خطر قانون بدون پیوست خانواده
حجتالاسلام حسن ناصریپور
رئیس انجمن علمی مطالعات خانواده در ایران
واژه جمعیت مدتی است برای جامعه ایرانی با واژه بحران گره خورده است. وقتی در دهه گذشته صحبت از جمعیت با پیشوند بحران مطرح میشد، دلایل آنچنانی از سوی دولت وقت ذكر شد مبنی بر اینكه امكانات و منابع مالی برای این سیاست وجود ندارد. استدلال آنها مبنی بر افزایش آسیبهای اجتماعی و بحران نسلی بود. نهتنها این هشدار جدی گرفته نشد بلكه تبلیغاتی صورت گرفت بر خلاف این هشدار و تشویق به تكفرزندی و دو فرزندی بیشتر شد.
متاسفانه موضوع تكفرزندی یا دو فرزندی حالا از پلههای فرهنگی بحث عبور كرده و تبدیل به یك فرهنگ شده است. تغییر فرهنگ و باور هم بهراحتی صورت نمیگیرد. تغییر این ذهنیت از خانواده ایرانی هم با فرمول دستوری یا حتی تبلیغات فرهنگی از جنس این روزها هم صورت پذیر نیست.
این كار مسلتزم فراهم شدن بسیاری از شرایط است. یعنی جا افتادن فرهنگ افزایش جمعیت به بسترهای مناسب فرهنگی، معیشتی، اقتصادی، پرورشی و ... نیاز دارد. به این مفهوم كه با تصویب یك لایحه و مطرح شدن یك طرح در صحن علنی به سرانجام نمیرسد. صدای این بحران به گوش رسیده، اما بحران واقعی امسال و چند سال آینده نیست. آمارها نشان میدهد در سال 1410 ما شاهد یك هرم جمعیتی میانسال و كهنسال خواهیم بود.
در آن سالهاست كه تبعات این بحران خودش را در سطح جامعه نشان خواهد داد. در بحث توسعه مهمترین منبع نیروی انسانی است و در این منبع مهمترین شاخص نیروی انسانی جوان تحصیلكرده است. در دولت دهم شاهد فعالیتهایی در حوزه جمعیت بودیم اما دو دولت گذشته تقریبا هیچ توجهی به این موضوع نشان ندادهاند و بسیاری معتقدند كه تاثیر این بیتوجهی در آیندهای نه چندان دور برای جامعه ایرانی دردناك خواهد بود.
تلخی دردناك این موضوع در روزگار كنونی این است كه حتی دختران و پسران ما را كه علاقه به فرزندآوری هم داشته باشند، به یك باوری رسانده كه یك فرزند برای زندگی كافی است. وقتی از بستر مناسب برای اجرای یك سیاست حرف میزنیم میتوانید نشانههایش را در زندگی امروز هم ببینید، به عنوان مثال افرادی هستند كه از روی ناچاری پدران و مادرانشان را به خانه سالمندان میبرند و از نظر عاطفی دچار بحران شدهاند چون جنس بافت و تربیتشان به گونهای نیست كه چنین كاری انجام دهند اما تنها یك دلیل ساده و مهم دارند، این كه جایی برای نگهداری از والدین سالمندشان ندارند. همین موضوع یعنی فراهم نبودن بستری به نام مسكن
برای تشویق به فرزندآوری.
ریختشناسی اجتماعی ما در آینده نوید چنین واكنشهایی از سوی فرزندان خانوادهها را میدهد، چرا كه ما جزو معدود كشورهایی هستیم كه برای تصویب قوانینمان پیوست خانواده نداریم. در سیاستهای كلانی مثل پرداخت یارانه هم چنین پیوستهایی دیده نمیشود چه برسد به قوانین پایینتر.
رئیس انجمن علمی مطالعات خانواده در ایران
واژه جمعیت مدتی است برای جامعه ایرانی با واژه بحران گره خورده است. وقتی در دهه گذشته صحبت از جمعیت با پیشوند بحران مطرح میشد، دلایل آنچنانی از سوی دولت وقت ذكر شد مبنی بر اینكه امكانات و منابع مالی برای این سیاست وجود ندارد. استدلال آنها مبنی بر افزایش آسیبهای اجتماعی و بحران نسلی بود. نهتنها این هشدار جدی گرفته نشد بلكه تبلیغاتی صورت گرفت بر خلاف این هشدار و تشویق به تكفرزندی و دو فرزندی بیشتر شد.
متاسفانه موضوع تكفرزندی یا دو فرزندی حالا از پلههای فرهنگی بحث عبور كرده و تبدیل به یك فرهنگ شده است. تغییر فرهنگ و باور هم بهراحتی صورت نمیگیرد. تغییر این ذهنیت از خانواده ایرانی هم با فرمول دستوری یا حتی تبلیغات فرهنگی از جنس این روزها هم صورت پذیر نیست.
این كار مسلتزم فراهم شدن بسیاری از شرایط است. یعنی جا افتادن فرهنگ افزایش جمعیت به بسترهای مناسب فرهنگی، معیشتی، اقتصادی، پرورشی و ... نیاز دارد. به این مفهوم كه با تصویب یك لایحه و مطرح شدن یك طرح در صحن علنی به سرانجام نمیرسد. صدای این بحران به گوش رسیده، اما بحران واقعی امسال و چند سال آینده نیست. آمارها نشان میدهد در سال 1410 ما شاهد یك هرم جمعیتی میانسال و كهنسال خواهیم بود.
در آن سالهاست كه تبعات این بحران خودش را در سطح جامعه نشان خواهد داد. در بحث توسعه مهمترین منبع نیروی انسانی است و در این منبع مهمترین شاخص نیروی انسانی جوان تحصیلكرده است. در دولت دهم شاهد فعالیتهایی در حوزه جمعیت بودیم اما دو دولت گذشته تقریبا هیچ توجهی به این موضوع نشان ندادهاند و بسیاری معتقدند كه تاثیر این بیتوجهی در آیندهای نه چندان دور برای جامعه ایرانی دردناك خواهد بود.
تلخی دردناك این موضوع در روزگار كنونی این است كه حتی دختران و پسران ما را كه علاقه به فرزندآوری هم داشته باشند، به یك باوری رسانده كه یك فرزند برای زندگی كافی است. وقتی از بستر مناسب برای اجرای یك سیاست حرف میزنیم میتوانید نشانههایش را در زندگی امروز هم ببینید، به عنوان مثال افرادی هستند كه از روی ناچاری پدران و مادرانشان را به خانه سالمندان میبرند و از نظر عاطفی دچار بحران شدهاند چون جنس بافت و تربیتشان به گونهای نیست كه چنین كاری انجام دهند اما تنها یك دلیل ساده و مهم دارند، این كه جایی برای نگهداری از والدین سالمندشان ندارند. همین موضوع یعنی فراهم نبودن بستری به نام مسكن
برای تشویق به فرزندآوری.
ریختشناسی اجتماعی ما در آینده نوید چنین واكنشهایی از سوی فرزندان خانوادهها را میدهد، چرا كه ما جزو معدود كشورهایی هستیم كه برای تصویب قوانینمان پیوست خانواده نداریم. در سیاستهای كلانی مثل پرداخت یارانه هم چنین پیوستهایی دیده نمیشود چه برسد به قوانین پایینتر.
تیتر خبرها
-
۲۰۰ مدرسه هرمزگان بدون آب و برق
-
توزیع بستههای غذایی بین زنان باردار مناطق محروم
-
فتح نسخهها بهدست آنتیبیوتیك
-
ایران و روسیه در آستانه لغو روادید
-
كاهش ساعت طرح ترافیك در تهران
-
ویزیت بیماران مناطق محروم از سوی پزشكان بسیجی
-
تعالی دوباره «جمعیت»
-
چرا طرح های تشویقی موفق نیست؟
-
خطر قانون بدون پیوست خانواده
-
تشكیل گشتهای شبانه برای مقابله با «پسماندسوزی»