كشتن پدر در مراسم آشتی‌كنان

كشتن پدر در مراسم آشتی‌كنان

زن میانسال وقتی فهمید پدرش بعد از صیغه كردن یك زن جوان، مادرش را از خانه بیرون كرده، وی را با ضربات چاقو كشت. وی دیروز در حالی كه اشك می‌ریخت پای میز محاكمه ایستاد .
به گزارش جام‌جم، یكم اسفند سال ۹۵ به پلیس 110 خبر رسید یك مرد ۷۰ ساله به نام مرتضی در خانه‌اش در غرب تهران با ضربات چاقو كشته شده است.پلیس راهی خانه پیرمرد شد و دریافت وی به دست دختر بزرگش، شیما ۵۰ ساله كشته شده است. در‌حالی كه تحقیقات در این زمینه آغاز شده بود، شیما به اداره آگاهی رفت و تسلیم پلیس شد. وی قتل را گردن گرفت و به بازسازی صحنه جرم پرداخت.زن میانسال دیروز در شعبه دوم دادگاه كیفری یك استان تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور یك قاضی مستشار پای میز محاكمه ایستاد. در ابتدای این جلسه سه خواهر شیما در جایگاه ویژه ایستادند و برای وی حكم قصاص خواستند. وقتی شیما 50 ساله در جایگاه ویژه ایستاد گفت: من متاهل و صاحب سه فرزند هستم. همیشه رابطه خوبی با پدرم داشتم و حتی شب قبل از این ماجرا پدرم یك پیراهن كه از قشم برایم خریده بود به من هدیه داد. من هم یك‌ادكلن به او دادم. آن روز برای خانه پدرم خرید كرده بودم و سپس به باشگاه رفتم. می‌خواستم بعد از باشگاه به خانه پدرم بروم. وقتی از باشگاه بیرون آمدم، متوجه شدم مادرم بارها با گوشی تلفن همراهم تماس گرفته است. وقتی به او زنگ زدم، گفت بار دیگر با پدرم درگیر شده و پدر او را از خانه بیرون كرده است. من به خانه پدرم رفتم تا آنها را آشتی دهم و وسایلی را كه برای خانه خریده بودند به آنها بدهم.
وی ادامه داد: من وقتی به خانه آنها رسیدم، پدرم به محض دیدن من شروع به فحاشی كرد. او می‌گفت من مقصر هستم كه دفعه قبل كه مادرم قهر كرده بود، واسطه شدم و او را به خانه برگرداندم. پدرم به صورتم سیلی زد و ناسزا گفت. من به طبقه سوم رفتم تا او شاید آرام‌تر شود. اما چند دقیقه بعد پدرم به طبقه سوم آمد و مرا هل داد. در آن لحظه كیفم روی زمین افتاد و همه وسایلی را كه برای آنها خریده بودم روی زمین ریخت. برای خانه پدرم دو چاقو آشپزخانه هم خریده بودم. چاقو‌ها را از روی زمین برداشتم و به سوی پدرم برگشتم كه همان موقع پدرم به سمتم حمله كرد و در آن میان چاقو به سینه و گردن او برخورد كرد. من قصد كشتن پدرم را نداشتم .
وی درباره علت عصبانیت پدرش به قضات گفت: پدرم مدتی بود با زن جوانی آشنا شده و او را صیغه كرده بود. او می‌گفت با زن جوان خوشبخت است و نمی‌خواهد زندگی‌اش را با مادرمان ادامه دهد.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر كنند.