افشاگری برادران فنونیزاده:
امید ابراهیمی پرسپولیسی بود!
مرتضی و مهدی فنونیزاده، برادران فوتبالیای هستند كه همیشه خاطرات جالبی تعریف میكنند. اولی در پرسپولیس بازی میكرد و دومی در استقلال. البته میگویند این دو ابتدا طرفدار رنگ پیراهن تیم رقیب بودند. مرتضی فنونیزاده درباره این كه استقلالی بود و رفت پرسپولیس گفت: من پدرم پرسپولیسی بود. اكثر بازیهای امجدیه من را میبرد. قایمكی میرفتم زیر ساعت. پدرم میگفت این بچه كجا میرود؟ من به خاطر مرحوم پورحیدری، حجازی و چهرههایی چون جباری و... تاجی بودم. ولی بعد از این كه در سال 64 به تیم پرسپولیس رفتم، دیگر قرمز شدم. البته من وقتی تیم نوجوانان بودم و از فرانسه برگشتیم، در استقلال كه دست جكیچ بود تست دادم. راستش یك مقدار بعد مسافت از نازیآباد به نظامآباد باعث شد به استقلال نروم!
مهدی فنونیزاده هم درباره پرسپولیسی بودنش گفت: من علی پروین را دوست داشتم. ماه رمضان سال 70 یكی از دوستانش را به اسم حاج آقا نصیری فرستاد دم در خانه ما. شب احیا بود. آمد دم خانه ما گفت همین حالا برویم پیش علی آقا. گفتم بابا علی آقا خواب است. خلاصه من را با دمپایی برد خانه علی پروین. ایشان تا من را دید گفت بابا این بچه را چرا الان آوردی. همان موقع علی آقا گفت ببین من دنبال هیچكدام از بازیكنان پرسپولیس آدم نفرستادم، ولی دنبال تو فرستادم. میتوانی به خودت افتخار كنی. منتها من نتوانستم از استقلال رضایت بگیرم.
این دو درباره شاخصترین استقلالیها و پرسپولیسیهایی كه پیراهن تیم رقیب را پوشیدند، توضیحاتی دادند. مهدی در این باره گفت: مجتبی محرمی استقلالی بود. اول تیم آلمان و بعد پل برایتنر و بعد استقلال. طرفدار اینها بود.
مرتضی فنونیزاده هم گفت: من استعدادیاب پرسپولیس بودم. دوره آقای رویانیان رفتم با یكی از بازیكنان صحبت كردم. او یكی از بازیكنان مطرح تیم ملی است كه الان هم هست و لژیونر است و برای سپاهان بازی كرده. خود او به من گفت عاشق پرسپولیس بودم. در این لحظه مهدی فنونیزاده با خنده گفت: امید ابراهیمی را میگویی؟!
مرتضی درباره آبی یا قرمز بودن عابدزاده گفت: «به نظر من پرسپولیسی بود.» مهدی اما جواب داد: به نظرم طرفدار هیچكدام نبود، ولی برای هر تیمی بازی میكرد غیرت و تعصب داشت.
مهدی درباره خانواده فوتبالیاش گفت: ببین، خواهربزرگه من همین الان رم و اینتر را ارنج میكند. شب میبینی با همان تركیب بازی میكنند. مرتضی ادامه داد: برادرم محسن بهتر از همه ما بود. او ما را كشید به سمت فوتبال. خدا رحمتش كند دو سال قبل از دنیا رفت.
مهدی درباره استقلالی بودن مادرش گفت: «از زبان خودش بشنوید. همین الان زنگ بزنید!» مرتضی در این لحظه با خنده گفت: مادرم چون استقلالی بود هوای مهدی را داشت. نیمرو، املت، عدسی و این طور چیزها را به من میداد گوشت و جوجه را میداد مهدی. همه گوشتها را از فریزر در میآورد میگفتم برای كیست میگفت برای مهدی است! سه چهارتا از بچههای استقلال هم در خانه ما زندگی میكردند. عابدزاده و مرفاوی و سرخاب همه خانه ما بودند.
مهدی هم در پایان یك خاطره بانمك از محرمی تعریف كرد: یك بار مجتبی محرمی یك هفته خانه ما اردو زده بود ما بازی را دو یك بردیم. وسط بازی مجتبی یك لگد به من زد. من شب كه خانه رفتم مادرم گفت به مجتبی بگو دیگر این طرفها پیدایش نشود.
مهدی فنونیزاده هم درباره پرسپولیسی بودنش گفت: من علی پروین را دوست داشتم. ماه رمضان سال 70 یكی از دوستانش را به اسم حاج آقا نصیری فرستاد دم در خانه ما. شب احیا بود. آمد دم خانه ما گفت همین حالا برویم پیش علی آقا. گفتم بابا علی آقا خواب است. خلاصه من را با دمپایی برد خانه علی پروین. ایشان تا من را دید گفت بابا این بچه را چرا الان آوردی. همان موقع علی آقا گفت ببین من دنبال هیچكدام از بازیكنان پرسپولیس آدم نفرستادم، ولی دنبال تو فرستادم. میتوانی به خودت افتخار كنی. منتها من نتوانستم از استقلال رضایت بگیرم.
این دو درباره شاخصترین استقلالیها و پرسپولیسیهایی كه پیراهن تیم رقیب را پوشیدند، توضیحاتی دادند. مهدی در این باره گفت: مجتبی محرمی استقلالی بود. اول تیم آلمان و بعد پل برایتنر و بعد استقلال. طرفدار اینها بود.
مرتضی فنونیزاده هم گفت: من استعدادیاب پرسپولیس بودم. دوره آقای رویانیان رفتم با یكی از بازیكنان صحبت كردم. او یكی از بازیكنان مطرح تیم ملی است كه الان هم هست و لژیونر است و برای سپاهان بازی كرده. خود او به من گفت عاشق پرسپولیس بودم. در این لحظه مهدی فنونیزاده با خنده گفت: امید ابراهیمی را میگویی؟!
مرتضی درباره آبی یا قرمز بودن عابدزاده گفت: «به نظر من پرسپولیسی بود.» مهدی اما جواب داد: به نظرم طرفدار هیچكدام نبود، ولی برای هر تیمی بازی میكرد غیرت و تعصب داشت.
مهدی درباره خانواده فوتبالیاش گفت: ببین، خواهربزرگه من همین الان رم و اینتر را ارنج میكند. شب میبینی با همان تركیب بازی میكنند. مرتضی ادامه داد: برادرم محسن بهتر از همه ما بود. او ما را كشید به سمت فوتبال. خدا رحمتش كند دو سال قبل از دنیا رفت.
مهدی درباره استقلالی بودن مادرش گفت: «از زبان خودش بشنوید. همین الان زنگ بزنید!» مرتضی در این لحظه با خنده گفت: مادرم چون استقلالی بود هوای مهدی را داشت. نیمرو، املت، عدسی و این طور چیزها را به من میداد گوشت و جوجه را میداد مهدی. همه گوشتها را از فریزر در میآورد میگفتم برای كیست میگفت برای مهدی است! سه چهارتا از بچههای استقلال هم در خانه ما زندگی میكردند. عابدزاده و مرفاوی و سرخاب همه خانه ما بودند.
مهدی هم در پایان یك خاطره بانمك از محرمی تعریف كرد: یك بار مجتبی محرمی یك هفته خانه ما اردو زده بود ما بازی را دو یك بردیم. وسط بازی مجتبی یك لگد به من زد. من شب كه خانه رفتم مادرم گفت به مجتبی بگو دیگر این طرفها پیدایش نشود.