آزاده دیروز و كارآفرین امروز ایلامی در گفتوگو با جامجم از خاطرات دوران اسارت و روزهای كارآفرینیاش میگوید
من هنوز سربازم
كاظم بابامراد را شاید امروز خیلیها بهعنوان یك كارآفرین و تولیدکننده در استان ایلام بشناسند، مردی كه سرسختانه در عرصه اقتصاد مقاومتی مقابل مشكلات ریز و درشتی كه واحدهای تولیدی را در سالهای اخیر دوره كرده اند ایستاده است؛ اما گذشته او، پر است از خاطره روزهای جنگ و مبارزه؛ خاطراتی كه پس زمینه شان صدای گلوله است و تیر و تركش، لبریز از رشادت و ایثار و استقامت؛استقامت در مقابل دشمن تا دندان مسلحی كه قصد كرده بود خاك كشورمان را بگیرد و دلاورانی مثل كاظم بابا مراد نگذاشتند؛ خیلیها در این مبارزه و دفاع ،جانشان را دادند و دوتا بال گرفتند به مقصد بهشت . نصیب خیلیها هم نشان افتخاری شد به نام جانبازی. این وسط سهم كاظم بابامراد و خیلیهای دیگر هم اسارت بود؛اسارت در اردوگاههای دشمن. او حالا آزادهای است كه خاطره همه آن روزهای استقامت و مبارزه را با خودش به میدان اقتصاد مقاومتی آورده؛ به عرصه كار و تلاشی مثال زدنی كه از او یك كارآفرین ساخته، آنقدر كه بعد از هم صحبتی با او، برای شما بنویسیم مشكلات ریز و درشتی كه در عرصه اشتغال و خودكفایی سنگ راه كارآفرینان میشوند، یكی یكی مقابل او هم قد علم كردهاند، اما با وجود همه سختی ها، او هنوز در مسیری كه انتخاب كرده به راهش ادامه میدهد، چراكه معتقد است هنوز سرباز این مرز و بوم است؛ سربازی كه اینبار در قامت یك تولیدکننده به میدان رفته و نباید عرصه را خالی بگذارد.
این علاقه، كاظم را بعد از یك دوره آموزشی در مشهد به فكه رساند، جایی در نزدیكیهای چذابه و بستان، عین خوش و موسیان...
سخت مثل روزهای اسارت
نصیب كاظم بابامراد از این مبارزه، اسارت بود، اسارتی كه از چهارمین ماه تیر 1367 یعنی همان روز قبول قطعنامه شروع شد و دو سال طول كشید: «روزهای ابتدایی اسارت روزهای خیلی سختی بود، الان هم كه فكر میكنم میبینم بدترین خاطره آن روزها برای من یك هفته اولی بود كه در الاماره گذراندم، از یك طرف در یك اتاق 12 متری 60 نفر را با هم در بدترین شرایط نگه داشته بودند از طرفی باور اینكه اسیر شدهایم برای همه سخت بود و از یك سوی دیگر، ما را با انواع و اقسام شكنجههای جسمی و روحی آزار میدادند و هجمه بدی داشتند. بعد از این یك هفته، سه ماه را هم در دژبان مركز عراق زندانی بودیم و شب و روز شكنجه میشدیم، اما باوركنید تحمل این سه ماه به اندازه آن یك هفته سخت نبود.» بعد از الا ماره و دژبان مركز، بالاخره اردوگاه نهایی كاظم بابامراد مشخص شد: «ما را به اردوگاه شماره 17 در نزدیكیهای تكریت فرستادند و تا روز آزادی من در این اردوگاه بودم و جز این فضا جایی را ندیدم.»
در این روزها، مثل خیلیهای دیگر او هم از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه باخبر شد و از همینجا جوانه امید به آزادی در دل او و بقیه ریشه زد:« باور اینكه یك روزی ما را آزاد كنند در آن شرایط شاید دور از ذهن بود اما همه ما امید داشتیم یك روزی این اسارت به پایان میرسد تا اینكه بالاخره خبر آزادسازی اسرا را شنیدیم و 20 روز بعد از مبادله اولین گروه، نوبت به ما هم رسید.»
الگوی ایستادگی در امروز
ارمغان كاظم بابامراد، از آن روزها صبر، امید و استقامتی است كه امروز در عرصه تولید هم همراه اوست؛ انگیزهای كه وقتی همه مشكلات دوره اش میكنند، یادش میآورد كه شرایط خیلی سختتر را تحمل كرده و سرپا ایستاده و حالا هم نباید كم بیاورد: «باوركنید الان هم این نگاه را دارم كه باید با همان امید كار كنم و از هدفم عقبنشینی نكنم، با همین انگیزه هم از سال 93 سراغ كار تولیدی رفتم و یك كارگاه مرغداری راه انداختم و به طور مستقیم و غیرمستقیم برای چندین نفر كارآفرینی كردهام و با وجود مشكلات زیاد، سعی میكنم به راهم ادامه بدهم.»
در حقیقت برای او، سختیها و مرارتهای دوران اسارت، الگویی شدهاند برای امروز، الگویی از ایستادگی كه او معتقد است اینبار میتواند در عرصه تولید خودش را نشان بدهد، یعنی عرصهای كه جلوی وابستگی كشور به بیگانهها را میگیرد. مشكلاتی كه این آزاده دیروز و تولیدكننده امروز از آن صحبت میكند، شاید گلایه مشترك بسیاری از فعالان عرصه تولید و صنعت در روزگار امروز باشد، گلایهای كه سررشته اش به فقدان حمایت نهادهای دولتی میرسد و بابامراد دربارهاش به ما میگوید: «برای اینكه چرخه تولید یك كشور سرپا بایستد باید از تولیدكننده حمایت شود، اما تجربه ثابت كرده كه نه این دولت و نه دولتهای قبلی خیلی حامی تولیدكنندهها نبوده و نیستند و ما تولیدکنندهها با توكل به خدا وارد میدان اقتصاد میشویم و آخر و عاقبت خیلی از ماها مشخص نیست. متاسفانه در شرایط امروز خیلیها نگاه میكنند میگویند مرغ 200 تومان گران شد و مثلا در صنف ما این 200 تومان را میبینند اما نمیبینند كه ما برای دانه، برای ذرت ،برای داروهای مرغداری چقدر باید افزایش هزینه بدهیم و خرج و دخلمان به سختی جور در میآید.»
مشكلات مشترك تولیدكنندهها
كاظم بابامراد هم مثل خیلی از تولیدکنندههای دیگر روزهای سخت در عرصه تولید و كارآفرینی كم نداشته و هنوز یادش نرفته در دورهای كه كامیون دارها اعتصاب كرده بودند، به خاطر گران شدن دانه ذرت از هزار تومان به 1400 تومان، چیزی حدود 63 میلیون تومان ضرر داده و
22 هزار جوجهاش تلف شدهاند.» او اما امیدوارانه در این مسیر ایستاده و معتقد است اگر او و بقیه تولیدکنندهها كارشان را تعطیل كنند، چرخ اقتصاد مملكت از حركت میایستد و به همین دلیل میگوید: «من از قدیم سرباز این خاك بودم، سرباز رهبر بودم و هنوز هم روی همان بیعت هستم. آن موقع شرایط ایجاب میكرد در جبهه از كشورم دفاع كنم و الان فرصت این دفاع در عرصه كار و اقتصاد فراهم شده و من و بقیه تولیدکنندهها نباید عرصه را خالی بگذاریم و در این مسیر هم هرسختی ای باشد با جان ودل تحمل میكنیم.»