در ستایش حال خوب...

وقتی حضور در فضای مجازی هم حالمان را بهتر نمی‌كند

در ستایش حال خوب...

چند روز قبل بود كه مدیر سیاست‌های عمومی اینستاگرام، اما كالینز، در مصاحبه‌ای گفت:«دلیل این‌كه ما تبلیغ محصولات آرایشی و لاغری را در این رسانه محدود كردیم، این بود كه اختلال و تغییری در روحیه كاربران ایجاد نشود.» او اما جمله‌ای طلایی به كار برد كه واكنش‌های بسیاری در پی داشت. «ما می‌خواهیم اینستاگرام برای همه افرادی كه از آن استفاده می‌كنند، یك مكان مثبت و روحیه بخش باشد و این سیاست بخشی از كار ما برای كاهش فشارهایی است كه گاهی اوقات مردم می‌توانند در راستای رسانه‌های اجتماعی احساس كنند.» این روزها، شاید بد نباشد اگر همه ما این جمله را چندین بار بخوانیم و از آن نتیجه‌ای درست بگیریم. روزهایی كه به سبب اتفاق‌هایی كه شاید خواستنی نباشد، حضور در فضای مجازی هم حال ما را بدتر می‌كند!

پناه به فضای مجازی
در دنیا به نسل Y معروف شده‌اند! همین نسل جدید را می‌گویم كه در دنیای كامپیوترها، اینترنت، رشد سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات بزرگ شده‌اند و هركدام نسبتی عمیق با این فضا دارند. نسلی كه البته برخلاف خیلی‌ها، به نظر من به فضای مجازی پناه برده‌اند! دنیا را به شكل لایك و  دنبال‌کننده می‌بینند و خیلی جدی در آن زندگی می‌كنند.
دنیای واقعی برایشان جالب نیست. یك دنیای خیالی برای خودشان می‌سازند. اتفاقا به دنیای مجازی مراجعه می‌كنند و اصرار دارند كه آن فضا برایشان واقعی‌تر است. البته كه بی‌رحمانه است اگر فقط نسل جدید را این گونه بدانیم وقتی خیلی از ما و حتی بزرگ‌ترها هم درگیر غرق شدن در فضای مجازی هستیم و شاید كمتر وقت صحبت كردن با یكدیگر را داشته باشیم.  اما نكته این گزارش اعتیاد مجازی نیست! بلكه مشخصا می‌خواهیم درباره این صحبت كنیم كه چه بلایی سرمان می‌آید وقتی دیگر فضای مجازی هم حالمان را خوب نمی‌كند؟ همان جهانی كه گاهی از جهان واقعی به آن پناه می‌بردیم و ماجرا از همین جا شروع شد كه تعریف نوع بدخیم پناه بردن، می‌شود اعتیاد...


عصر خبرهای بد!
خوشبختانه یا بدبختانه‌اش را هنوز نمی‌دانیم اما ما در روزهایی، زندگی می‌كنیم كه دنیا به اندازه یك اتم كوچك شده است. در عصر بمباران اطلاعات، عصری كه دیگر هیچ خبری از دید هیچ‌كس پنهان نمی‌ماند و از مهم‌ترین اخبار تا كم‌اهمیت‌ترین آن، در كسری از ثانیه
به دنیا مخابره می‌شود. اتفاقی كه به سبب بروز و ظهور شبكه‌های مختلف اجتماعی افتاد و حالا هر شخص برای خودش رسانه‌ای دارد تا كارهایش را ارائه دهد. به سبب همین اتفاق، افراد روز به روز بیشتر با شبكه‌های مجازی انس گرفتند و كار به جایی رسید كه تا چند وقت قبل اگر شخصی در فیس‌بوك عضو نبود، از دنیا و اتفاق‌هایش بی‌خبر بود و در جهان واقعی‌اش هم، خبری جز اتفاق‌های روزمره نبود! و ماجرا از همین جا شروع شد كه عضویت در فیس‌بوك، مساوی شد با آشنایی با دنیای جدید كه مجازی است اما دوستانی واقعی و رابطه‌ای دوطرفه دارد.



حالمان خوب نیست
در دنیا شاید هزاران چیز باشد كه هریك به نحوی روی
بهتر شدن حال ما اثر مثبت داشته باشد، از فوتبال گرفته تا غذا خوردن و دیدن رنگ و لعاب غذاها و نوشیدنی‌ها در فضای مجازی، از ورزش كردن تا خرید كردن، از موسیقی تا كتاب خواندن و هزار و یك كار دیگر. تا چند وقت پیش شاید اگر از دنیا خسته می‌شدیم، فضای مجازی دنیای بهتری بود كه می‌توانستیم به آن پناه ببریم. با دوستی صحبت كنیم، مدل‌ لباس‌های جدید را ببینیم، مجازی خرید كنیم تا شاید كمی اتفاق خوب ببینیم و حالمان بهتر شود هرچند اصل این كار هم درست نباشد! این روزها اما انگار از آن حال خوب هم خبری نیست، حتی اگر چیزی تغییر نكرده باشد! مصداق می‌خواهید؟ مرورگر اخبار گوشی‌تان را سرچ كنید. از مرگ كودكی هشت ساله در استادیوم به خاطر بی‌مسؤولیتی برخی آقایان كه كسی هم آن را گردن نگرفت تا سیل و واژگونی قطار و آلودگی و ... مهم‌ترین اخبار روز  است! صبح یك روز تلخ را در نظر بگیرید، مثلا روز زلزله سرپل ذهاب، یا سیل در شیراز. صبح مردم با یك روحیه در جامعه ظاهر شدند، اما بعد از آن، روحیه‌شان عوض شد و ماجرا از همین‌جا شروع شد كه در نظرمان هیچ‌چیز حالمان را خوب نمی‌كرد، حتی همین فضای مجازی كه به آن پناه برده بودیم.
اما حالا تكلیف چیست؟



 2  راهكار داریم!
خانواده‌های ایرانی،‌ سالیان سال شادی‌ها، غم‌ها، دلواپسی‌ها، دلتنگی‌ها، خاطره‌بازی‌ها و باهم بودن‌ها را در خانواده خود لمس می‌كردند، در كوچه‌ها كه قدم برمی‌داشتی سروصدای بازی بچه‌ها و فریادهای خوشی از
سر گل‌زدنشان در گل كوچك را می‌شنیدی، سفر كردن‌های دسته‌جمعی‌شان بیشتر بود و تمامی وقایع در بستری به نام خانواده اتفاق می‌افتاد و محیط خانه محكوم به شلوغی بود، اما روایت آن روزهای خانواده ایرانی روایتی بس متفاوت از حال روز این روزهای آن است که امروزه یا در خانواده‌ها صحبتی
از آن نمی‌شود یا صحبت از هزینه آب، برق، تلفن یا هزینه تحصیل فرزندان است. حتی در مهمانی‌ها و دیدارهای فامیلی و خانوادگی بعد از احوالپرسی ابتدایی، نوبت به رمز وای‌فای می‌رسد تا پناه ببریم به دنیای ساختگی خودمان كه آن هم تلخ شده است! راهكار اولمان اما این است كه دوباره درصد حضور در دنیای واقعی مان را بیشتر از درصد حضور در دنیای مجازی كنیم. به كتاب و دوست و رفیق و قدم زدن در خیابان پناه ببریم و وقت بیشتری را با خانواده بگذرانیم. راهكاری كه یقینا مفیدتر از راهكار دوم خواهد بود.



شرایط حضور در فضای مجازی
در كنار راهكار اول، شاید بد نباشد اگر شرایط حضورمان در فضای مجازی را هم كمی دچار تغییر كنیم.
   نكته اول این است كه زمان حضورمان در شبكه‌های اجتماعی را كمتر كنیم. حتی روزی پنج دقیقه.
   در اینستاگرام و تلگرام، صفحاتی را فالو كنید كه مطمئن هستید حالتان از محتوای آن بهتر ‌می‌شود. صفحاتی مانند معرفی كتاب، معرفی موسیقی خوب، شعرخوانی و ...
   رودربایستی را كنار بگذارید و صفحات افرادی كه حالتان را بد می‌كنند
   آنفالو  کنید. لزومی ندارد وقتی با عقاید یك نفر موافق نیستید، او را در فهرست  خود داشته باشید. قرار نیست در فضای مجازی هم دعوا داشته باشیم!
      در كنار لایك‌هایی كه می‌كنیم، پیام‌هایی كه می‌گذاریم و ... كمی هم به خیابان سر بزنیم. به كافه‌ها، به كتابفروشی‌ها، به خوردن یك ساندویچ با دوستی كه حالش خوب نیست...
   در كنار لایك، شاید كارهایی در جهان باشد كه هنوز بیشتر حالمان را خوب می‌كند. این‌كه وقتی با حرفی موافق هستیم، از آن بنویسیم و رسانه باشیم. وقتی كار مفیدی در هر زمینه‌ای از دست ما بر می‌آید، به سراغ آن برویم وفقط به لایك كردن اكتفا نكنیم. روزی چند بار این جمله را گوشه ذهنمان بنویسیم. «زندگی هنوز خوشگلی‌هاشو داره، صبح یه پرنده پشت پنجره اتاقم بود و می‌خوند، چند درجه زیباتر شدم، روزم رو ساخت، قهوه خوردم حالم خوب شد، به یك كودك كار كمك كردم، حالم عالی شد...»