم ایران به خصوص در كلانشهرها باز كند. این زندگی شبانه قبل از این‌كه شب یا روز بودنش مهم باشد، زیست و زندگی بودنش مهم است. وقتی موضوع به زندگی و زیست برگشت طبعا بخش‌های زیادی از زندگی هم در آن دیده می‌شود. روی همین حساب است كه در این سال‌ها، دیدن صحنه‌هایی مانند آنچه در سطرهای بالا شرحش رفت، دیگر عجیب و غریب نیست.
در اهمیت و تفاوت داشتن این ویژگی جدید متصور شوید كسی در مراسم احیای شب قدر در مسجد، حسینیه یا تكیه محل قرار بود با دوچرخه فرزندش حاضر شود و همزمان هم مقدار زیادی خوراكی به همراه بیاورد، چه آن‌كه قرار باشد خودش مصرف كند یا آن‌كه برای فرزند یا فرزندان مهیا شده باشد. مراسم شب‌های قدر كه در چند سال اخیر در دانشگاه تهران برگزار می‌شود یكی از مصادیق بارز این موضوع به شمار می‌رود. سخنران این مراسم حجت‌الاسلام و المسلمین محسن قرائتی است. یك شخصیت روحانی كه ویژگی‌های منحصر به فرد خود را دارد و همین ویژگی‌ها هم باعث شده بخش قابل توجهی از عامه مردم به او اقبال داشته باشند. همین باعث می‌شود یكی از پیشنهادهای مراسم خانوادگی شب‌های قدر دانشگاه تهران باشد.
محیط فیزیكی محل برگزاری مراسم هم این امكان را برای حضور خانوادگی مضاعف كرده است. تجربه احیای شب قدر در مسجدی كه در فضای مشجر و پر از دار و درخت پردیس مركزی دانشگاه تهران واقع شده برای هر كسی یك تجربه دلنشین محسوب می‌شود. حتی بسیاری از خانواده‌ها به جای آن‌كه به داخل مسجد بروند، زیرانداز خود را در یكی از خیابان‌های داخل دانشگاه و در نزدیكی مسجد و زیر درختان پهن كنند. امكانی كه باعث می‌شود هم فضای آزادتری داشته و هم محیط مناسبی برای فعالیت و بازی كودكان آنها هم فراهم باشد. در چنین مكانی است كه دوچرخه‌بازی پسرك ابتدای این گزارش خلق می‌شود. فضایی كه تا دو دهه قبل تصویری عجیب می‌نمود.
مهدكودك برای بچه‌ها لطفا
حالا البته این را هم از یاد نبریم كه در همین موقعیت، فضای سالن همكف دانشكده علوم دانشگاه تهران هم تبدیل به محلی برای نگهداری آن دسته از كودكانی می‌شود كه به هر دلیلی تمایل دارند فضای معنوی خاص خود را حداقل در این سه شب حفظ كنند و فرزند خردسال‌شان را به مربی‌ای بسپارند كه با روحیات بچه‌ها آشنا بوده و از آنها در یك فضای شاد و كودكانه میزبانی می‌كنند. نكته جالب‌تر آن‌كه هرچند این فضا با فضای دو دهه گذشته تفاوت‌های جدی دارد، اما تفاوت ماهوی نكرده است. دختر جوانی مشغول پخش كردن نذری است؛ او در شب قدر، گوجه سبز نذری را میان حاضران پخش می‌كند.
زدن نبض زندگی در ارك
مصداق مهم دیگر از زندگی و زیست شبانه پایتخت، مسجد ارك تهران است. منطقه 15 خرداد و خیابان خیام به علت قرار گرفتن بازار اصلی و سنتی تهران در طول روز یكی از شلوغ‌ترین مناطق پایتخت محسوب می‌شود كه بار ترافیكی سنگینی هم دارد. در طول ماه رمضان، همان همهمه و شلوغی تا پاسی از نیمه‌های شب هم دوباره تكرار می‌شود. حاج منصور ارضی سال‌هاست برنامه مناجات‌خوانی‌های رمضانی خود را در مسجد ارك برپا كرده و حالا این مراسم تبدیل به یكی از نقاط كانونی رمضانی تهران شده است. در ساعات برگزاری مناجات، بسیاری از اهالی پایتخت با همان هیات و مختصاتی كه خودشان را به دانشگاه تهران می‌رسانند، به منطقه بازار می‌آیند و زیراندازی در كوچه و خیابان‌های اطراف مسجد پهن می‌كنند.
عمده حضورهای مردمی هم در این منطقه، حضور خانوادگی است. یعنی همان خصیصه‌ای كه در شب‌های قدر دانشگاه تهران هم دیده می‌شود. نكته جالب اما در این میان كه نبض زندگی در ارك ، بیشتر از دانشگاه می‌زند. مراسم دانشگاه به دلیل برگزاری میان حصارهای درون دانشگاه از نظر تعاملات اجتماعی محدود به نوعی دیوان‌سالاری اداری دانشگاه است. هرچند رفت و آمد به داخل دانشگاه با هیچ ممانعتی روبه‌رو نمی‌شود، اما با این حال كاملا رها از محدودیت‌های اداری مجموعه هم نیست. از این نظر، فضا نسبت به مراسم مسجد ارك كمی پاستوریزه‌تر و دیوان‌سالارانه‌تر است.
اقتصادِ شبِ قدری
این حالت را با وضعیت شبانه مراسم مسجد ارك مقایسه كنید. نه تنها بخش عمده‌ای از مغازه‌های اطراف از فلافلی گرفته تا ساندویچی باز هستند و مشغول خدمات‌دهی به كسانی كه در مراسم حضور پیدا كرده‌اند، بلكه دست‌فروشی و بساط كردن در مسیر هم از دیگر ویژگی‌های منحصر به فرد زیست شبانه مسجد ارك است. فرقی هم نمی‌كند طالب خریدن ساعت مچی باشید یا چراغ قوه یا پیراهن. حضور پررنگ دست‌فروش‌هایی كه اجناس‌شان را برای فروش به كوچه و خیابان‌های اطراف مسجد آورده‌اند، فضا را مشابه حراجی‌های شب عید كرده است كه پویایی و زندگی را در روزهای آخر اسفند به شهر می‌آورند. فضایی كه به نوعی می‌شود آن را همنشینی زندگی عادی و دین و دنیای مردم با هم توصیف كرد در حد وسع البته.