چه کسی حاجی فیروز  را  کشت؟!

چرا با وجود این همه تاریخ و فرهنگ، ما نتوانسته‌ایم آیین‌های خودمان را جهانی کنیم!

چه کسی حاجی فیروز را کشت؟!

این یكی دو روز، اینستاگرام و دیگر برنامه‌های فضای مجازی پر شده از تبریك كریسمس و عكس‌های مختلف چهره‌های شناخته شده جهانی با انواع و اقسام عناصر كریسمسی همچون درخت‌های تزیین شده، گوزن و لباس‌های قرمز بابانوئلی. همین به اشتراك گذاشتن شادی را به نوعی چهره‌های شناخته شده و برخی هنرمندان ایرانی هم در لحظه تحویل سال و ایام عید نوروز دارند و این مناسبت مهم را به شیوه‌های گوناگون به مردم و دوستدارانشان شادباش می‌گویند. درباره جشن‌ها و مناسبت‌های دیگر تقویمی هم تقریبا چنین مساواتی حاكم است و اگر هنرمندان و چهره‌های مشهور غربی به وقت مثلا‌هالووین، عید پاك، ولنتاین و... شادی‌های خود را با انتشار عكس‌ها و مطالبی با دیگران تقسیم می‌كنند، همتایان و همكارانشان در ایران هم همین كار را به وقت مناسبت‌هایی چون شب یلدا، چهارشنبه سوری، عیدفطر و دیگر اعیاد و جشن‌های ملی و مذهبی انجام می‌دهند و اتفاقا در این زمینه هیچ كم نمی‌آورند. تا اینجا برابری كامل برقرار است و ما هم مابه ازایی با آن طرفی‌ها داریم، اما وقتی بحث را به حوزه كاری و تخصصی هنرمندان و منحصرا به خاك سینما می‌كشانیم، آن وقت دیگر خیلی نمی‌توانیم با لبخند و غرور سرمان را بالا بگیریم و حرف از برابری بزنیم. در آزمون سنجش و ارزیابی كارهای سینمایی مرتبط، موثر و ماندگار درباره اعیاد و جشن‌ها و مناسبت‌های شادی بخش تقویمی، می‌شود گفت كه تماما و بدون چون و چرا و كمترین مقاومت، تسلیم سینمای غرب هستیم و بی‌معطلی به غاز بودن مرغ همسایه، اعتراف و اقرار می‌كنیم.

درحالی كه سینمای‌هالیوود و غرب، فیلم‌های مشهور و موفقی درباره اعیاد و جشن‌هایشان از جمله همین كریسمس دارد و توجه دیرباز و مدام به آن حتی تبدیل به یك سنت و گونه سینمایی شده است، سینمای ایران كاملا در این زمینه خنثی و منفعل عمل كرده و تقریبا حتی یك فیلم تام و تمام با قصه‌ای مرتبط با عید نوروز، شب یلدا، چهارشنبه‌سوری و... ندارد و ظاهرا خودش را ملزم به چنین توجه و اعتنایی نمی‌بیند. سینمای ایران دست بالا و در بهترین حالت، فیلم‌های اندكی دارد كه بخش اندكی از قصه در این مناسبت‌ها اتفاق می‌افتد، اما برای این كه فیلمی یكسر مرتبط با این اعیاد و جشن‌ها و مناسبت‌ها بسازد و درصدد معرفی فرهنگ غنی و شادی بخش ایرانی برآید، قدمی برنداشته است.
 چرا و چگونه؟!
این‌كه سینمای ایران به‌ندرت و انگشت شمار و آن هم در پاره‌ای از سكانس‌ها سراغی از جشن‌ها و اعیاد ملی و مذهبی می‌گیرد و دوست ندارد شادی‌های مناسبتی وطنی را در قالب قصه‌هایی جذاب به تصویر بكشد، دلایل مختلفی دارد كه به برخی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود.
نخست به نظر می‌رسد فیلم ساختن در این زمینه جزو اولویت‌های سینمای ایران نیست و مدیران سینمایی كشور، دغدغه تولید چنین آثاری را ندارند. وقتی ساخت فیلم‌هایی درباره اعیاد و جشن‌های ایرانی در دستور كار حوزه فرهنگ و هنر و سینما نباشد، توقع ساخت فیلم‌هایی در این خصوص هم بی‌مورد خواهد بود. اینجا سؤالی كه مطرح می‌شود این است كه پس اولویت‌های فیلمسازی در سینمای ایران چیست كه به مهم‌ترین مناسبت‌های ملی و میهنی این كشور توجه و اعتنایی نمی‌شود. اولین پاسخ، اولویت‌های انقلابی و مناسبت‌های دینی و مذهبی و منطبق بر نگاه رسمی است كه البته منافاتی هم با آن اعیاد و جشن‌های ملی ندارد، اما در كمال تعجب می‌بینیم سینمای ایران در این بخش‌ها هم طی همه این سال‌ها منفعل و كم كار و كم اثر عمل كرده است. یعنی تعداد فیلم‌های دینی و مذهبی سینمای ایران كه ظاهرا جزو اولویت‌هاست هم انگشت شمار است و همین اندك هم سرنوشت خوبی در اكران پیدا نمی‌كنند. فیلم‌هایی با شكل و شمایل و محتوای ارزشی و انقلابی هم درمجموع، دشواری‌هایی برای ساخت دارند و حمایت‌های تام و تمامی از آنها صورت نمی‌گیرد. در این زمینه تنها سینمای دفاع مقدس به قدر و اعتباری دست یافت و با چند فیلم و فیلمساز خوب توانست تا حدودی گلیم خود را از این وضعیت بیرون بكشد، هرچند این سینما نیز به قدر كفایت جفا دیده و برخی فیلمسازان به دلیل پشتیبانی نكردن و چالش‌های فراوان در این زمینه، عطای فعالیت در این گونه سینمایی را به لقای آن بخشیده‌اند.
بنابراین باوجود كم كاری‌ها حتی در اولویت‌ها، چه انتظاری از فیلم ساختن در فضایی داریم كه جایی در سیاستگذاری كلان فرهنگی و سینمایی كشور ندارد. اگر باید اتفاق مهمی در این خصوص بیفتد، تجدیدنظر در نگاه فرهنگی به این مقوله‌ها و موضوعات است.
اما همه چیز را هم نباید به گردن مسؤولان فرهنگی و مدیران سینمایی انداخت، خود اهالی سینمای ایران هم چندان دغدغه تولید آثاری در این زمینه را ندارند و به بهانه بی‌اعتنایی مدیریتی، اصلا قدمی در این خصوص برنمی دارند و شاهد جوشش و همتی خلاقانه از آنها نیستیم. فیلمنامه نویسان عمدتا به این اعیاد و جشن‌ها و مناسبت‌های ملی به عنوان یك سوژه جذاب نگاه نمی‌كنند و ساده و بی‌اعتنا از كنار آنها می‌گذرند. سال‌هاست كه نان سینمایی در این چیزها نیست و تلخ اندیشی یا باج دادن لوده وار به تماشاگران در شبه كمدی‌ها، كشته و مرده بیشتری دارد. با این حال به نظر می‌آید كه می‌توان خط اصلی قصه همین آثار كمدی و اجتماعی را هم گاهی به مناسبت با این اعیاد و جشن‌ها پیوند زد و آنها را به عنوان بستر باظرفیت قصه‌ها درنظر گرفت.  تهیه‌كننده‌ها و كارگردان‌ها هم معمولا اهل ریسك و خطر نیستند و ترجیح می‌دهند به جای پرداختن به این سوژه‌ها، به موضوعات و مسائل دیگری در فیلم‌ها بپردازند و چندان از فیلمنامه‌هایی كه در این مورد دست‌شان می‌رسد استقبال نمی‌كنند، به این بهانه كه چنین فیلم‌هایی ظرفیت جذب مخاطب و فروش ندارند. مجموع این عوامل، باعث شده عید نوروز و شب یلدا و چهارشنبه سوری و... در سینمای ما غیبتی محسوس داشته باشند.
 تنها یك ظرفیت نمایشی
سینمای ایران هر قدر به اعیاد و مناسبت‌های شادی آوری چون عید نوروز و عیدفطر و... بی‌اعتناست و از ظرفیت بالقوه جذاب و تیپیكال آنها برای قصه گویی استفاده نمی‌كند، اما در عوض از نمد این ایام، كلاه‌های خوبی برای خود بافته است و این روزها و مناسبت‌ها طلایی‌ترین فصول اكران سینمای ما هستند و صاحبان آثار برای اكران فیلم‌ها در این ایام، سر و دست می‌شكنند. در دوره فیلمفارسی، صاحبان فیلم‌ها برای اكران تازه ترین فیلم‌های ستارگان آن وقت در این روزها برنامه ویژه‌ای داشتند و در این سال‌ها هم به اصطلاح گل فیلم‌ها را در این ایام اكران می‌كنند تا فروش آثار تضمین باشد.
 مقصرهای غیرسینمایی
بالاغیرتا همه چیز هم تقصیر
سینما و مدیریت فرهنگی و سیاستگذاری‌های كلان نیست و جامعه و حتی خود ما مردم هم در این زمینه بی‌تقصیر نیستند. چقدر در همه این سال‌ها توانسته‌ایم عید نوروز، شب یلدا، چهارشنبه سوری و از این قبیل اعیاد و مراسم و مناسبت‌های شادی بخش را به خوبی و به زیبایی اجرا كنیم. چقدر به عناصر جذاب بصری و شكل و شمایل آن در جامعه بها داده‌ایم. چقدر شب‌های یلدا را فارغ از جمع‌های خانوادگی محدود به سطح جامعه و فضای بیرونی كشانده‌ایم و جنبه‌ای آیینی و ملی و باشكوه به آن داده ایم؟ چقدر برای عید نوروز این كار را كرده‌ایم و برنامه‌هایی مدون و سراسری برای شادمانی در آن ایام برای مردم تدارك دیدیم؟ چقدر شب‌های چهارشنبه سوری را به شكلی درست و آیینی در شهرها و روستاهای كشور برگزار كرده‌ایم و مجالی برای شوروشادی جمعی ایجاد كردیم؟ چقدر مسؤولان اجرایی و نماینده‌های ملت، قدمی برای اتحاد ملی و شادی سراسری در این مناسبت‌ها برداشته‌اند و با آنها همراه بوده‌اند؟ در غیبت این همه، چطور انتظار داریم سینما بازتابی دروغین از جامعه‌ای كه طور دیگری حركت می‌كند، داشته باشد؟ اگر سینمای‌‌هالیوود و غرب، كریسمس و‌هالووین و مناسبت‌هایی این‌چنینی را باشكوه و دراماتیك به تصویر می‌كشد، یكی از دلایل اصلی‌اش این است كه همین زرق و برق و عناصر جذاب بصری را با كاركرد فرهنگی‌شان در جامعه به وفور و هرساله می‌بیند. چیزی که در جامعه ما هیچ نشانی ندارد.