جامجم از پشتپرده ارتباطات مربیان جنجالی فوتبال با برخی عوامل داخلی گزارش میدهد
شورشیها از داخل خط میگیرند
ماجراهای فرسایشی و خندهدار آندرهآ استراماچونی سرمربی (شما بخوانید سابق) استقلال آنقدر روی اعصاب هواداران راه رفت تا آنها مطمئن شوند باید این مربی را از ذهنشان به قاب خاطرات خود هدایت كنند. استراماچونی همان گونه رفتار كرد كه جامجم در شمارههای گذشته نوشت. از بامداد 18 آذر كه او ایران را ترك كرد و به ایتالیا رفت تا امروز، بیانیههای متعددی منتشر كرد كه در همه آنها به شكلی هوشمندانه، احساسات هواداران را نشانه رفته بود. انگار او درس خود را از جایی غیر از آكادمیهای حرفهای فوتبال اروپا فرا گرفته بود. اجازه بدهید كمی به عقب برگردیم و مواردی از این دست را مرور كنیم. شاید در بررسی دوباره اتفاقات تلخی كه برای فوتبال ما رخ داده، به مواردی جالب بربخوریم. كلیدواژههایی كه شاید ما را به حقیقتی بسیار تلخ برساند.
سرنخ تمام دعواهای برانكو
برانكو ایوانكوویچ در بدو ورود به ایران (برای مربیگری پرسپولیس)، مشكلی با كارلوس كیروش، سرمربی تیم ملی نداشت؛ اما یك ایرانی مدام در گوش او میگفت: «كیروش صندلی تو را غصب كرده است». همین نجواهای ناصواب موجب شد او هنگام تست پزشكی بازیكنان پرسپولیس در ساختمان ایفمارك به یكباره علیه تیم ملی و كیروش طغیان كند. جنگی كه سرانجام به خروج كیروش از فوتبال ما ختم شد. برانكو آن جنگ را رها نكرد و در هر فرصتی، هواداران پرسپولیس را رودرروی كیروش قرار میداد. به او آموخته بودند كه در این جنگ باید هواداران را به جان كیروش بیندازی تا برنده شوی و او دقیقا همین كار را كرد. این تنش كه از ساختمان ایفمارك شروع شده بود، البته حسنی بزرگ برای تیم ملی داشت چون ساختمان ایفمارك كه اصلا متعلق به تیم ملی بود به عنوان ساختمان PEC به تیم ملی برگردانده شد؛ اما رابطه غلیظ برانكو و كیروش تا جام ملتها ادامه پیدا كرد و در نهایت به خروج كیروش از دایره بازی منتهی شد.
برانكو بعد از آن، احساس میكرد به نیمكت تیم ملی نزدیك شده است؛ اما فدراسیون فوتبال، ویلموتس بلژیكی را انتخاب كرد. تصمیمی كه به مذاق برانكو خوش نیامد و او انتقامش را به گونهای دیگر گرفت. در بدترین روزهای آمادگی پیشفصل، او پرسپولیس را به دلارهای عربستانی فروخت؛ اما یاد گرفته بود چگونه عمل كند. او بلافاصله بیانیهای خطاب به هواداران منتشر كرد و در آن از دل پارهپاره خود برای آنها سخن گفت و از احساسات نابی كه به آنها دارد. از عشق فراوان به ایران و اینكه میخواست بماند؛ اما نگذاشتند!
برانكو از فوتبال ما رفت و بعد از 5 بازی با الاهلی (كه سه بازی آنها در چارچوب لیگ بود) از تیم سبزپوش عربستانی اخراج شد تا جواب رفتار بیرحمانهاش با هواداران را بگیرد. او حالا توسط فدراسیون باتدبیر فوتبال برای سرمربیگری تیم ملی انتخاب شده؛ اما قطعا همان معلم ایرانی، همچنان در كنار او خواهد بود و همه درسهای لازم را به دوست كرواتش خواهد داد.
قرارداد شفر چگونه دو برابر شد؟
زمانی كه شفر وارد فوتبال ما شد قراردادی به ارزش 350 هزار دلار با استقلال بست؛ اما به محض آنكه فصل تمام شد، او دقیقا با همان روشی عمل كرد كه میتوان در فوتبال ما به توفیق رسید. او با قرار دادن هواداران در برابر باشگاه توانست قراردادش را به 850 هزار دلار افزایش دهد كه این افزایش چشمگیر از دید بسیاری پنهان ماند چون ماندن شفر به صلاح خیلیها بود. اینكه او این شیوه منحصر به فرد را از كجا آموخته بود، موردی است كه به سوژه این گزارش برمیگردد.
بیانیههای استراماچونی چقدر ایرانی بود!
آندرهآ استراماچونی درست در پیچ قهرمانی خودروی استقلال را خاموش كرد و دست تیم را در پوست گردو گذاشت تا استقلال در تعیینكنندهترین زمان فصل 5 امتیاز مفت را مقابل پیكان و ماشینسازی از دست بدهد. در شرایط عادی همه باید استراماچونی را نشانه میرفتند؛ اما بیانیههای سرمربی ایتالیایی، دقیقا احساسات هواداران را نشانه رفت و كاری كرد كه آنها به خیابان بریزند و مقابل باشگاه و وزارت ورزش تحصن كنند و مدیرعامل هم استعفا کند. آن روزها آنقدر دوز احساسات بالا بود كه هیچ یك از بیانیههای استراماچونی تحلیل نشد؛ اما حالا با فروكش كردن فضای غالب، میتوان یك بار دیگر نگاهی منطقی به بیانیهها انداخت تا متوجه شد او چقدر «ایرانی» بیانیه داده است. استفاده از واژههایی كه در محاوره ما زیاد به كار برده میشود؛ همین نشان میدهد مربی ایتالیایی، درسهایش را به نیكی آموخته بود.
مشاورههای خانمان برانداز
این چند هموطن خاص، مشاورههای رایگان و غیر رایگان میدهند و مربیان خارجی را به افرادی خبره برای اخذ سریع دلارها و یوروها تبدیل میكنند؛ غافل از آنكه این مشاورهها به خالی شدن حسابهای فوتبال ما منجر میشود. حسابهایی كه خیلی سخت پر و به راحتی و با سوءمدیریت مدیران توانای ما خالی میشود!
سرنخ تمام دعواهای برانكو
برانكو ایوانكوویچ در بدو ورود به ایران (برای مربیگری پرسپولیس)، مشكلی با كارلوس كیروش، سرمربی تیم ملی نداشت؛ اما یك ایرانی مدام در گوش او میگفت: «كیروش صندلی تو را غصب كرده است». همین نجواهای ناصواب موجب شد او هنگام تست پزشكی بازیكنان پرسپولیس در ساختمان ایفمارك به یكباره علیه تیم ملی و كیروش طغیان كند. جنگی كه سرانجام به خروج كیروش از فوتبال ما ختم شد. برانكو آن جنگ را رها نكرد و در هر فرصتی، هواداران پرسپولیس را رودرروی كیروش قرار میداد. به او آموخته بودند كه در این جنگ باید هواداران را به جان كیروش بیندازی تا برنده شوی و او دقیقا همین كار را كرد. این تنش كه از ساختمان ایفمارك شروع شده بود، البته حسنی بزرگ برای تیم ملی داشت چون ساختمان ایفمارك كه اصلا متعلق به تیم ملی بود به عنوان ساختمان PEC به تیم ملی برگردانده شد؛ اما رابطه غلیظ برانكو و كیروش تا جام ملتها ادامه پیدا كرد و در نهایت به خروج كیروش از دایره بازی منتهی شد.
برانكو بعد از آن، احساس میكرد به نیمكت تیم ملی نزدیك شده است؛ اما فدراسیون فوتبال، ویلموتس بلژیكی را انتخاب كرد. تصمیمی كه به مذاق برانكو خوش نیامد و او انتقامش را به گونهای دیگر گرفت. در بدترین روزهای آمادگی پیشفصل، او پرسپولیس را به دلارهای عربستانی فروخت؛ اما یاد گرفته بود چگونه عمل كند. او بلافاصله بیانیهای خطاب به هواداران منتشر كرد و در آن از دل پارهپاره خود برای آنها سخن گفت و از احساسات نابی كه به آنها دارد. از عشق فراوان به ایران و اینكه میخواست بماند؛ اما نگذاشتند!
برانكو از فوتبال ما رفت و بعد از 5 بازی با الاهلی (كه سه بازی آنها در چارچوب لیگ بود) از تیم سبزپوش عربستانی اخراج شد تا جواب رفتار بیرحمانهاش با هواداران را بگیرد. او حالا توسط فدراسیون باتدبیر فوتبال برای سرمربیگری تیم ملی انتخاب شده؛ اما قطعا همان معلم ایرانی، همچنان در كنار او خواهد بود و همه درسهای لازم را به دوست كرواتش خواهد داد.
قرارداد شفر چگونه دو برابر شد؟
زمانی كه شفر وارد فوتبال ما شد قراردادی به ارزش 350 هزار دلار با استقلال بست؛ اما به محض آنكه فصل تمام شد، او دقیقا با همان روشی عمل كرد كه میتوان در فوتبال ما به توفیق رسید. او با قرار دادن هواداران در برابر باشگاه توانست قراردادش را به 850 هزار دلار افزایش دهد كه این افزایش چشمگیر از دید بسیاری پنهان ماند چون ماندن شفر به صلاح خیلیها بود. اینكه او این شیوه منحصر به فرد را از كجا آموخته بود، موردی است كه به سوژه این گزارش برمیگردد.
بیانیههای استراماچونی چقدر ایرانی بود!
آندرهآ استراماچونی درست در پیچ قهرمانی خودروی استقلال را خاموش كرد و دست تیم را در پوست گردو گذاشت تا استقلال در تعیینكنندهترین زمان فصل 5 امتیاز مفت را مقابل پیكان و ماشینسازی از دست بدهد. در شرایط عادی همه باید استراماچونی را نشانه میرفتند؛ اما بیانیههای سرمربی ایتالیایی، دقیقا احساسات هواداران را نشانه رفت و كاری كرد كه آنها به خیابان بریزند و مقابل باشگاه و وزارت ورزش تحصن كنند و مدیرعامل هم استعفا کند. آن روزها آنقدر دوز احساسات بالا بود كه هیچ یك از بیانیههای استراماچونی تحلیل نشد؛ اما حالا با فروكش كردن فضای غالب، میتوان یك بار دیگر نگاهی منطقی به بیانیهها انداخت تا متوجه شد او چقدر «ایرانی» بیانیه داده است. استفاده از واژههایی كه در محاوره ما زیاد به كار برده میشود؛ همین نشان میدهد مربی ایتالیایی، درسهایش را به نیكی آموخته بود.
مشاورههای خانمان برانداز
این چند هموطن خاص، مشاورههای رایگان و غیر رایگان میدهند و مربیان خارجی را به افرادی خبره برای اخذ سریع دلارها و یوروها تبدیل میكنند؛ غافل از آنكه این مشاورهها به خالی شدن حسابهای فوتبال ما منجر میشود. حسابهایی كه خیلی سخت پر و به راحتی و با سوءمدیریت مدیران توانای ما خالی میشود!