خبرنگار جامجم در سفر به استانبول از مردم این شهر درباره میزان اطلاعشان از فیلم «مست عشق» پرسیده است
ما وقت این كارها را نداریم!
قرار است نقش شمس تبریزی را بازی كند، مردی كه ناگهان از راه رسید و زندگی مولانا را تغییر داد، شمسی كه شد خورشید زندگی مرد مغرور و صاحب جاهی به نام مولانا و جهانش را تا حدی عوض كرد كه خود بگوید سجادهنشین باوقاری بوده و شده بازیچه كودكان كوی. از آن دیدار تاثیرگذار كه طبق روایتهای تاریخی در سال 623 هجری شمسی رخ داده، 772سال میگذرد. یعنی زمانی حدود 8 قرن! قصه شمس و مولانا اما هنوز تمام نشده و نمیشود. شده یكی از همان قصههایی كه بهقول حافظ بر سر هر بازار مانده است. دربارهاش كتابها نوشته شده و داستانها، حالا هم یك گروه ایرانی و ترك با همراهی یكدیگر و كارگردانی حسن فتحی در حال ساختن یك اثر سینمایی با نام «مست عشق» بر اساس این ماجرای شورانگیز هستند.
رسانهها در ایران بهطور مداوم به اخبار و حاشیههای اتفاقی به نام «مست عشق» میپردازند. خیلی از مردم خصوصا جوانترها و مجازی بازها تا حدی دربارهاش شنیده و میدانند. خیلیها برای انتخاب پارسا پیروزفر برای بازی در نقش مولانا اظهار نظر كردهاند و طرفداران شهاب حسینی هم او را انتخاب مناسبی برای نقش شمس دانستهاند. بازیگران ترك هم كه تا حد زیادی در ایران شناخته شدهاند و ایرانیهای بسیاری آنها را به چهره لااقل میشناسند. در فضای مجازی هم چرخی بزنید میبینید درباره هر دو گروه بازیگران اظهار نظرهایی شده است.
امامست عشق در تركیه چه اوضاعی دارد و مردم این كشور تا چه حد در جریان ساخت آن هستند؟ آیا اصلا برایشان جالب است كه ایرانیها و تركها با هم سراغ ساخت این فیلم رفتهاند یا نه؟ اینها سؤالاتی است كه در سفر اخیرم به استانبول میكشاندم به این سمت كه از مردم در خیابان و كافه و مترو در این باره سؤال كنم. مردمی كه لااقل در مترو بسیار عجله دارند و سخت میشود همراهشان شد و با آنها حرف زد.
« «مست عشق» در تركیه
بهتر بود در میان تیتر بالا به جای تركیه بنویسیم استانبول، اما ما یك شهر، آن هم شهری كه هر چند بیشتر توریستی است اما فرهنگ و هنر كشور مورد نظر در آن حضور پررنگی دارد را بهعنوان یك نمونه در نظر گرفته و به موضوع میپردازیم. ایده راه رفتن میان مردم استانبول و پرسیدن این سؤال كه از «مست عشق» چه میدانند را قبل از سفر هم در ذهنم داشتم، اما در كافه و با مشاهده مگنتهای فروشی با طرح سماع در ذهنم پررنگتر شد. از گارسون پرسیدم میداند كشور من و او در حال ساخت یك فیلم سینمایی درباره مولانا هستند و او گفت چیزهایی شنیده است. در رسانهها هم دیده اما چندان پیگیر این موضوع نیست. چون وقتش را ندارد.
بعد شاعر جوانی را نشان داد كه چند میز آنطرفتر نشسته بود، گفت شاید او بداند. آقای شاعر فاروك بی یا به فارسیاش آقای فاروق هم گفت در حد چند خبر دیده، بعد هم به خنده گفت مردم اینجا خیلی كار میكنند، فرصت پیگیری این چیزها را ندارند، ایرانیها سرشان خلوت است و میتوانند كار نكنند، حقوق بگیرند و خبر بخوانند!
پنج به بیست!
می شمارم. نفر اول. نفر دوم. از آدمهای توی خیابان و ایستگاه متروی تكسیم یا همان تقسیم خودمان میپرسم تا ببینم درباره این فیلم سینمایی چه میدانند. از 20 نفری كه با آنها هم صحبت میشوم 15 نفر میگویند هیچ نمیدانند، سرشان را به علامت منفی تكان میدهند و سریع رد میشوند.
پنج نفری هم كه میدانند و شنیدهاند، پیگیر ماجرا نیستند و تنها در فضای مجازی با موضوع روبهرو شده یا در روزنامه اخبار كوتاهی دیدهاند. یك نفر كه پیگیرتر است اما حرفهای جالبی میزند. ایپك خانم میگوید چرا بازیگران شمس و مولانا هر دو ایرانی هستند؟ یكی شان را در فیلمهای فرهادی (اصغر فرهادی) دیدهام و میدانم جایزه نخل كن را هم گرفته است، اما ما هم بازیگرهای خوشگل زیاد داریم. (میخندد) كارگردان ایرانی است و نقشهای اصلی را هم برداشته
برای ایرانیها.
فرصتی به نام «مست عشق»
«مست عشق» میتواند فرصتی باشد ارزشمند، بشود اثر سینمایی خوبی كه دنیا آن را ببینند و یاد بگیرد مولانا ایرانی است. آن هم در شرایطی كه ظاهرا ساخت این فیلم چندان برای مردم تركیه موضوعیت ندارد و احتمالا همین جو نهچندان متعصب هم بتواند فیلم را در بهتر رساندن حرفش یاری كند. اما راستش برایم عجیب بود با همه هیاهو و سر و صداهای تبلیغاتی در ایران، مردم در كشور همسایه كه محل ساخت فیلم هم هست، چندان چیزی دربارهاش ندانند و درگیرش نباشند. شما فكر میكردید فضای استانبول چنین باشد؟
مولانا اهل كجاست؟
واقعیت این است كه اهل هیچ جا! تعلق به یك عارف بزرگ را قلب مخاطبی كه با او مواجه میشود، مشخص میكند، آدمهای بزرگ همیشه بی سرزمینند و متعلق به جهان. اما او در جغرافیای ایران بزرگ به دنیا آمده، در شهر بلخ كه در افغانستان امروزی واقع است و آن زمان جزئی از خاك ایران بوده. بهواسطه حمله مغول همراه با خانوادهاش مقیم قونیه شده و همانجا هم میمیرد. دعوا بر سر مولانا همیشه بین سه كشور ایران، افغانستان و تركیه جریان داشته است، اما جالب است بدانید بسیاری از تركها مولانا را اهل قونیه میدانند، برخیشان هم میگویند این موضوع چندان برایشان مهم نیست. در مصاحبهای هم كه گروه جوان تدارك دیده و در فضای مجازی منتشر كردهاند، میبینیم مردمان دیگر كشورها هم اطلاع چندانی از این موضوع ندارند كه مولانا اصالتا ایرانی است.
مولانا همانقدر كه در ایران دغدغه مردم نیست، در تركیه هم نیست. این را میگویم تا در ادامهاش نكته دیگری را بیفزایم. تركیه هم مولانا را نه به مردم خودش و نه جهان نشناسانده است، مولانا در تركیه ابزار جذب گردشگر است، درست مثل ایران برخی دانشگاهیها و افراد خاص درگیر او هستند و دیگر هیچ... استانبول، ازمیر، قونیه و هر شهر دیگری در تركیه تنها ابزار جذب گردشگر است و هویت بخشی به آن هم بر همین محور میگردد.
لطفا پیرش كنید!
تاكنون تصاویر متعددی از گریم بازیگران این فیلم منتشر شده و قبل از آن هم بازیگران معرفی شدهاند. روز گذشته هم گریم شهاب حسینی كه قرار است نقش شمس را بازی كند، منتشر شد. گریمی كه البته، اما و اگرهای بسیاری به آن وارد است. شمس كه در تصور همه ما پیرمردی شوریده است و طبعا هم چنین حالتی داشته، در چهره این بازیگر اعمال نشده و شمس پیر ما در تصویر منتشر شده تنها چند خط روی پیشانیاش دارد و اگر مو و ریشهایش را سیاه كنیم، چندان تفاوتی با یك چهره جوان نخواهد داشت. از همین جا باید به گروه سازنده فیلم یادآوری كرد این شمس قابل پذیرش نیست، لطفا پیرش كنید!