سر سفره خدا باید خوشحال بود

میزگرد جام‌جم با حضور عوامل برنامه موفق «سرسفره خدا» که در سحرهای ماه رمضان پخش می‌شد

سر سفره خدا باید خوشحال بود

فعالیت برای بچه‌ها در زمینه‌های مختلف از جمله برنامه‌سازی از آن قصه‌هایی است كه سر دراز دارد و هرازگاهی حرف آن در انواع محافل فرهنگی و... مطرح می‌شود. با این حال هنوز كه هنوز است خیلی از فعالان این حوزه از كمبودهایی كه تمامی ندارد و دنیای مهجوری كه به آن چندان توجه نمی‌شود، می‌گویند. در بین تمام این مسائلی كه تعریف آن گزارش مفصلی می‌طلبد، بعضی از گروه‌ها همچنان در تلاش هستند تا خلأیی كه در بخش‌های مختلف این فضا وجود دارد را پركنند. نمونه آن برنامه «سر سفره خدا»ست كه در ماه رمضان از شبكه پویا به روی آنتن رفت. برنامه سحرگاهی مخصوص بچه‌ها كه در آن به‌دلیل ساختار تازه‌ای كه وجود داشت، اتفاقاتی در قاب این جعبه جادو رخ داد كه باعث شد تا با جنس تازه‌ای از برنامه‌های سحر روبه‌رو شویم. این برنامه كه امسال چهار ساله شد، در فضای شادی كه با بقیه متمایز بود به استقبال روزه‌داران كوچك و حتی خانواده‌هایشان رفت. دعوت از مهمانان در كنار بخش نمایشی كه پایه كل ماجرا را شكل داده است از بخش‌‌هایی بود كه امسال بیشتر به سمتی رفت كه در آن افرادی حضور داشته باشند كه یك ویژگی و اقدام قابل توجه در كارنامه كاریشان دارند. همچنین بیان ادعیه به زبان قابل فهم برای بچه‌ها و انعكاس خیلی از مفاهیم و موضوعات دینی و اخلاقی در قالب همان نمایش توسط خود بچه‌ها از دیگر بخش‌هایی بود كه امسال در سرسفره خدا روی آنتن رفت. در ماه رمضان گزارش اجمالی از این برنامه منتشر كرده بودیم، ولی استقبال جالب توجه از آن باعث شد تا این بار مفصل‌تر پای حرف عوامل آن بنشینیم. حمیدرضا عطارد تهیه‌كننده، حامد مدرس مجری، امیر سهیلی و احسان مهدی كه بخش نمایش را می‌گرداندند از چهره‌هایی‌اند كه در جام‌جم حاضر شدند و از سر سفره خدا گفتند.

قصه و اصل این ماجرا كه باعث شد تا به چنین فضایی برسید از كجا شروع شد؟ و چطور هر كدام به این پروژه پیوستید؟
مهدی: این برنامه ابتدا شاید اصلا قرار نبود كه به این شكل روی آنتن برود و مثل همه برنامه‌های سحر قرار بود تا با یك مجری و در همان قالب همیشگی برنامه‌های سحرگاهی اجرا شود. در ادامه بعد از آن كه با مدرس صحبت كردند، از آنجایی كه با هم دوستی 18ساله داریم من را پیشنهاد دادند كه در كنار هم این فضا را شكل‌دهیم.
مدرس: بله، وقتی به من برای این برنامه پیشنهاد دادند اگر بخواهیم تواضع را كنار بگذاریم و حقیقت را بگویم، طبق تجربه چند ساله؛ من هر چه فكر كردم دیدم زمان و شرایط پخش این برنامه خیلی حساس است و مخاطبان آن هم بچه‌ها هستند، گروهی كه داستان را بازهم حساس تر می‌كنند پس قاعدتا نمی‌شود كه تنها یك مجری را برای برنامه درنظر گرفت آن وقت این برنامه هم می‌شود مثل بقیه، همان‌طور كه شبكه یك مثلا آقای سلطانی صحبت می‌كند و بقیه شبكه‌ها نیز به همین ترتیب. در این شرایط بود كه من بازهم یاد احسان مهدی افتادم و گفتم لازم است تا یك مكمل در كنار مجری باشد تا فضا را تلطیف كند.
سهیلی: من هم در سال اول به عنوان مهمان دعوت شدم، حقیقت ماجرا این است كه پشت صحنه این كار خیلی حال خوبی داشت.
در تمام این سال‌هایی كه كار كرده ام هم، اولین چیزی كه برایم اهیمت دارد گروه و كسانی است كه با آنها قرار است همراه شوم، عاملی كه باعث دلگرمی‌ام برای حضور در این برنامه شد، اما نكته‌ای كه وجود دارد و دوستان هم به آن اشاره كردند، زمان پخش برنامه است، به طور كلی بخشی از زندگی ما مسلمانان در سحر گذشته همان‌طور كه در خاطرات خیلی از ما این روزها حك شده است، به همین دلیل فضای این كار برایم اهمیت زیادی داشت و با جان و دل با گروه همراه شدم.
عطارد: بعد از درخواست شبكه پویا برای ساخت برنامه سحرگاهی مخصوص بچه‌ها ما تلاش كردیم تا فضای متفاوتی را شكل دهیم كه مختص آنها باشد. در ادامه هم می‌خواستیم تا به پدر و مادرها كمك كنیم تا بتوانند سحر با بچه‌هایشان همراه شوند و آنها بتوانند كودكانشان را بیدار كنند، چون خواب آلودگی یكی از مسأله‌های اصلی این روزهاست كه برای بچه‌ها بیشتر وجود دارد. و همان‌طور كه قبل تر هم گفتم، می‌خواستیم این برنامه وسیله‌ای باشد تا بچه‌ها به دلیل فضیلتی كه سحرهای ماه رمضان دارد، چه روزه بگیرند و چه نگیرند، بیدار شوند.



فضای نمایشی كه وجود دارد، چطور؟
مهدی: می‌توان گفت 5/99درصد این فضا باعث شد تا متفاوت و بهتر به بچه‌ها نزدیك شویم.
مدرس: من می‌گویم 120 درصد...
مهدی: بله واقعا چیزی كه باعث شده تا نمایش‌ها هم شیرین باشند، همین آشنایی و شناختی است كه بین ما وجود دارد.
ما گاهی حتی با نگاه با هم بازی می‌كنیم و اتفاقاتی را رقم می‌زنیم كه بعضی وقت‌ها بداهه شكل می‌گیرد.

مدرس: تله‌پاتی دو شخصیتی كه مقابل هم قرار می‌گیرند در كنار هماهنگی كه لازم است، اهمیت زیادی دارد. ما هم از استقبال و پیام‌هایی كه از طرف مردم به ما می‌رسید، متوجه شدیم كه شكر خدااین فضا مخاطبان و موافقانش را دارد. حال در برنامه زنده این كه بتوانی با طرف مقابلت هماهنگ شوی كار ساده‌ای نیست و این اتفاق در كنار آشنایی كه داشتیم، در طول این سال‌ها به‌تدریج اتفاق افتاد، با این حال باز هم تأكید می‌كنم كه همه اینها به آن معنی نیست كه ما داریم بهترین كار را انجام می‌دهیم و این درصدی كه مطمئن هستیم هم به دلیل میزان توجه مردم و استقبال آنهاست. در حال حاضر درصد زیادی از بینندگان برنامه ما از قشر مذهبی هستند و همه جا هم با لطفی كه دارند، می‌گویند ما نمی‌دانستیم كه چطور بچه‌مان كه روزه‌اولی است را بیدار كنیم و شما باعث شدید كه گاهی حتی آنها ما را بلند كنند.
سهیلی: وقتی كه مخاطب شما كودك است قاعدتا خانواده‌ها هم در كنار آنها هستند و این موضوعی است كه در كارهای دیگرم مثل عموپور‌نگ هم وجود داشت و باید آن را مدنظر قرار دهیم. من به عنوان كسی كه سال‌هاست در این حوزه هستم وقتی احسان را دیدم، می‌توانم بگویم حتی به عنوان یك بزرگسال هم برایم لوس نبود. نكته‌ای كه وجود دارد هم این كه قرار نیست ما هرچه بیننده می‌خواهد را برایش بسازیم، بلكه من به نوعی سال‌ها در این فضا كار كرده‌ام، درس خوانده‌ام و قرار است چیزی را تعریف كنیم كه به درد آنها هم بخورد. به‌طور كلی هم ایجاد فضای طنز در برنامه‌ای كه مذهبی و مربوط به زمان‌های خاصی مثل افطار و سحر است، كار دشواری است و مهارت پیچیده و عجیب و غریبی می‌خواهد كه همه ما در حال دست و پنجه نرم كردن با آن هستیم. رسانه به‌طور وحشتناكی جذاب و اثرگذار است و متأسفانه همیشه فقیر بوده چون هر كسی سعی می‌كند اثری را بسازد كه فلان مسؤول خوشش بیاید و به به و چه چه كند، ولی ما خیلی چیزها را پشت سر گذاشتیم تا به این فضا رسیدیم. همچنین پالایشی هم در این بین ایجاد شده كه هم جذاب است و هم به فضای مذهبی كه در آن زمان لازم است، نزدیك شده است.
كار كودك به‌طور كلی سخت است و كار كودكی كه در فضای مذهبی باشد بسیار دشوارتر. حال همان كار وقتی قرار است سحر روی آنتن برود، سختی‌اش بیشتر می‌شود.


برای هماهنگی در زمان اجرا چقدر وقت می‌گذاشتید و چقدر بداهه پیش می‌رفتید؟
سهیلی: این هماهنگی برای ما خیلی مهم است و اتفاقا برای آن وقت می‌گذاریم، چون كار خیلی جدی‌تر از آن است كه فكر می‌كنید و به لحاظ حرفه‌ای به خاطر مواردی كه از آنها گفتیم، به اندازه یك روز تصویربرداری سر یك مجموعه از خود من انرژی می‌گیرد.
در مورد فضایی كه وجود دارد نیز همان‌طور كه گفته شد در حال زندگی بودیم، به همین دلیل همان‌طور كه كل روز و شب احیا را بدون لبخند و برخوردهای معمولی نمی‌گذرانیم، در برنامه هم این ایام همان‌طور سپری می‌شدند.
در سال‌های اول شكل‌گیری همین متن و هماهنگی كار سختی بود و نویسندگان زیادی رفتند و آمدند تا به چیزی كه امروز می‌بینید، رسیدیم. امسال پیش تولیدمان با ایده‌هایی كه وجود داشت و بهانه‌ای برای نوشتن هر قسمت بود، قوی‌تر اتفاق افتاد. در ادامه بعد از هماهنگی‌های اولیه گاهی سر تمرین برای بعضی چیزها كدگذاری ‌می‌كردیم و گاهی در لحظه این اتفاق می‌افتاد.
با همه اینها پخش زنده مدیوم دیگری از بازیگری است، یعنی نه تئاتر است نه سینماو نه سریال تلویزیونی. بازیگری در پخش زنده یعنی خودت باید كارگردانی و موارد دیگری مثل نویسندگی و.. را بلد باشی و دوربین را بشناسی. ما هم چند ساعت زودتر از برنامه می‌آییم، با هم تبادل نظر می‌كنیم، یقه هم را می‌گیریم تا به ساختاری برسیم كه آن شیرینی را برای مخاطب داشته باشد.
مدرس: من در چند قسمت پایانی واقعا به این نتیجه رسیدم كه در چنین كاری نمی‌شود متن مدونی با چارچوب دیالوگ محور داشته باشیم چون همیشه در برنامه زنده درگیر اتفاقات مختلفی از تغییر كنداكتور گرفته تا رفتن برق و... هستیم و امكان دارد هزار و یك اتفاق بیفتد و همه زمانبندی‌هایمان از بین برود، پس ما با یك سیناپس شروع می‌كنیم و طبق آن پیش می‌رویم.
عطارد: به طور كلی جدا از مشكلاتی كه همیشه در حوزه نویسندگی داریم، مسیر این است كه سرفصلی را با حضور كارشناسان امور تربیتی شكل می‌دهیم، توسط سردبیر بسط داده می‌شود، موضوعات در اختیار نویسنده قرار داده می‌شود، بچه‌ها آن را می‌خوانند و تصمیم‌گیری كرده و آن را برای خودشان می‌كنند. حال در این بین متن گاهی ضعیف است و گاهی قوی و در نهایت تركیبی از بداهه و متن روی آنتن می‌رود.


شكل دادن برنامه‌ای با این ویژگی‌ها كه برخلاف چیزی كه تا الان بوده، در سحر خیلی اوقات بچه‌ها را می‌خنداند و اتفاق نویی محسوب می‌شود، مشكل نبود؟
عطارد: ما دو كار در این پروژه انجام دادیم كه منتظر بازخورد و برخوردهای تندی برایش بودیم، یكی آن كه برای اولین‌بار در سحر داشتیم می‌خنداندیم و دیگر در مورد محتواهای دینی بود كه اغلب می‌گویند نباید دستكاری صورت بگیرد، اما ما این كار را كردیم. برای این كار عربی ادعیه‌ای كه در این ماه بیشتر خوانده می‌شود را كنار گذاشتیم و ترجمه را هم در گروه نویسندگان معادل‌سازی كردیم و ما‌به‌ازایش را به‌گونه‌ای نوشتیم كه بچه‌ها آن را اجرا كنند. همه اینها در حالی اتفاق افتاد كه ما بازخوردهای جالبی را از فضاهای مختلفی كه چندان انتظار نداشتیم، گرفتیم. این خرق عادت هم خیلی جواب داد و باعث شد تا مردم در كنار خنده، با همان دعاها واقعا همراه شوند نه این كه تنها یك متن عربی را بخوانند. در ادامه وقتی شخصیت فری اضافه شد، بزرگ‌ترها هم بیشتر به برنامه جذب شدند چون این شخصیت به نوعی نماینده گروه بزرگسالان است.
مدرس: واقعا جای شكر دارد كه آنقدر اطمینان مردم به برنامه و اعضایش در این سال‌ها زیاد بود كه حتی در شب‌های مناسبتی خاص و فضایی كه اغلب نباید طنزی در آن اتفاق بیفتد، ما اگر در متن و روابطمان مایه طنز داشتیم، آن را اجرا می‌كردیم و مخاطب هم می‌پذیرفت. چون واقعا داشتیم زندگی می‌كردیم.


فضاسازی و شكل گیری داستان در یك محله چطور رقم خورد؟
عطارد: ما خیلی به دنبال آن بودیم تا دین را با توجه به آنچه تصویر شده ارائه ندهیم و ماهیتش را منعكس كنیم. همچنین می‌خواستیم آنچه در برنامه تكرار می‌كنیم و شاید در جامعه آن طور وجود ندارد تبدیل به یك فرهنگ شود، مثل مسجد كه در محله‌های قدیمی محل اجتماع بود و الان صرفا جایی برای مراسم‌های مناسبتی است كه دم اذان باز و بعد هم بسته می‌شود، اما در برنامه همه ماجراها طوری رقم می‌خورد كه مسجد در آن حتی به صورت غیرمستقیم دخیل است و تلاش می‌شود این فرهنگ جا بیفتد.
مدرس: این واقعا درد است كه در كشور اسلامی مان هر وقت می‌خواهیم درباره دین و مذهبمان برای اقشار مختلف از كودك گرفته تا بزرگسال صحبت كنیم، می‌مانیم كه چطور آن را مطرح كنیم. مثلا در همین برنامه آنقدر باید فكر كنیم تا همین موضوعات را به گونه‌ای ارائه دهیم كه مخاطب پس نزند، اما چرا باید این‌طور باشد؟  اگر معتقدیم نباید با شنیدین این مسائل بگوییم كلیشه‌ای شده‌اند. ما هم در برنامه با فراهم كردن بستر آن، زیرپوستی بحث مسجد را منعكس كرده‌ایم. این درد است كه نمی‌توانیم مستقیما درباره چنین مسائلی صحبت كنیم.
سهیلی: در كنار اینها و فضاسازی كه اتفاق افتاد باید به این نكته توجه داشت كه جذابیت بصری برای مخاطب كودك جزو اتفاقات مهمی است كه باید آن را درنظر گرفت، با این حال
ابتدا به ساكن ماجرای بین آدم‌هایی كه جلو دوربین هستند، اهمیت دارد و موارد دیگر مثل صحنه و لباس جزو بزك‌هاست كه در كنار اجرای اصولی می‌تواند اتفاقات خوبی را رقم بزند. الان ما در مسجدی كه در حال روایت آن هستیم فوتبال بازی می‌كنیم، مسابقه داریم و... داستانی كه تصورات خوبی را برای بچه‌ها ایجاد می‌كند.


همیشه كمبودهای موجود در حوزه كودك به‌خصوص در رسانه، باعث ناامیدی خیلی از فعالان این عرصه شده، شما با چه انگیزه‌ای سال‌ها در این دنیای مهجور فعالیت كرده‌اید؟
مهدی: چون از خیلی وقت پیش این داستان را شروع كردیم می‌خواهیم بالاخره نتیجه آن را هم بگیریم.
امیدوارم این دلگرمی ادامه داشته باشد و ناامید نشویم.

مدرس: من فقط و فقط برای بچه‌ها در این فضا مانده‌ام چون در این سال‌ها در حوزه‌های دیگر هم كار كرده‌ام، اما لبخندی را كه در مواجهه با بچه‌ها می‌بینیم واقعا به اندازه یك دنیا ارزش دارد، اتفاقی كه نمی‌شود آن را با هیچ چیزی عوض كرد. حتی بازخوردی كه از این گروه می‌گیریم با بقیه خیلی متفاوت و ارزشمند است.
سهیلی: بله واقعا همین‌طور است، این لطف خداست كه در این فضا حضور دارم.گاهی در بدترین شرایط بوده كه من در خیابان راه می‌رفتم، اما با دیدن كودكی كه به سمتم می‌آید و می‌خندد همه چیز یادم می‌رود. اینجاست كه فهمیدم من دیگر برای خودم نیستم و این مرز سختی است كه تعهدی برایت می‌آورد كه نمی‌توانی رهایش كنی. بچه‌های ما به‌خصوص در این روزگار واقعا مظلوم هستند چون در زمینه هویتی بلاتکلیف هستند؛ اتفاقی كه به واسطه دنیای مجازی و دلخوشی‌های مجازی ترش افتاده است و باید فكری به حال آن شود. این زنگ خطر را خیلی‌ها به صدا درآوردند و ما بازهم می‌گوییم تا بلكه شنیده شود. الان مدت‌هاست صاحبان این دنیاهای مجازی مغز و تربیت بچه‌های ما را دزیده‌اند و هنوز ما كاری نكرده‌ایم.