آقا حشمت قیمت هنر را یادش نیست!
همه میگویند آقا حشمت از وقتی زنش مرد آلزایمر گرفت، اما من مطمئنم این ماجرای آلزایمر هم یك جور بازی دیگری است كه سر هم كرده تا درباره چیزهایی كه نمیخواهد، حرف نزد. اصلا من خودم هم فكر میكنم بازی آلزایمر برای بعد از60سالگیام برنامه خوبی باشد. و الا آقا حشمت هنوز همان معلم هنر باجذبه دوران مدرسه من است. البته آن موقعها آقا حشمت نبود. آقای مرادی بود. بعد از این كه بازنشسته شد از همه مناصب فرهنگی كنار گذاشته شد، جز منصب همسایگی ما. هنوز همسایهمان است. هنوز با همان جذبه دوران معلمی عصر به عصر میبینمش كه با كیسه میوه و مایحتاج خانه كوچه را گز میكند. همه میگویند آقا حشمت از وقتی زنش مرد آلزایمر گرفت، اما من مطمئنم این ماجرای آلزایمر را سر هم كرده كه دیگر به حاج خانم فكر نكند. و الا هنوز زیبایی شناسی هنر دوره سلجوقی را از بر است. هر چه را بخواهد به یاد میآورد و هر چه را نخواهد به آلزایمر میسپارد.
مثلا نمیدانم وقتی میآید بنگاه معاملات املاك ما و مینشیند به گپ و چای، واقعا یادش نیست كه من قول داده بودم نقاش شوم یا خودش را میزند به فراموشكاری. مینشیند و لا به لای مشتریان مشاور املاك برایم از دنیای هنر حرف میزند. نمیدانم هنوز این حرفها برایم جالب است یا محض نشكستن دل آقا حشمت برایش گوش میشوم. بعضی وقتها هم از جیب خالیاش گله میكند كه با 30سال سابقه معلمی الان با حقوق بازنشستگی نمیتواند روزهای آخر ماه یك كیلو موز بخرد! مینشیند و تعریف میكند از وقتی دستش نمیلرزید و نقاشی میكشید و مجسمه میساخت. میگوید همیشه تابلوهایش را هدیه میداده. رویش نمیشده روی هنرش قیمت بگذارد. میگوید سهراب سپهری هم همینطور بوده. همیشه تابلوهای نقاشیاش را هدیه میداده. نخواستم توی حرفش بپرم و بگویم در حراجی اخیر تهران، دو تابلو از سهراب سپهری با قیمت چهار میلیارد و 200 میلیون تومان به فروش رفته است. آقا حشمت معلم ریاضی نبود كه بتواند حساب كند چهار میلیارد تومان میشود چند ماه حقوق بازنشستگی.
این نوبت كه آمده بود بنگاه معاملات املاك، سر كیف بودم كه باهاش دمخور شوم. از سر شیطنت اخبار هنری دنیا را برایش میخواندم: آقا حشمت! یك اثر هنری از مائوریتسیو كاتلان در نمایشگاه میامی به نمایش گذاشته شده و به قیمت 120هزار دلار به فروش رفته. بیا عكسش را ببین! یك موزه كه با چسب نواری به دیوار چسبانده شده. من كه از اول هم ریاضیم خوب نبود نمیدانم 120هزار دلار میشود چند تومان و تقسیم بر حقوق دو میلیونی شما میشود چند ماه حقوق بازنشستگی یك معلم هنر! ولی میگویم بد هم نبود شما یكی از كارهایت را در حراجی تهران میفروختیها و با پولش جای این خونه كلنگی، برج میساختی كه خودم برایت واحدهایش را بفروشم.
آقا حشمت یادش نمیآید روزگاری كنار معلمی، نقاشی و مجسمهسازی میكرده. نمیدانم یادش نمیآید یا نمیخواهد دربارهاش صحبت كند. اما اگر هنوز معلم بود حتما به شاگردهایش میگفت سهراب سپهری تابلوهایش را میفروشد. حتما میگفت قیمت موز در كشورهای غربی خیلی گرانتر از اینجاست. آقا حشمت پیش خودش خدا را شكر میكند كه اگر آخر ماه نتواند، دست كم اوایل ماه كه حقوقش را میریزند میتواند یك كیلو موز برای نوهها بخرد.
مثلا نمیدانم وقتی میآید بنگاه معاملات املاك ما و مینشیند به گپ و چای، واقعا یادش نیست كه من قول داده بودم نقاش شوم یا خودش را میزند به فراموشكاری. مینشیند و لا به لای مشتریان مشاور املاك برایم از دنیای هنر حرف میزند. نمیدانم هنوز این حرفها برایم جالب است یا محض نشكستن دل آقا حشمت برایش گوش میشوم. بعضی وقتها هم از جیب خالیاش گله میكند كه با 30سال سابقه معلمی الان با حقوق بازنشستگی نمیتواند روزهای آخر ماه یك كیلو موز بخرد! مینشیند و تعریف میكند از وقتی دستش نمیلرزید و نقاشی میكشید و مجسمه میساخت. میگوید همیشه تابلوهایش را هدیه میداده. رویش نمیشده روی هنرش قیمت بگذارد. میگوید سهراب سپهری هم همینطور بوده. همیشه تابلوهای نقاشیاش را هدیه میداده. نخواستم توی حرفش بپرم و بگویم در حراجی اخیر تهران، دو تابلو از سهراب سپهری با قیمت چهار میلیارد و 200 میلیون تومان به فروش رفته است. آقا حشمت معلم ریاضی نبود كه بتواند حساب كند چهار میلیارد تومان میشود چند ماه حقوق بازنشستگی.
این نوبت كه آمده بود بنگاه معاملات املاك، سر كیف بودم كه باهاش دمخور شوم. از سر شیطنت اخبار هنری دنیا را برایش میخواندم: آقا حشمت! یك اثر هنری از مائوریتسیو كاتلان در نمایشگاه میامی به نمایش گذاشته شده و به قیمت 120هزار دلار به فروش رفته. بیا عكسش را ببین! یك موزه كه با چسب نواری به دیوار چسبانده شده. من كه از اول هم ریاضیم خوب نبود نمیدانم 120هزار دلار میشود چند تومان و تقسیم بر حقوق دو میلیونی شما میشود چند ماه حقوق بازنشستگی یك معلم هنر! ولی میگویم بد هم نبود شما یكی از كارهایت را در حراجی تهران میفروختیها و با پولش جای این خونه كلنگی، برج میساختی كه خودم برایت واحدهایش را بفروشم.
آقا حشمت یادش نمیآید روزگاری كنار معلمی، نقاشی و مجسمهسازی میكرده. نمیدانم یادش نمیآید یا نمیخواهد دربارهاش صحبت كند. اما اگر هنوز معلم بود حتما به شاگردهایش میگفت سهراب سپهری تابلوهایش را میفروشد. حتما میگفت قیمت موز در كشورهای غربی خیلی گرانتر از اینجاست. آقا حشمت پیش خودش خدا را شكر میكند كه اگر آخر ماه نتواند، دست كم اوایل ماه كه حقوقش را میریزند میتواند یك كیلو موز برای نوهها بخرد.
تیتر خبرها
-
پروندهای کوچک برای داستاننویس خراسانی
-
خاموشی مرغ سحر
-
حاشیهنشینی مسائل اجتماعی در بودجه
-
نساجی قائمشهر احیا شد
-
اثر هنری که خورده شد!
-
پیمان حفظ جان مردم در جادهها
-
حمایت ارزی از «برون مرزی »
-
هنر مدیـــریـــت!
-
شنا در بیابان
-
بیپرده با رئیسجمهور
-
در ستایش چشمان به راه مانده «مشدی آلام»
-
چشم اقشار آسیب پذیر به بودجه 99
-
برای «عبدی» عشق استقلال
-
آقا حشمت قیمت هنر را یادش نیست!
-
پوتین و زلنسکی برای نخستین بار دیدار کردند
-
دموکراتها از ترامپ خواستند مشاور «نژادپرست» خود را برکنار کند
-
بغداد: هیچ کشوری نمیتواند از خاک عراق به همسایگان تعرض کند