اصلا چرا علم؟!

استقبال پایین از رشته‌های علوم‌ پایه در انتخاب رشته کنکورحالاخبرساز شده است

اصلا چرا علم؟!



هفته‌ای كه گذشت همه درباره انتخاب رشته دانشگاه صحبت می‌كردند. این حقیر هم به‌واسطه سابقه‌ای كه در تدریس و ترویج علم دارد، مشغول تشویق معدودی از داوطلبان مستعد رقابت‌های دانشگاهی به انتخاب رشته‌هایی به جز پزشكی، مهندسی و حقوق بودم؛ چون باور دارم مملكت به جز پزشك و مهندس و وكیل به پژوهشگر، هنرمند، ادیب، روزنامه‌نگار و پیشه‌گر هم نیاز دارد. در همه سال‌های تدریسم نیز - چه به عنوان دبیر زیست‌شناسی و چه به‌عنوان معلم المپیاد زیست‌شناسی- شاگردان علاقه‌مند و مستعدم را به تحصیل در علوم پایه- و به‌خصوص زیست‌شناسی - تشویق كرده‌ام و خیلی‌هایشان كه به آسانی در رشته‌هایی مثل پزشكی قبول می‌شدند، خوشبختانه توصیه‌ام را پذیرفتند و از این انتخاب راضی‌اند.
حیف است كه نخبگان كشور صرفا در یك رشته تحصیل كنند. البته دغدغه یافتن شغل مناسب همیشه همراه نخبه‌هایی است كه زیست‌شناسی را به پزشكی ترجیح دادند. سخنان اخیر رئیس سازمان سنجش در باب خالی ماندن ظرفیت رشته‌های علوم پایه نشان‌دهنده بعد دیگری از همین مشكل است: «داوطلبان از قبل از دوره دیپلم به سمت گروه تجربی گرایش دارند و صرفا با هدف تحصیل در سه رشته پزشكی، دندانپزشكی و داروسازی گروه آزمایشی علوم تجربی را انتخاب می‌كنند... و رشته‌های علوم پایه از جمله رشته‌های ریاضی، فیزیك، شیمی، زیست و آمار به‌دلیل كاهش استقبال از سوی داوطلبان دچار صدمه شده‌است». این مشكل بعد دیگری هم دارد كه معمولا نادیده گرفته می‌شود: اغلب كسانی كه سرانجام از رشته‌هایی مثل زیست‌شناسی
سر درمی‌آورند، افرادی هستند كه در رشته‌های پزشكی پذیرفته نشدند و اكنون با روحیه‌ای سرخورده و بی‌انگیزه تحصیل در رشته‌ای را آغاز می‌كنند كه علاقه و شناختی نسبت به آن ندارند. انباشت افراد بی‌علاقه در رشته‌های علوم پایه كیفیت و خروجی این رشته‌ها را دوچندان كاهش می‌دهد. این مشكل راه‌حلی ندارد جز برنامه‌ریزی ملی برای جذاب‌ترشدن رشته‌هایی كه امروز دچار صدمه شده‌اند. اما برای كسی كه در رشته‌های علوم پایه تحصیل كرده، چه افقی در انتخاب حرفه وجود دارد؟ اولا بی‌شك انتخاب علاقه‌مندان به تحصیل در علوم پایه، انتخاب حرفه‌ای در دانشگاه و اشتغال به تدریس و پژوهش علمی است. مشكل بزرگ كشور ما اینجاست كه تدریس و پژوهش علوم پایه در دانشگاه‌ها نیز چندان رونقی ندارد و بسیاری از پژوهشگران دانشگاهی رشته‌های علوم پایه نیز به جای پژوهش در رشته خود به سمت حوزه‌های بهداشت و پزشكی تمایل دارند.
در كشورهایی مثل ایالات متحده، این مشكل هوشمندانه حل شده و تحصیل در رشته پزشكی، خود به خود از مسیر تحصیل زیست‌شناسی در دانشگاه می‌گذرد. بنابراین هم امكان انتخاب رشته تا چند سال پس از ورود به دانشگاه باقی می‌ماند هم به لطف اشتیاق فراوان به تحصیل در رشته پزشكی، فرصت‌های شغلی بسیار زیاد برای فارغ‌التحصیلان علوم پایه پیدا می‌شود تا در آموزش این خیل مشتاقان مشغول شوند. حرفه اصلی و گذران زندگی بسیاری از زیست‌شناسان بزرگ آمریكایی كه در رشته خود سرآمد شده‌اند، وابسته به آموزش علوم پایه به همین دانشجویانی است كه بعدها قصد دارند پزشك شوند.
اما جز تدریس و پژوهش، راه‌های دیگری هم برای اشتغال تحصیلكردگان علاقه‌مند به علوم پایه وجود دارد. آنها می‌توانند به پژوهش در رشته‌های مرتبطی مثل تاریخ و فلسفه علم مشغول شوند  یا به ترویج و روزنامه‌نگاری علم رو بیاورند یا سراغ مشاغل موزه‌ای از قبیل طراحی و موزه‌داری در موزه‌های علم بروند  یا به تدریس در مدارس (و در صورت علاقه ادامه پژوهش به‌صورت آزاد) بپردازند. مشاغل خصوصی مرتبط با علوم از قبیل تولید و خرید و فروش ابزارهای آموزشی و آزمایشگاهی علمی، شغل جذاب دیگری برای تحصیل كردگان علوم است؛ همین‌طور پرداختن به حوزه‌های
 علمی -هنری مثل تصویرسازی علمی یا حتی مشاوره علمی برای نهادهای متقاضی و در نهایت ورود به عرصه سیاستگذاری علم. راستی چرا پزشكان و مهندسان این‌قدر مشغول مسائل حوزه علوم، مثل سیاستگذاری علم، محیط‌زیست و برنامه‌ریزی آموزشی می‌شوند؟