ما خیلی خوبیم!

گفت‌وگوی اختصاصی با بهروز عطایی، سرمربی تیم ملی والیبال جوانان در تحریریه جام‌جم

ما خیلی خوبیم!

می‌شود به افتخارشان ایستاد و كف زد،می شود كلاه‌ها را از سر برداشت یا نه طور دیگری از آنها قدردانی كرد. مثلا بگوییم «شیرمادرتان حلال‌تان»؛ دل میلیون‌ها ایرانی را شاد كردید، خدا دلتان را شاد كند. قصه، قصه قهرمانی جوانان والیبال ایران در جهان است. این مرز و بوم قهرمان كم نداشته. یكی جانش را در برابر تیر قرار داده، یكی رستم‌وار پهلوانانه زندگی كرده و دیگری در دفاع از وطن و ناموس، سرش را داده. شكل قهرمانی‌ها شاید تغییر كرده باشند اما جنس آنها هرگز. چه افتخاری بالاتر از این‌كه در قلب و پایتخت یكی از دشمنان امروزی ایران یعنی بحرین، با قدرت یكی یكی رقبا را شكست بدهی و بر بام جهان بایستی؟ شیرینی این افتخار وصف شدنی نیست. آن‌قدر كه مقام معظم رهبری هم برای شیربچه‌های والیبال، پیام ویژه صادر كرده و فرمودند كه آنها می‌توانند از خدمت سربازی معاف شوند و این یعنی اوج اهمیت. راستی آرزوی خیلی‌هایشان هم همین دوشنبه به حقیقت تبدیل می‌شود و همان طور كه مادر یكی از ملی‌پوشان درخواست كرده بود آنها به دیدار رهبر انقلاب خواهند رفت. روز گذشته سرمربی تیم قهرمان جهان مهمان ما در جام‌جم بود؛ بهروز عطایی. او قصه قهرمانی را روایت كرد و آن‌قدر راوی خوبی بود كه آدم دلش می‌خواهد یكی مثل بهروز عطایی هر روز این قصه را در گوش جوانان ایران لالایی كند تا همه آنها با رویای قهرمانی در رشته‌های مختلف به خواب بروند و با آرزوی تكرار آن بیدار شوند. این شما و این قصه قهرمانی شیربچه‌های ما در جهان . . .

شروع این قهرمانی از كجا بود؟
تیم‌های جوانان همیشه تاثیر پذیرفته از تیم‌های نوجوانان هستند. یك فرآیند بازیكن سازی در فدراسیون صورت گرفت كه با همه دنیا فرق می‌كند. ما یك فرآیند تولید بازیكن داریم كه در رده نوجوانان اتفاق می‌افتد. البته این كار را باید مدارس و باشگاه‌ها انجام بدهند. ما اردوهای دو ساله داریم كه والیبالیست‌ها در آن آموزش‌های لازم را می‌بینند. از آن بخش به یك جمع 15 نفره می‌رسند و آن شاكله حفظ می‌شود برای تیم جوانان. تغییر رده با ریزش‌هایی هم همراه است. خیلی‌ها به بالاتر نمی‌رسند. این تیم متاثر از این فضاست. در مسابقات آسیایی یك قانونی تعریف كرده اند كه در نوجوانان این اتفاق نمی‌افتد. هر بازیكنی یك‌بار فقط در مسابقات قهرمانی نوجوانان می‌تواند شركت كند. یك قانون كه فقط در آسیاست. روی همین اصل و از تیمی كه در آسیا شركت كرده بودند، یلی و اسفندیاری شامل این قانون شدند و تیم، چهارم آسیا شد، اما سهمیه جهانی را گرفتند. شریفی و حضرت‌پور و بقیه هم خوب بودند و با اضافه شدن این دو نفر تیم قوی شد و ما با قاطعیت قهرمان جهان شدیم. امسال هم البته چالش‌هایی داشتیم. سعی كردیم از همه بازیكن‌ها استفاده كنیم چون بعضی از بازیكن‌های ما به تیم بزرگسالان دعوت شدند. تعامل خوبی داشتیم و این خیلی كمك كرد كه با تمام قوا و آماده راهی این مسابقات شویم. كولاكوویچ در این زمینه خیلی كمك كرد. اردوی تیم كلا از 20 فروردین شروع شد كه بازیكن‌ها در اختیار ما قرار گرفتند. بخش‌ها و كارهای زیادی انجام دادیم؛ امور تكنیكی و تاكتیكی و بعد بازی‌های دوستانه و... یك حسن بود كه بازیكن‌های ما در تیم‌های باشگاهی‌شان فعال بودند و این كمك بزرگی به ما كرد. چیزی كه اصلا اتفاق نمی‌افتاد كه بازیكنان جوانان در لیگ بازی كنند.
لیگ ملت‌های امسال فرسایشی بود. وقتی تیم به مرحله نهایی رفت این ذهن شما را درگیر نكرد كه بازیكنان‌تان خسته‌تر شوند و خسته به بحرین برسند؟
كمی نگرانم كرد، اما تعریف كلی تیم، موفقیت تیمی بود. تیم ما سابقه قهرمانی در نوجوانان جهان را داشت و این شاكله را حفظ كرده بود و بازیكنان باتجربه‌ای داشت. یك چیز دیگری هم باید بگویم. بازیكنان بلد بودند فشار بالای مسابقات را تحمل كنند چون تجربه حضور در تیم‌های باشگاهی خوب و تیم ملی بزرگسالان را داشتند و این به تیم ما كمك می‌كرد. ضمن آن‌كه ما فشار زیادی را بابت بعضی كارشناسی‌ها تحمل می‌كردیم. بعضی‌ها با ادبیات خودشان بار روانی ایجاد می‌كردند. این كار بچه‌ها را سخت‌تر می‌كرد. بعضی از اهالی والیبال می‌گفتند چون این تیم در نوجوانان قهرمان جهان شده در مسابقات جوانان هم باید قهرمان شود. در حالی كه كیفیت این دو رده كاملا با هم متفاوت است.
از نظر آنها تیم اگر دوم هم می‌شد، باخته بود؟
شاید؛ اما این دو رده با هم اختلاف كیفیت و ماهیت دارند. ما بیشتر مقام هایمان در جهان در رده نوجوانان است، چون بازیكن در این رده به شدت تحت كنترل و مراقبت فدراسیون و اردوهای بلندمدت تیم ملی است. وقتی یك بازیكن یك كاری را دو سال تكرار كند نسبت به بچه‌هایی كه دو ماه تمرین كرده‌اند جلوتر است. ما همیشه در نوجوانان موفق بوده‌ایم، اما در جوانان در 2007 یك بار برنز گرفته‌ایم. بقیه مقام‌ها هم پنجم به پایین بوده است. نوع اردوها و شكل عملكرد ما در نوجوانان با همه دنیا متفاوت است و هیچ كشوری نوجوانانش را در اردوهای بلندمدت و مداوم در یك یا دو سال تحت نظر نمی‌گیرد. در جوانان اما این اتفاق نمی‌افتد، ما سه ماه تمرین می‌كنیم و همه تیم‌های دنیا هم سه ماه. اما به‌واسطه نوع آموزش، امكانات و... تفاوت ایجاد می‌شود. آنها سخت‌افزاری خیلی قوی هستند. قرار نیست بازیكن فقط برای رده ملی ساخته شود و دید آنها باشگاهی هم است. در نوجوانان دو تا قهرمانی جهان و نایب‌قهرمانی و سومی داریم. خیلی از تحلیل‌ها برای قهرمانی این تیم غلط بود و فقط بار روانی ایجاد می‌كرد. خیلی‌ها از موفقیت‌های والیبال خوشحال نمی‌شوند و عامدانه این توقع را ایجاد كرده بودند تا فشار را روی تیم زیادتر كنند.
چه كسانی؟
نمی‌خواهم اسم ببرم. از دل خانواده والیبال. من فكر می‌كنم بچه‌های ما یك خودباوری و یك ذهنیت خوبی داشتند. من یك كادر خوب، یك گروه آنالیز خوب داشتم. بازی به بازی رفتم جلو. از روز اول می‌دانستم باید چطوری بازی كنیم.
آن اوایل كه شروع كردید، هدفتان چه بود؟
هدف رفتن روی سكو بود. من دوره قبلی هم سرمربی بودم. سطح خیلی بالا بود. برزیل در این دوره با هفت تغییر آمد. تیم من را باید با نوجوانان قیاس كرد. برزیل اما متفاوت بود و از تركیب اصلی دو نفر فیكس بودند. ایتالیا سال قبل در قهرمانی اروپا هفتم شد و سهمیه جهانی نگرفت اما چون با آمریكا در یك رده بودند و البته انصراف آمریكا، آمدند و نایب قهرمان شدند. ده تا بازیكن ایتالیا در قالب یك تیم در سری 2 ایتالیا شركت داشتند و هماهنگ بودند. ما می‌دانستیم كه چقدر خوبیم و من این تجربه را داشتم. تمركز را روی این گذاشته بودیم كه ذهن بچه‌ها،فیزیك بچه‌ها و هارمونی تیم به بالاترین سطح برسد. این الگوی ما بود. قرعه‌كشی را دیر انجام دادند. روی همین اصل رقبا را نمی‌شناختیم. با توجه به این‌كه تعدادی از بازیكنان ما در تیم ملی بزرگسالان هم بودند این خیلی به ما كمك می‌كرد. آنها تحمل فشار بیشتری داشتند و خودشان را نباختند. من بازی فینال به بچه‌ها گفتم ایتالیا را می‌بریم اما اگر به روسیه می‌‌خوردیم، این را نمی‌گفتم.
چرا؟
ما به روسیه راحت‌تر می‌بازیم. به تیم‌هایی كه متكی به قدرت هستند.
مثلا لهستان چی؟ آنها هم تكنیكی هستند و هم قدرتی.
می‌بازیم. به آلمان و... اما جلوی تیم‌هایی كه تاكتیكی هستند، بهتریم. من گفتم ایتالیا را می‌بریم چون آنها تاكتیكی هستند. می‌توانستیم تاكتیك آنها را به هم بزنیم، ضمن این‌كه ایتالیا در این تورنمنت تحت فشار سخت قرار نگرفته بود. اگر تجربه سختی كشیدن را پیدا می‌كرد این كار ما را سخت می‌كرد. ما در بازی با برزیل این سختی و فشار را تحمل كردیم. بدترین حالت برای یك بازیكن این است كه نگران آخر بازی باشد. اما در بازی با ایتالیا این حس را نداشتند؛ چون به برزیل باخته بودیم، نگران باختن نبودیم.
شما گفتید ما كاری كردیم كه ایتالیا آن‌طور كه می‌خواستیم بازی كرد.
ما رقبا را انتخاب كردیم. برزیل دو تا بازیكن كلیدی داشت كه به نظر می‌رسید از لحاظ نوع دریافت دچار مشكل شده بودند. ما تحلیل كردیم و سرویس‌ها را طوری زدیم كه تمركز آنها را به هم ریختیم و توپ را از تور دور كردیم. در این زمان مواجه شدیم با دو تا مهاجم. پاسور برزیل عالی بود و اگر توپ به دستش می‌رسید دچار مشكل می‌شدیم. ما این را می‌دانستیم و كاری كردیم برزیل سه‌تا از بازیكنانش در نیمه‌نهایی را تغییر بدهد. ما بحرین را هم این‌طور بردیم. جلوی ایتالیا هم سختی‌های خودش را داشتیم. ولاسكو هم بود و ست اول را بد باختیم. ایتالیا چهار پنج فینال تا قبل از بازی ما تجربه كرده و البته همه را باخته بود. آنها می‌خواستند قهرمان شوند. آنها صاحب سبك هستند. اینها كارهای سمبلیك می‌كنند كه مربی‌شان خانم بود. ما یك تغییر خیلی ریز و محسوس دادیم و می‌دانستیم این مربی این تغییر را نمی‌فهمد. ما یواش‌یواش تغییر كردیم و ست سوم ولاسكو رفت بالای سر آنها و توصیه‌های لازم را كرد. بازی سخت شد و ست سوم را 25 بر 23 بردیم. ست چهارم آنها بردند و در ست پنجم دوباره به ست اول برگشتیم. همان ستی كه باخته بودیم. آن چیزی كه می‌خواستیم اتفاق افتاد و خدا را شكر برنده شدیم. می‌خواهم بگویم سردرگم‌شان كردیم اما واقعا بازی مقابل برزیل و ایتالیا سخت است. جنس بازی با روسیه و... فرق می‌كند. در این بازی‌ها جنگ تاكتیك‌ها را ما بردیم. آن هم از كشورهایی كه مربی وارد می‌كنیم. این نشانه خوبی برای والیبال ما بود.
شما گفتید ایتالیایی‌ها تیم‌شان را برده‌اند در لیگ‌شان بازی داده‌اند. نمونه این كار را در كاله انجام دادید و یك‌دفعه دست از بازیكنان اسمی كشیدید و به نوجوانان روی آوردید. برای خیلی‌ها عجیب بود اما خیلی زود به جوابی كه می‌خواستند، رسیدند.
ما می‌دانیم كه اگر بیشتر از كشورهای صاحب‌سبك كار نكنیم، نمی‌توانیم موفق شویم. ایتالیا، آرژانتین و آمریكا در دانشگاه‌ها این كارها را می‌كنند ولی ما در تمرینات. ما مجبور هستیم كه بازیكن‌ها را بیشتر در اختیار داشته باشیم.
شما 4 سال است این كار را كردید، درست است؟ چند تا از این بچه‌ها شاگرد خود شما بودند؟
در این تیم دو نفر. در تیم قبلی هفت نفر از شاگردان خودم بودند. این تیم امسال پنج نفرشان آمدند به كاله. این خیلی كمك می‌كند. این كار بخشی از مسؤولیت فدراسیون را از روی دوش آنها برمی‌دارد. اصول هم همین است. كار فدراسیون نباید سازندگی باشد.
بسكتبال ما بعد از نسل طلایی كه از دست داد دچار افت محسوسی شد. این نگرانی برای والیبال هم وجود داشت اما این قهرمانی خیلی‌ها را امیدوار كرده است.
درست است. این دغدغه همیشه هست. شما وقتی صحبت از سعید معروف می‌كنید صحبت از یك والیبالیست عادی كه نمی‌كنید. او جزو بهترین‌های دنیاست. از یك بازیكن استثنایی حرف می‌زنید. شاید هر 40 سال مثل سعید معروف نیاید یا مثل محمد موسوی. همین الان هم این دغدغه را خواهیم داشت. 20 سال زمان می‌برد بازیكنی مثل اینها داشته باشیم.
چاره‌اش چیست؟
من حرفم چیز دیگری است. عملكرد همیشه درست پیش رفته اما نخبگان خیلی كم هستند.
آنهایی كه نخبه ندارند باید چه كار كنند؟ الان در تیم شما نخبه داریم؟
داریم. اسفندیار در نوجوانان قهرمان می‌شود و كاپ بهترین بازیكن را می‌برد. در جوانان قهرمان می‌شود و باز هم این كاپ را می‌گیرد. شریفی و توخته و فیض و یلی و... چون ما كاپ زیاد گرفتیم این دوره به یلی كاپ ندادند. یلی تیمش قهرمان شده بود اما جایزه را به روسیه دادند. لحظه‌ای كه داشتند مدال‌ها را توزیع می‌كردند، مسؤول فنی مسابقات به یلی چند بار اشاره كرد و گفت، این باید بهترین پشت خط زن انتخاب می‌شد. ما بازیكن ناب زیاد داریم. معروف فقط والیبالش نیست. او یك آدم عادی نیست. با او هم صحبت شوید این را می‌فهمید. یك سری از تیم‌ها نخبه ندارند و كارهای تیمی می‌كنند. من خودم می‌گویم انسجام برایم مهم است. من می‌گویم یك تیم با كیفیت و فنی منسجم صددرصد نخواهد باخت. شاید مسابقه را ببازد اما بازی را نه. ما دست از تولید بازیكن نمی‌كشیم. اما یك چیز را بگوییم ما هیچ چیزمان برای رفتن روی سكوی جهانی نیست. اینها ویژگی‌های فردی و گروهی ما بود كه كار را به قهرمانی رساند. شما در فوتبال می‌توانید حمله كنید و دروازه‌بان نقشی نداشته باشد اما در والیبال همه درگیر هستند. ما با یك ورزش خاص مواجه هستیم و فكر می‌كنم اگر موفقیتی هم حاصل می‌شود یك تلاش مضاعف پشت آن بوده است.
در ورزش روز دنیا از مسی نخبه تر نداریم. وقتی او برای بارسلونا بازی نمی‌كند این تیم تا حد یك تیم معمولی افت می‌كند. همین نگرانی درباره تیم بزرگسالان ما هم وجود دارد، یعنی جدایی سعید معروف. این ایراد است. خیلی‌ها می‌گویند اگر ما یك تیم بدون ستاره داشته باشیم بهتر است و...
شما وقتی یك ستاره را تربیت می‌کنید یا تربیت می‌شود، تیم خودش را برای آن بازیكن می‌چیند. خیلی‌ها انتقاد می‌كنند معروف همه كاره تیم ملی است. این طبیعی است. من از لحاظ فنی عرض می‌كنم. ببینید این راهكار دارد. ما برای این‌كه بازیكنی را نزدیك به سعید كنیم و دغدغه را كم كنیم، تلاشی نكرده ایم. خیلی‌ها می‌گفتند چرا مهدی مهدوی ذخیره سعید بود. همین حالا مهدوی از خیلی از جوان‌ها بهتر است. ما فرآیند استفاده كردن از بازیكن‌های جوان را خوب پیش نبرده‌ایم. شما رصد كنید از وقتی ایران وارد لیگ جهانی شد. ببینید بیشترین بازی را كدام تیم و كدام بازیكن‌ها انجام داده. مگر پاسور آمریكا ضعیف است؟پس چرا كم بازی كرده؟ اما معروف در 95 درصد بازی‌ها بوده است. چه اشكالی داشت اگر او را نگه می‌داشتیم برای مثلا المپیك. این ربطی به كولاكوویچ و ولاسكو ندارد و محصول یك سیستم است.
سیستم نتیجه گرا و تفكر حاكم بر جامعه؟
دقیقا. ما بازی با فرانسه را در اردبیل باختیم. غفور مصدوم بود و یلی كه آن روز جانشین بود خوب بازی نكرد. ببینید با او چه كار كردند؟ فضای مجازی و... الان بحث این است تیم جوانان با تغییراتی در قهرمانی آسیا شركت كند. من دغدغه دارم. این كار خوب است یا بد؟ نفسا خوب است اما اگر نتیجه نگیریم چه؟ما ساختار كشورهایی مثل ایتالیا را نداریم، ولی فكر كه داریم. می توانیم مثل آنها درست فكر كنیم. ایتالیا می‌آید تیم سومش را برای لیگ جهانی می‌فرستد. اتفاقی هم برای مربی نمی‌افتد. اگر ما با همین جوانان برویم آسیا و پنجم بشویم ما را به صلابه می‌كشند. مگر ادعای آقایی در آسیا را نداریم، پس چرا از همه نیروهای‌مان استفاده می‌كنیم؟ یكی به من می‌گفت چرا این قدر كنار زمین آرامی كه گفتم من با آرامش به اهدافم می‌رسم. اما هر كسی این‌طوری نیست. من توی خودم می‌ریزم و بعد از هر بازی آمپول می‌زنم. فرگوسن می‌گوید شما نمی‌دانید بعضی مربیان چه فشاری را تحمل می‌كنند تا خودشان را آرام جلوه بدهند. خیلی‌ها نمی‌دانند. من می‌خواهم به بازیكنانم آرامش بدهم. من تاكید می‌كنم قطعا معروف دوست دارد پنج تا بازی خوب را در لیگ جهانی بازی كند اما شرایط فراهم نیست. این تفكر، بچه‌ها را فرسوده می‌كند. فرسودگی ذهنی و... چرا این بازیكن‌های ما آسیب می‌بینند؟یكی كتفش خراب است و دیگری پایش. چرا شهرام كه متولد 66 است باید به این زودی فرسوده شود؟این دفعه ما شانس آوردیم كه مصدوم ندادیم. اگر فقط كولاكوویچ این كار را می‌كرد انتقاد می‌كردیم اما خرده‌ای نمی‌شود گرفت چون تفكر،تفكر درستی نیست. ما با ولاسكو فقط در آسیا اول شدیم اما نتیجه بقیه مربیان را ببینید. الان به من هم تیم بزرگسالان را بدهند خطر نمی‌کنم. سیستم باید این چیزها را تعریف كند. چند سال پیش مسابقاتی در باكو بود و من به داورزنی گفتم اجازه بدهید در بازی‌های كشورهای اسلامی ما برویم. ایشان گفتند قول قهرمانی می‌دهید كه گفتم چه كسی در ورزش قول قهرمانی می‌دهد؟خلاصه متقاعد شدند و ما رفتیم و قهرمان شدیم. آن مسابقات خیلی تجربه خوبی برای ما بود. یك زمانی می‌گویند تیم دوم. این تیم دوم باید تعریف داشته باشد. گاهی در تیم دوم بازیكنی حضور دارد كه 35 ساله است!خب این چه تیم دومی است؟من می‌گویم فلسفه تیم دوم باید تعریف شده باشد. در دوره قبل تیم جوانان مان با دو باخت 3 بر 2 به تیم اول و دوم جهان (لهستان و كوبا) باخت و پنجم شد. امسال هم همان دو تا باخت را داشتیم اما قهرمان شدیم. من می‌گویم عملكرد باید مورد بررسی قرار بگیرد نه نتیجه. من می‌خواهم بازیكن درست كنم برای تیم بزرگسالان. از تیم ست كوویچ فقط فرهاد قائمی راهی تیم بزرگسالان شد. خب این یك جای كارش می‌لنگد. استعداد را نمی‌شود افزایش داد اما مهارت را چرا. این وظیفه مربی است. تیم قهرمان جهان شد و یك خروجی داشت. تیمی كه قهرمان جهان می‌شود باید حداقل 5 خروجی داشته باشد. ارزیابی‌های ما متاثر از آن تفكر است.
بعضی از لیگ‌های حرفه‌ای دنیا مثل لیگ لهستان طوری تنظیم می‌كنند كه در آستانه لیگ ملت‌ها، لیگ‌شان تمام می‌شود كه با كمترین فاصله بازیكنان از باشگاهی به تیم ملی برسند. ولی ما  اسفند لیگ‌مان تمام می‌شود و اواخر اردیبهشت لیگ ملت‌ها آغاز می‌شود.
این برای بزرگسالان آفت است به شرطی كه لیگ ما لیگ درستی باشد. اگر لیگ را فرسایشی كنیم به مشكل می‌خوریم. در دنیا دیگر بازیكن‌ها اینقدر طولانی در اردو نیستند. آنجا هم فرسوده می‌شوند. وقتی بازیكن‌ها از لحاظ جسمانی درست وارد اردو شوند دیگر نیازی به اردوی‌های بلند مدت نیست. الان ملی پوشان بزرگسال اگر بدن‌های شان آماده باشد ده روز باهم تمرین كنند هماهنگ می‌شوند. من هم اعتقادم این است كه بازی‌های لیگ باید با برنامه و طولانی‌تر باشد.
 نظر شما درباره كولاكوویچ مثبت است یا منفی؟
كولاكوویچ مربی قابل احترامی است و نتایج‌اش هم قابل قبول. باید عملكرد را بررسی كرد. شاید جاهایی نقد شود كه از تعداد كمی بازیكن استفاده می‌كند اما این متاثر از آن تفكر است. تیم كولاكوویچ جام جهانی رفت و سوم جهان شد و در لیگ ملت‌ها هم راهی نیمه نهایی شد.
این تیم شما كه خیلی هم هماهنگ بودند اگر با كمترین ریزش راهی بزرگسالان شوند توانمندی قهرمانی جهان را دارند؟
اگر این را بخواهیم باید سازوكار را داشته باشیم. شما یك آمریكا را استثنا قائل بشوید كه لیگ ندارد. اما همه كشورهای دیگر لیگ‌های خوب و مستمر دارند. پارامترهای آمریكا جدا از سایر كشورهاست. ما لیگ متوسطی داریم و معیارمان پایین است. لیگ ما محله تصمیم‌گیری دیگران است. حتی نماینده مجلس هم ورود می‌كند. تیم سقوط می‌كند. اینها كنار هم كه قرار می‌گیرند می‌بینید كه تیم ما دچار كاستی‌های زیادی می‌شود. بازیكن مطمئن است كه نماینده اش اجازه نمی‌دهد محروم شود به همین دلیل به داور و سایر بازیكن‌ها توهین می‌كند. هیچ‌كس نباید حق اعتراض داشته باشد. ویدئو چك هم كه نداریم. اینها می‌آید در عرصه بین‌المللی آسیب می‌زند. لیگ والیبال ما بیشتر سیاسی است تا ورزشی.
مثال ماجرایی كه بر سر قهرمانی جوانان كشتی افتاد. یا فوتبالیست ‌های ما در جام ملت‌ها و...
این آسیب همیشه هست.
ما پاسوری كه در حد و اندازه معروف نه اما نزدیك به او باشد داریم یا نه؟
ما الان سه تا پاسور خوب بعد از سعید داریم. من بحث آینده را می‌كنم. مثل فلاحت خواه، رمضانی و جواد كریمی. ولی اینها مهارت‌های سعید را ندارند. سعید مهارت متمایزی دارد و شاید در آینده هم به آن نرسند.
 سایه سنگین سعید باعث نمی‌شود كه اصلا پاسوری متولد نشود؟
كسی كه حتی ذخیره سعید هم هست نمی‌تواند خوب كار كند. وزنش زیاد است و این وزن، تصمیم سرمربی را هم تغییر می‌دهد. پاسورهایی كه به جای او آمده‌اند خطای دوضرب می‌دهند. پاسور كه نباید خطای دوضرب بدهد. همه متوجه توانمندی‌های معروف هستند. این را خودش و رفقایش هم می‌دانند و به همین دلیل از او تبعیت می‌كنند.
آینده والیبال ایران سفید است یا خاكستری؟
سفید سفید. این چرخه ادامه دارد. این چرخه به یك بازه سنی برنمی‌گردد. ما یك معلم داشتیم كه چون مربی آموزشگاه‌های شهر بود می‌گفت همه شاگردان من هستند. این‌طور نیست كه هر كسی كه در نوجوانان بازی كرد بگوییم شاگرد فلانی است. یكی بذر را می‌كارد و خیلی كار دارد تا به درخت تبدیل شود. یك مربی در جوانه زدن كمك می‌كند اما بقیه كارها را خیلی از مربیان دیگر می‌كنند. این طور نیست كه بازیكن فقط در نوجوانان یا آموزشگاه‌ها ساخته شده است. این بخش‌های زیادی دارد. شما ببینید اگر این فرصت را كولاكوویچ به این جوانان نمی‌داد كسی می‌توانست ادعا كند كه مثلا من یلی یا شریفی و اسفندیار را درست كردم؟جوانان ما دیده شدند و این اتفاق خوبی است.
 بحثی كه این روزها وجود دارد این است كه خیلی‌ها می‌گویندچرا از مربیان ایرانی به جای كولاكوویچ استفاده نمی‌شود؟
چند تا موضوع هست. ما یك جامعه منسجم نیستیم. همه یك حقی را می‌خواهند و هر كس این حق را گرفت ساكت می‌شود. این معضل ما است.
 مثالی بزنم؟ مثل فوتبال در نسل قبل از سال 98. خیلی‌ها می‌گویند خاك فوتبال را آنها خوردند و حالا یك سری‌های دیگر دارند پولش را پارو می‌كنند.
من می‌گویم اداره امور والیبال به عهده انسان‌های توانمند باشد. من خودم والیبالی بوده ام اما چه كسی گفته مدیر باید والیبالی باشد؟ این اشتباه است. به همین دلیل است كه هنوز خانواده ما به اجماع برای ریاست والیبال نرسیده است. همه مسائل خطی و رفیق بازی است. كسی از حق دفاع نمی‌كند. اما جواب اصلی سوال شما این است. در والیبال، داورزنی زحمات زیادی كشید. در دوره 30 ساله ما دو رئیس فدراسیون داشتیم. یزدانی خرم و داورزنی. داورزنی نگاه جهانی داشت. كم‌لطفی است اگر انتقادهای سطحی می‌كنند. بازیكن‌های ما دیگر دغدغه بازی ملی ندارند. سال 2011 رفتیم برای مسابقات نوجوانان جهان. میلاد عبادی‌پور بازیكن من بود. بازی با اسپانیا او را از بازی كشیدمش بیرون. او به افشاردوست گفته بود كه حالا می‌فهمم وقتی می‌گویند مسابقات جهانی یعنی چه. ما اصلا بازی بین‌المللی نداشتیم. اما داورزنی فضا را بین‌المللی كرد. یك زمانی دو ست بازی را محو لباس و كتانی‌های ژاپنی‌ها بودیم! در دوره داورزنی مربیان خوبی پرورش یافت. در دوره یزدانی‌خرم همه مربیان، مربیان دوره آقای خاكی بودند. فقط آقای كارخانه در آن دوره شكل گرفت و شهنازی و كنار آنها ایرج مظفری و... 17 سال مدیریت كردند و یك مربی شكل گرفت اما حالا شرایط چطور است؟ بشمارید تعداد مربیان را. عطایی، اكبری، معدنی، آمارت، رضایی، طلوع كیان، نجاتی، رحمان محمدی و... فدراسیون والیبال چند كار را خیلی ایده‌آل انجام داد. معرفی كردن والیبال به دنیا و كسب كرسی‌های بین‌المللی. شما باور نمی‌كنید در مسابقات بین‌المللی وقتی آقای درخشنده هستند ما پشتگرمی داریم. معرفی بازیكنان به دنیا و از همه مهم‌تر امكانات. اما ما می‌دانیم مربیان ما به خوبی معرفی نشدند. مربیان را به دنیا معرفی نكردیم. فدراسیون ما می‌توانست اما نشد. اگر دو مربی خوب ما می‌رفتند در تركیه الان پنج مربی خوب در تركیه داشتیم. مربیان خارجی تفاوت زیادی ندارند اما خب، شرایط طور دیگری پیش رفته است.
 بهروز عطایی سرمربی تیم ملی بزرگسالان می‌شود؟
امروز نه.
 چرا؟ زمانش نرسیده برای اعتماد به مربی ایرانی؟
الان زمانش نیست. من می‌خواهم اثرات خودم دیده شود. مربی تیم ملی هم باشم. كار را یكی دیگر كرده است.
 آینده چطور؟
می‌تواند شرایط تغییر كند.
 به عنوان سوال آخر. خیلی‌ها می‌گویند سعید معروف، علی دایی فوتبال است و... .
نه، اصلا این را قبول ندارم. سعید معروف شبیه هیچ‌كس نیست. نه خودش، نه اخلاقش و نه خیلی از ویژگی‌های دیگری كه دارد.