توسعه داستان در جای جای ایران
من همیشه گفتهام که اگر در پیشتولید سریالها گروههایی باهوش برای پیدا کردن مکان فیلمبرداری به نقاط بکر ایران بفرستند قطعا در کوتاه مدت شاهد یک تحول در تولید خواهیم بود و بهصورت غیرمستقیم صنعت گردشگری ما نیز رونق خواهد یافت. جذب مخاطب که فقط با ملودرامهای آپارتمانی ممکن نیست بلکه باید دامنه داستانگویی را توسعه داد و وجه ایرانیت سریالها را با داستانپردازی در جایجای ایران عمق بخشید. درست است که داشتن یک قصه خوب میتواند نقطه عزیمت یک سریال خوب باشد ولی قصهای که معطوف به آپارتمان و خانههای قمرخانمی باشد حال مخاطب را به هم میزند چون آن قدر فیلم و سریال آپارتمانی یا قمرخانمی دیده که بدش میآید!! داستانها باید طوری نوشته شود که از محیط بیرونی و عنصر نورپردازی و رنگبندی طبیعی بهره ببرد و این بهرهوری موجب می گردد بیننده از دیدن سریال نهتنها خسته نشود بلکه پیگیر و حتی کنجکاو شود منطقه فیلمبرداری را پیدا کرده و سری به آنجا بزند. پس نویسنده در مرحله اول جوری باید بنویسد که از مکان فیلمبرداریهای جذاب بیرونی استفاده بهینه را ببرد. به جز این یکسری خط قرمزهای دستساخته هم داریم که سوهان اعصاب است. اخلاقیات را باید حفظ کرد ولی به نظر من لازم نیست سختگیریهای بیهوده در داستانپردازی داشته باشند آن هم در زمانی که از لحاظ فناوری رقابتهای سنگینی پیرامون کشور ما وجود دارد. قصههای زیبا از زندگی عادی مردم را در مکانهای فیلمبرداری زیبا روایت کنند تا مخاطب جذب شود. حیف نیست از زیباییهای محیط اطرافمان که هر روز خودمان آن را میبینیم در سریالهایمان استفاده نکنیم؟
مورد دیگری که خیلی مهم است اینکه باید از بازیگرانی استفاده کنند که در کار مهارت داشته باشند و از همه مهمتر اینکه مردم از آنها خاطره داشته و بهخوبی آنها را بشناسند. اگر از بازیگر شناخته شده و کاربلد در سریالها، بهجای یک سری نابازیگر استفاده شود، بیننده تمایل بیشتری به دیدن آن سریال خواهد داشت.