در مدح و مذمت قطعی اینترنت...
اینترنت وصل شده، همه خوشحالند . از اینکه یک حق طبیعیشان برگشته ذوق کردهاند. نافمان را با شوخی و طنز و جوک بریده اند . استوری ها و پست ها و پیامهای فورواردی سرازیر شده اند .
اکثرا هم از باز شدن و برگشتن اینترنت خوشحالند و این خوشحالی را در مطلبی هرکس به فراخور طبع و ذوقش و مقدار نمک قلمش ریخته و به خورد مخاطبانش داده است .
این چند روز قطعی اینترنت خیلیهایمان را آزار داد . خیلی از کسب و کارهای اینترنتی را فلج کرد . خیلی از نسخهها تایید نشد. خیلیها برای یک امضا، یک نامه ،یک خرید مجبور شدند کلی وقت بگذارند و بروند به صورت دستی کارهایشان را انجام دهند . من هم از این قاعده مستثنا نبودم و بالاخره خیلی از کارهایم که میشد راحت انجام شود کمی به خاطر نبود اینترنت با زحمت و رنج و کار اضافه انجام شد. ولی به قول قدیمیها: عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو ...
راستش این بی اینترنتی برای من یک خوبیهایی هم داشت. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان در این چند روزه حدود 4000 کلمه مطلب نوشتم . پنج فیلم سینمایی خوب دیدم . در مترو کتاب خواندم و بیشتر با بچه هایم وقت گذراندم .
قطعی اینترنت قطعا مطلوب نبوده و نیست و این حرفم این معنی را نمی دهد که ادامه پیدا کند تا من به این امورات برسم. قطعا ایراد از من بوده که نتوانستم مدیریتش کنم و زمانبندی برای آن در نظر بگیرم . اما کلا ترک عادت موجب مرض است. یک فیلم کوتاهی می دیدم از حادثه 11 سپتامبر . فیلم اینجوری شروع میشد. اول فیلم، لحظه اصابت هواپیماها به برجهای دوقلو را نشان میداد . بغض و گریه و تشویش مردم را . بعد دوربین سر می خورد و از پنجره ای وارد یک خانه کلاسیک میشد در نیویورک جایی حوالی همان برجهای دوقلو . دوربین چرخ می خورد و تو چند پیرمرد و پیرزن گوگولی و فرتوت را می دیدی که با قامتهایی خمیده و بعضا با عصا در حال رقصیدن بودند و کیک میخوردند و شاد بودند . دوربین بین این بزرگواران چرخی می زد و می آمد از خانه بیرون.
برایت سوال ایجاد میشد که چرا همه جهان ملتهب است و اینها خوشحال و در آخر فیلم می فهمیدی این حضرات یک موسسه مردم نهاد داشتند که کارش حمایت از کاکتوسهای جهان بود. این جماعت توی حیاتشان یک عالمه کاکتوس کاشته بودند و سایه برجها نمی گذاشت کاکتوسهایشان آفتاب بگیرند ، خوشحال بودند حالا که برجها فروریخته اند کاکتوس ها می توانند آفتاب به خودشان ببینند . همین الان اگر اینترنت دوباره قطع شود من خوشحال نمیشوم . هیچکس خوشحال نمی شود . مشکل قطعا منم که باید نحوه استفاده ام را مدیریت و تنظیم کنم. به قول خواجه شیراز: صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد...
اکثرا هم از باز شدن و برگشتن اینترنت خوشحالند و این خوشحالی را در مطلبی هرکس به فراخور طبع و ذوقش و مقدار نمک قلمش ریخته و به خورد مخاطبانش داده است .
این چند روز قطعی اینترنت خیلیهایمان را آزار داد . خیلی از کسب و کارهای اینترنتی را فلج کرد . خیلی از نسخهها تایید نشد. خیلیها برای یک امضا، یک نامه ،یک خرید مجبور شدند کلی وقت بگذارند و بروند به صورت دستی کارهایشان را انجام دهند . من هم از این قاعده مستثنا نبودم و بالاخره خیلی از کارهایم که میشد راحت انجام شود کمی به خاطر نبود اینترنت با زحمت و رنج و کار اضافه انجام شد. ولی به قول قدیمیها: عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو ...
راستش این بی اینترنتی برای من یک خوبیهایی هم داشت. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان در این چند روزه حدود 4000 کلمه مطلب نوشتم . پنج فیلم سینمایی خوب دیدم . در مترو کتاب خواندم و بیشتر با بچه هایم وقت گذراندم .
قطعی اینترنت قطعا مطلوب نبوده و نیست و این حرفم این معنی را نمی دهد که ادامه پیدا کند تا من به این امورات برسم. قطعا ایراد از من بوده که نتوانستم مدیریتش کنم و زمانبندی برای آن در نظر بگیرم . اما کلا ترک عادت موجب مرض است. یک فیلم کوتاهی می دیدم از حادثه 11 سپتامبر . فیلم اینجوری شروع میشد. اول فیلم، لحظه اصابت هواپیماها به برجهای دوقلو را نشان میداد . بغض و گریه و تشویش مردم را . بعد دوربین سر می خورد و از پنجره ای وارد یک خانه کلاسیک میشد در نیویورک جایی حوالی همان برجهای دوقلو . دوربین چرخ می خورد و تو چند پیرمرد و پیرزن گوگولی و فرتوت را می دیدی که با قامتهایی خمیده و بعضا با عصا در حال رقصیدن بودند و کیک میخوردند و شاد بودند . دوربین بین این بزرگواران چرخی می زد و می آمد از خانه بیرون.
برایت سوال ایجاد میشد که چرا همه جهان ملتهب است و اینها خوشحال و در آخر فیلم می فهمیدی این حضرات یک موسسه مردم نهاد داشتند که کارش حمایت از کاکتوسهای جهان بود. این جماعت توی حیاتشان یک عالمه کاکتوس کاشته بودند و سایه برجها نمی گذاشت کاکتوسهایشان آفتاب بگیرند ، خوشحال بودند حالا که برجها فروریخته اند کاکتوس ها می توانند آفتاب به خودشان ببینند . همین الان اگر اینترنت دوباره قطع شود من خوشحال نمیشوم . هیچکس خوشحال نمی شود . مشکل قطعا منم که باید نحوه استفاده ام را مدیریت و تنظیم کنم. به قول خواجه شیراز: صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد...