حزب‌ا... چگونه اسرائیل را گیج كرد؟

حزب‌ا... چگونه اسرائیل را گیج كرد؟


نكته مهمی كه وجود داشت این بود كه معمولا در جنگ‌ها خیلی شتاب وجود دارد. حالا من ۴۰ سال است كه كار نظامی امنیتی می‌كنم و این را می‌فهمم. در جنگ‌ها خیلی شتاب وجود دارد، برای این‌كه هر امكانی كه دارند را در همان لحظات اولیه بروز بدهند. حزب‌ا... در این جنگ، در هر مرحله‌ای با یك ابزار جدید و یك اقدام جدید، دشمن را در غافلگیری و در بهت قرار می‌داد. یعنی همه ابزارهایش را یك‌مرتبه رو نمی‌كرد. لذا سید یك عبارتی داشت كه این عبارت، دشمن را خیلی در خوف نگه می‌داشت. سید مرحله به مرحله جلو می‌رفت: مرحله حیفا، مرحله بعد از حیفا، مرحله بعدِ بعد از حیفا. این مرحله‌ها را همین‌جور ادامه دادند تا وضعیت را به دشمن تفهیم كنند و در هر مرحله‌ای هم سلاح جدیدی را رو می‌كردند تا به دشمن ثابت كنند كه می‌توانند دشمن را در آن عمق، مورد حمله قرار بدهند. لذا برای دشمن قطعی شد كه حزب‌ا... در آن زمان، امكان ورود به مرحله بعدی كه مرحله خطر و قرمز بود - مرحله‌ای كه خطرناك‌تر از آن وجود نداشت ــ را دارد؛ یعنی در حزب‌ا... این توانمندی وجود دارد كه جنگ را به داخل تل‌آویو بكشاند. لذا این اقدامات حزب‌ا...، ضمن این‌كه جنبه نظامی داشت، جنبه روانی شدید هم داشت. یعنی هم عملیات نظامی می‌كرد و در هر مرحله‌ای دشمن را در یك نقطه جغرافیایی از سرزمین فلسطین اشغالی به چالش می‌كشید و هم از نظر روانی، دشمن را دچار یك گیجی سنگین كرده بود.
نكته دوم در به‌كارگیری ابزار نظامی بود. تصور دشمن این بود كه در حجم عملیاتی كه انجام داده است، توانمندی حزب‌ا... را به صفر یا به حداقل رسانده؛ اما در هر مرحله‌ای كه دشمن اعلام می‌كرد مثلا دیگر از توان شلیك موشك حزب‌ا... چیزی باقی نمانده، حزب‌ا... آن روز و روز بعد از آن، چند برابر روز قبل موشك شلیك می‌كرد. شلیك كردن موشك یك امر ساده‌ای نبود؛ یعنی در یك سرزمینی كه از هوا با یك توپخانه متحرك و سنگین هوایی مواجه بود، موشك می‌خواهد از یك پناهگاه بیاید بیرون و روی هدف تنظیم شود، روی هدف شلیك شود، پرتاب‌كننده‌اش آسیب نبیند و به نقطه امن دیگری برگردد؛ كار بسیار سختی بود.