به آخر خط رسیدم، نه آخر زندگی!

به آخر خط رسیدم، نه آخر زندگی!

آثار زخم‌های روزگار را می‌توان در چهره‌اش دید، جوان است و بازداشتگاه پلیس را پایان خطی می‌داند كه سال‌هاست مسیر زندگی‌اش را روی آن بنا كرده است. بدون هیچ سانسوری سرگذشتش را تعریف کرده و ماجرای قتل را تشریح می‌كند. در ادامه گفت‌وگو با دختر جوان را می‌خوانید.
چند سال داری؟
27 سال.
درس خوانده‌ای؟
تا سوم راهنمایی درس خواندم . بعدش دیگر ادامه ندادم.
چرا؟
پدرم كه فوت شد، دیگر جا و مكان ثابتی نداشتم. خودم هم علاقه‌ای به درس نداشتم.
مادرت چه؟
وقتی پنج سالم بود به خاطر بیماری فوت شد. من هم به بهزیستی رفتم.
مگر پدرت زنده نبود؟
معتاد بود و نمی‌توانست از ما نگهداری كند. به همین خاطر به یك مركز بهزیستی در شمال تهران رفتیم.
چند تا بچه بودید؟
سه خواهر بودیم. یكی از خواهرهایم این شرایط را تحمل نكرد و خیلی زود ازدواج كرد.
پدرت هم بر اثر بیماری فوت شد؟
نه. سال 86 به دنبال ما در بهزیستی آمد و خواست عید كنارش باشیم. همراه پدرم به شیراز رفتیم. سیزده بدر در حال برگشت بودیم كه در جاده تصادف زنجیره‌ای رخ داد و فقط پدرم فوت شد.
چطور مستقل شدی؟
18 ساله بودم كه با زن مطلقه‌ای آشنا شدم. او خانه‌ای مجردی در جنوب تهران داشت و به خانه او رفتیم. سیما اهل مهمانی‌های شبانه بود و من هم همراهش به این مهمانی‌ها می‌رفتم. در این مهمانی‌ها با زنان و دختران آشنا شدم و تعداد دوستانم بیشتر شد.
برای رهایی از این وضع چرا ازدواج نكردی؟
چون دوست داشتم جوانی كنم. به همین دلیل وارد رابطه جدی با مردان نمی‌شدم. پدر و مادر نداشتم و نمی‌خواستم آنها این را سركوفت كنند و تو سرم بكوبند. از طرفی می‌خواستم آزاد باشم و دوست نداشتم در خانه بشینم و كهنه بچه بشورم.
به این وضع تا كی می‌خواستی ادامه بدهی؟
این اواخر واقعا خسته شده بودم. به اندازه كافی جوانی كرده بودم و دوست داشتم خانه و زندگی داشته باشم، آشپزی كنم و شب منتظر شوهرم باشم تا به خانه بیاید و با هم شام بخوریم.
چطور با مهران آشنا شدی؟
از طریق همین رفیق بازی و مهمانی‌ها.
می‌دانستی همسر و بچه دارد؟
بله. البته یك سال بود جدا از هم زندگی می‌كردند.
با این شرایط قبول كردی با او باشی؟
دوستش داشتم. او هم مرا دوست داشت. خانواده او می‌ دانستند كه ما به هم علاقه داریم.
می‌خواستید ازدواج كنید؟
نه. مهران برای دوستی خوب بود اما برای ازدواج نمی‌شد روی او حساب كرد.
همسرش هم از این رابطه اطلاع داشت؟
بله. یك‌بار سراغم آمد و خواست از زندگی مهران بیرون بروم تا سر زندگی‌اش برگردد. من هم قبول كردم. رابطه‌ام را با مهران تمام كردم اما او خودكشی كرد. دوباره برگشتم چون نمی‌خواستم خودش را به‌خاطر من بكشد.
او می‌دانست علاوه بر او با مردان دیگر هم در ارتباطی؟
مهران كسی نبود كه خرج مرا بدهد. حتی بعضی وقت‌ها از من پول می‌گرفت. یادم هست یك بار می‌خواست برای دخترش كادو بخرد، پول كادو را من به او دادم. او مرد پولكی بود و باید با پول او را نگه می‌داشتم. به همین خاطر از هر دو مشتم استفاده كردم.
یعنی چه؟
مهران را در یك مشتم نگه می‌داشتم و مردانی كه پول خرج می‌كردند را در مشت دیگرم. این‌طور عشق و علاقه‌ام با مهران بود و خرجم بر عهده مردان دیگر.
سابقه داری؟
نمی‌دانم سابقه چیست، اما برای تصادف و دعوا به دادسرا و كلانتری رفته بودم.
الان به چه اتهامی دستگیر شدی؟
با مهران مرد 70 ساله‌ای را برای تصاحب اموالش كشتیم.
مقتول را می‌شناختی؟
بله، اسمش رضا بود. حدود پنج ماه با هم دوست بودیم و به خانه‌اش رفت و آمد داشتم.
او همسن پدربزرگت بود.
مرد تنهایی بود و دوست داشت كسی كنارش باشد.
چطور با او آشنا شدی؟
دوستی داشتم كه شرایط مرا داشت. او ابتدا با رضا دوست شد. بعد از طریق او با رضا آشنا شدم. رضا به من علاقه داشت. وقتی فهمیدم دوستم از پیرمرد جدا شده است، من به او نزدیك شدم. مهران هم وقتی متوجه وضع خوب پیرمرد شد نقشه سرقت از او را طراحی كرد.
رضا از شرایط زندگی ات اطلاع داشت؟
تاحدودی واقعیت‌ها را به او گفته بودم. همیشه به من می‌گفت تنها هستم و پیشم بمان.
در این پنج ماه در خانه او بودی؟
نه. آدمی نبودم که این مدت در خانه او بمانم.
پس چطور بیرون می‌آمدی؟
به دروغ گفته بودم پرستارم و شب‌ها شیفت دارم. شب‌ها به این بهانه بیرون می‌آمدم.
مقتول از رابطه‌ات با مهران خبر داشت؟
به‌طور كامل نه. مهران را به‌عنوان دكتر معرفی كرده بودم. حتی چند بار پیرمرد تزریق داشت كه مهران به خانه‌اش آمد و تزریق را انجام داد.
درباره نقشه قتل بگو.
مهران ابتدا می‌خواست خودروی گران‌قیمت پیرمرد را سرقت كند اما رضا قطعا متوجه می‌شد كه من در سرقت نقش داشته‌ام و رابطه‌اش را تمام می‌كرد و دیگر پولی نمی‌داد.
مگر از او پول می‌گرفتی؟
ماهی حدود چهار میلیون تومان به من خرجی می‌داد.
منبع درآمدش از كجا بود؟
پولی در بانك سپرده بود و ماهی 27 میلیون تومان سود می‌گرفت. همین سپرده باعث شد مهران نقشه قتل را طراحی كند.
چقدر بود؟
یك میلیارد و 300 میلیون تومان.
قرار بود چطور آن را از بانك خارج كنید؟
با جعل مدارك.
پیرمرد كه خرجی‌ات را می‌داد و مشكلی نداشتی، چرا قبول كردی در نقشه قتل شركت كنی؟
همسر مهران وقتی فهمید او با من رابطه دارد مهریه‌اش را اجرا گذاشت و همه اموال دوستم را تصاحب كرد. مهران هروقت دعوا می‌كردیم این موضوع را توی سرم می‌كوبید. من هم برای این‌كه منتی روی سرم نباشد قبول كردم با او همكاری كنم تا بتواند به پول ازدست رفته‌اش برسد. پیرمرد به من گفته بود شناسنامه‌ات را بیاور تا اسمت را به‌عنوان دخترم در شناسنامه‌ام بیاورم و همه دارایی‌ام بعد از مرگم به تو برسد.
خب با این‌كار بدون قتل به اموال او می‌رسیدید.
مهران می‌گفت دروغ می‌گوید و این‌كار را نمی‌كند.
شب قتل چه اتفاقی افتاد؟
مهران متادون، ترامادول، مرگ موش و مشروبات الكلی خرید. مقداری از آنها را در مشروب ریخت و خواست آن را به پیرمرد بدهم. شب به خانه‌اش در گوهردشت رفتم. او برایم قرمه‌سبزی درست كرده بود. بعد از شام، رضا كه از نقشه‌مان خبر نداشت مشروب را خورد و حالش بد شد. گفتم الان به دكتر زنگ می‌زنم كه بیاید و معاینه‌ات كند. وقتی مهران آمد سم و ترامادول را در سرنگ ریخت و به او تزریق كرد كه باعث مرگ رضا شد.
بعد از مرگ دچار عذاب وجدان نشدی؟
شدم. او خیلی تنها بود و دلم برایش می‌سوخت.
بعد از قتل چه كردید؟
جسد را در صندوق عقب ماشین گذاشتیم و راهی شمال شدیم. ویلایی اجاره كردیم. در محوطه آنجا مهران چاله‌ای حفر كرد و جسد را آنجا دفن كردیم و بعد به تهران آمدیم.
سهم تو از پول‌های مقتول چقدر بود؟
قرار بود بعد از این‌كه حساب مقتول را خالی كردیم، 300 میلیون تومان به من بدهد تا با آن خانه‌ای بخرم و از اجاره‌نشینی راحت شوم. یك میلیارد هم به مهران می‌رسید.
چرا مساوی تقسیم نكردید؟
مهران قابل اعتماد نبود. اگر سهم بیشتری می‌خواستم احتمال داشت كه مرا دور بزند و هیچ پولی به من ندهد. حتی یك جا فكر كردم می‌خواهد مرا دور بزند كه به بانك رفتم تا حساب را ببندم كه قول داد سهم مرا می‌دهد. از طرفی هم همه كارهای جعل را او انجام می‌داد و حقش سهم بیشتری بود.
فكر نمی‌كردی سر تو را هم زیر آب كند؟
به این فكر نمی‌كردم.
توانستید حساب را خالی كنید؟
در یك قدمی آن بودیم كه دستگیر شدیم. البته مهران با جعل سند توانست ماشین مقتول را 50 میلیون زیر قیمت بفروشد. حتی می‌خواست پول ودیعه خانه را از صاحبخانه بگیرد.
فكر می‌كردی دستگیر شوی؟
نه. اگر مدیر ساختمان دخالت نمی‌كرد ماجرا لو نمی‌رفت.
در این مدت مهران را دیدی؟
بله، چندبار با هم رودررو شدیم.