پرونده‌ای کوچک برای داستان‌نویس خراسانی

سعید تشكری در گفت‌وگو با قفسه از «سیمیا» می‌گوید

پرونده‌ای کوچک برای داستان‌نویس خراسانی

«سیمیا» را باید دنباله‌ای بر رمان تحسین شده «ولادت» بدانیم. در این رمان سعید تشكری شخصیت‌های رمان ولادت دنبال حقیقت رفته بودند حالا در این رمان برای رسیدن به حقیقت تلاش می‌كنند. تشكری در این اثر نیز همان زبان خاص باقی آثارش را به خواننده‌اش پیشنهاد كرده و فرصت مواجهه با فرمی بدیع را برایش فراهم كرده است. به بهانه این رمان با تشكری به گفت‌وگو نشستیم.

 اگر رمان را مساوی تفصیل بدانیم و شعر را مساوی اجمال، آیا در «سیمیا» به سمت شعر حركت كردید و از طولانی نوشتن به سمت كوتاه نوشتن حركت كردید؟
در رمان سیمیا انتقامی صورت می‌گیرد كه مبنای قَسَم و شهود و ارادت دارد. به دلیل این‌كه حضرت امام جواد(ع) شهید شده‌اند و دو تن از قاتلان امام جواد(ع) كه یكی دختر مأمون است و دیگری برادر او، هر دو در چاهی به قتل رسیده‌اند. حالا شخص سومی باقی مانده، «اشناس»ی كه زهر را ساخته است. این شخص به دلیل خدمت فراوانی كه به حكومت انجام داده، حالا بر مسندقدرت تكیه زده است و مدام ترسی موهوم دارد و منتظر این است یك نفر برای قصاص سراغش بیاید. تمام این وقایع چالشی است كه من به عنوان رمان‌نویس، نه تاریخ‌نگار در رمان ایجاد كرده‌ام. از طرف دیگر یكی از شخصیت‌ها بعد از مدت‌ها تحمل زندان می‌خواهد به یك زندگی آرام كنار خانواده‌اش برگردد اما رفیق دیگر به خانواده‌اش پشت پا می‌زند و حتی یك مرتبه نیز به این موضوع فكر نمی‌كند كه به شهر خود برود و قصد و هدفش را توضیح بدهد. در واقع هیچ توضیح منطقی و مردم‌فهمی ندارد. وقتی به زندان رفته است امام جواد(ع) هنوز زنده بوده ولی بعد از خبر شهادت ایشان تصمیم خود را برای گرفتن انتقامی سخت می‌گیرد. بنابراین كاملا هدفمند رمان‌هایم را به سمتی می‌برم تا پاسخی بدهم به همان گونه رمانی كه در ادبیات معاصر دنیا به شدت تبلیغ و ترویج می‌شود و ما در حقیقت نمونه شهودی‌اش را در ایران نداریم. هر كسی هم دست به این كار می‌زند به شدت پرخاش می‌كنند و می‌گویند؛ این شاعرانگی نوشتن ضداجتماع است! بسیاری از نویسندگان دوست دارند از تصمیمات بزرگ افراد حقیقی داستان بنویسند، هیچ اشكالی ندارد، اما اشناس را هم یك آدم حقیقی كشته است، من وقتی به تجسم این حقیقت روی می‌آورم دیگر نمی‌توانم به واقعیت بپردازم، حقیقت؛ یعنی شهود. من شدیدا به این شهود پایبندم.
 حجم هر اثر بستگی به حرفی كه در موضوع می‌شود زد دارد
 یا این‌كه بستگی به حال شما دارد؟
تصور كردم در شرایط كنونی اگر رمان كوتاه‌تر و مستقل باشد به نفع خواننده است. خواندن دو كتاب بهتر است از خوانده‌نشدن یك كتاب قطور. 
 نكته‌ای كه توجهم را جلب كرد معرفی شخصیت‌ها به سبك ادبیات نمایشی بود. آنها خود را معرفی کرده و سپس نقش خود را در صحنه ایفا می‌كنند.  این مدل پیش از این نیز سابقه داشته یا برای اولین مرتبه شاهد چنین ابتكاری هستیم؟
افرادی كه میان‌رشته‌ای هستند و چند رشته را بایكدیگر پیش می‌گیرند از تكنیك‌های رشته‌های دیگر هم استفاده می‌كنند و داخل اثری كه خلق می‌كنند می‌آورند. حالا می‌خواهد فیلمنامه باشد یا نمایشنامه یا رمان، تفاوتی نمی‌كند اما قطعا اثرشان متفاوت‌تر از آثار نویسندگانی است كه تك رشته‌ای هستند، زیرا اینان در سه نوع هنر نوشتاری مهارت دارند و در آن آرتیست هستند و فعالیت می‌كنند. فعالیت این افراد مغزی، تجربی و هم دیداری و شنیداری است. دیداری و شنیداری یك اثر خیلی اهمیت دارد.
 گنجینه شخصیت‌های شما كی تمام می‌شود؟
چند سال قبل با مجله كیهان بچه‌ها گفت‌وگویی صمیمی تحت عنوان «چشم بزرگ، گوش بزرگ» انجام دادم، آن مصاحبه به مناسبت پنجاهمین سالگرد چاپ كیهان بچه‌ها بود و من در دوران نوجوانی خودم در حدود 40 سال قبل زمانی كه ده‌سال بیشتر نداشتم به آنجا یك داستان داده بودم. خدا رحمت كند، جناب آقای امیرحسین فردی، برایش بسیار جذاب و جالب بود كه این آدم كه سال‌های قبل برای كیهان بچه‌ها در دوران نوجوانی داستان فرستاده است اكنون در جایزه شهید غنی‌پور، برای كتاب «بار باران» جایزه گرفته است. برای ایشان جالب بود، آن نویسنده‌ای كه برای كودكان و نوجوانان قصه می‌نوشته است چطور تبدیل شده به این نویسنده‌ای كه كتابی مثل «بار باران» نوشته است!  به خود می‌گویم، تو اصلا وظیفه خدایی نداری و وظیفه بند‌گی داری و در این بندگی است كه به نویسنده می‌آموزند چه چیزهایی را چگونه بگوید.
 در «سیمیا»  مخاطب همه‌چیز می‌بیند. خواننده شما را به این سمت برده یا این‌كه در این اثر این سبك حرف زدن اقتضا می‌كرده است؟
تلاشم این است كه هر اثرم با اثر دیگرم به شكلی نو ارائه شود. حتی در آثاری كه به نظر می‌رسد دنبال یكدیگر هستند. با تمام این احوال این تفاوت در شكل و فرم كار است اما در محتوا همان محتوای دینی و مذهبی را پی می‌گیرم و رویكردم كاملا ادبیات شهودی است.
 سعید تشكری تا كجا و چه زمانی می‌خواهد از یك جغرافیا و منطقه حرف بزند و آیا به این فكر می‌كند سبكی ابداع كند؟
به نظر من هر نویسنده در بوم و شهر خودش باید بنویسد. این رابطه‌ای كه اتفاق می‌افتد به مرور یك سبك ایجاد می‌كند. سبك می‌تواند باقی بماند و ادامه پیدا كند. همان چیزی هست كه زمان به آن جواب می‌دهد. من نمی‌توانم پیش‌بینی كنم چه اتفاقی می‌افتد ولی اكنون در شرایطی هستم كه هر نوشته‌ام، محصول آن‌چیزی است كه خوانده‌ام به اضافه خودم.
 مساله‌ای كه در رمان‌های شما دیده می‌شود، ماجرای اخلاق است. شما سعی نمی‌كنید ذهن خواننده را خراش بدهید در حالی كه تبدیل به رسم شده و اگر كسی انجام ندهد باید تعجب كرد و آیا اصولا مبحثی این‌گونه در ادبیات تحت عنوان اخلاق در ادبیات داریم؟
قطعا اخلاقی كه در ادبیات وجود دارد آزادتر است تا اخلاقی كه در سینما وجود دارد؛ اما بی‌اخلاقی اندكی كه در سینما هست بسیار فاجعه‌آمیزتر از ادبیات است؛ چون در ادبیات شمای مخاطب می‌خوانید و تجسم می‌كنید به میزانی كه نویسنده تصمیم می‌گیرد آن تجسم را به شما بدهد آن تجسم مجاز خواهد بود؛ ولی در سینما به این شكل نیست و سینما می‌گوید فقط آن‌چیزی را ببین كه من به تو می‌گویم و در آن چیزی به نام تخیل وجود ندارد.
 ما در ساحت رمان شما ارتباط میان لیلا و هاتف را در عوالمی رویاگونه می‌بینیم. این ارتباط را با تعاریف مادی عصر جدید چطور توجیه می‌كنید؟ 
شخصی قالی می‌بافد و مردم می‌گویند كه این قالی متبرك است، كسی دیگر روی این قالی راه نمی‌رود. قالی‌ای كه برای راه رفتن و استفاده كردن بافته شده است اما چرا هیچ‌كس روی آن راه نمی‌رود؟! زیرا سوره‌های قرآن روی آن نوشته شده و نفیس است. افرادی كه این قالی را درست كرده‌اند همان كاری را انجام داده‌اند كه در قالی‌های دیگر انجام داده بودند، ولی این نقش جدیدی كه روی قالی زده‌اند و آیات قرآن را كار كرده‌اند به آن قالی مفهوم تازه‌ای بخشیده است. ما در ادبیات به چنین نقش‌های جدیدی نیاز داریم تا ظهور و بروز مادی‌گرایی را حداقل با خواندن یك رمان كم كنیم. همچنین مخاطب برای هویتی كه در حال گم شدن و 
از بین رفتن است تشنه شود.
  اغلب آثار شما را در قفسه نشر  «نیستان» می‌بینیم و این می‌تواند سبب شود این پرسش ایجاد شود كه چرا «نیستان»؟
همیشه گفته‌ام در یك طرف انتشارات نیستان، عزت و بزرگی سیدمهدی شجاعی و آثار ایشان ایستاده است كه به واقع آثار بسیار فاخری است و یك طرف، نویسندگانی كه یا توسط آقای شجاعی كشف شدند یا توسط این انتشارات تربیت شدند و این دانشگاه همچنان با شرایط سختی كه بازار نشر دارد، كماكان به این حركت ادامه می‌دهد. بسیاری از چنین نویسندگانِ صاحب‌نام ما از آقایان علی مؤذنی، داوود غفارزادگان،‌ مرحوم زرویی نصرآباد و صادق كرمیار، آثارشان در نیستان منتشر شده است. آقای شجاعی و نشر كتاب نیستان، یك منظومه فكری و ایمانی است.  نویسندگانی كه به خوانندگان فكر می‌كنند مجبور هستند كه از عناصری استفاده كنند كه به خوانندگان مختلف احترام گذاشته شود. قرار نیست یك نفر نویسنده به تعدد خوانندگان بنویسد آن هم خوانندگانی با سلایق مختلف. هر خواننده‌ای معطوف به یك نوع سلیقه است. در طول این سلیقه یك سری خواننده داستان‌خوان تربیت می‌كنیم، یعنی همه ما نویسندگان، وظیفه‌مان این است كه خواننده تربیت كنیم كه بعدها ممكن است نویسنده شود. بسیاری از هنرمندان ما با دیدن سینما، تئاتر و خواندن كتاب، هنرمند شده‌اند. پس اگر به این موضوع فكر كنیم وظیفه اصلی خودمان را انجام داده‌ایم.