ساکن قلب‌ها

گفت و گو با احمد یوسف‌زاده، نویسنده کتاب « آن بیست و سه نفر» درباره شهید سردار قاسم سلیمانی

ساکن قلب‌ها

 17 اردیبهشت 94 از طرف سردار قاسم سلیمانی نامه‌ای به دست احمد یوسف‌زاده رسید.در این نامه نویسنده کتاب « 23 نفر» احمد عزیزم خطاب شده بود.نامه‌ای پر از شفقت و مهر که فرمانده برای سربازش نوشته بود.سربازی که از نوجوانی، فرمانده را می‌شناخت و با منش او آشنا بود.از زمانی که هنوز پشت لبش سبز نشده بود که راهی جبهه شد اما خیلی زود با دیگر دوستان و رفقایش اسیر شد و معروف شدند به « 23 نفر».یوسف‌زاده وقتی از اسارت برگشت و دانشگاه رفت و درس خواند و فنون نویسندگی را آموخت، خاطراتش از دوران اسارت را به صورت کتاب منتشر کرد.درام عجیبی از کار درآمد.چند نوجوان که اسیر سربازان عراقی می‌شوند و با سرتق بازی و هوشمندی سربازان و فرماند‌‌هان و حتی صدام را کلافه می‌کنند.کتاب 23 نفر به دست سردار سلیمانی می‌رسد و ایشان کتاب را می‌خوانند و برای یوسف‌زاده یادداشتی می‌فرستند، برای نوجوانی که حالا جوانی با تجربه شده و از قضا همشهری سردار نیز هست.در بخش‌هایی از این نامه آمده است: « احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس، که در کارنامه‌ام یک شب از آن شب‌ها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیده‌ای هستید که به عرش رسیدید، ای‌کاش در همان بالا بمانید. چه افتخار آمیز است ربانیون بر منبر نشسته، تربیت یافتگان منابر خود را به تماشا بنشینند. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ کمال‌یافته در قفس دشمن را ببینند.ای‌کاش سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند.
احمد عزیز؛ وقتی کتابت را خواندم ناخودآگاه صحنه اسارتی در مقابل دیدگانم مجسم شد و به‌یاد آن اسیر، بر کتاب این اسیر، اشک ریختم، یاد قهرمان اسارت که اسارت را به اسیری گرفت....»
این روزها فیلمی که درباره 23 نفر ساخته شده در سینماها اکران در حال است.فیلمی به کارگردانی مهدی جعفری. روزی که جعفری این فیلم را کلید زد، سردار سلیمانی مهمان ویژه‌ای بود که با حضورش در پشت صحنه این فیلم نشان داد می‌داند فرهنگ و هنر به خصوص سینما چه تاثیری بر روایت‌های دفاع مقدس دارد.
حالا چند روزی است، سردار قاسم سلیمانی شهید شده، چند روزی است سایه غم بر سر کشور سایه انداخته.چند روزی است 23 نفر و همه آنهایی که مانند 23 نفر در جبهه‌ها شهید یا اسیر یا جانباز شدند، یاور خود را از دست داده‌اند.دلتنگی آنها آنقدر محسوس است که می‌توان رد آن را در هر کلمه‌ای که می‌گویند، احساس کرد.همان طور که من رد آن را در صدای احمد یوسف‌زاده شنیدم وقتی دیروز به او تلفن کردم تا درباره همشهری‌ سردارش با او همصحبت شوم، سرداری که با شهادتش همه را غافلگیر کرد و حالا یوسف‌زاده دلتنگ اوست و می‌گوید: خاندان سلیمانی از بزرگ‌ترین و بانفوذترین خاندان‌های کرمان هستند که زادگاهشان روستای قنات ملک شهرستان رابر است.
از صف بیرونم کشید
یوسف‌زاده می‌گوید : سال 61 که تصمیم گرفتم به جبهه بروم سردار شهید سلیمانی، فرمانده تیپ بودند.ایشان با حضور نوجوانان در جبهه مخالف بودند.وقتی ما را توی صف دیدند که برای ثبت‌نام رفته بودیم ما را از صف بیرون کشیدند و اجازه ندادند، برویم.معتقد بودند زیر 18 سال نباید به جبهه برود.می گفتند، اسیر می‌شویم و سربازان عراقی زیر کتک و شکنجه ما را وادار می‌کنند که بگوییم ایران ما را به زور به جبهه فرستاده و آبروی جمهوری اسلامی را می‌بریم ! ما با هر ترفندی بود به جبهه رفتیم و حدس آقای سلیمانی درست از کار درآمد و ما اسیر شدیم اما هر وقت کتک خوردیم و شکنجه شدیم یاد حرف سردار سلیمانی افتادیم که نباید حرفی بزنیم که آبروی جمهوری اسلامی خدشه‌دار شود.
سال 69 که با بقیه اسرا آزاد شدم، آقای سلیمانی یکی از فرماندهان سپاه بودند که در جنوب کرمان و سیستان و بلوچستان با اشرار مبارزه می‌کردند.اما روش ایشان با روش‌های ضربتی و قهری مرسوم فرق داشت.ایشان طرح امنیت اشرار را در این مناطق اجرا می‌کردند، اشرار با تحویل سلاح خود و دوری از قاچاق مواد مخدر، زمین و آب می‌گرفتند و کشاورزی کرده و زندگی آبرومند و آرامی را برای خود و خانواده‌شان می‌ساختند.این طرح یکی از بهترین طرح‌هایی بود که بانی آن شهید سردار سلیمانی بود.
حاج قاسم عزیز ماست
یوسف‌زاده می‌گوید: سردار شهید سلیمانی برای مردم استان کرمان عزیز بود.گرامی بود و مردم آنقدر با ایشان صمیمی بودند که او را حاج قاسم خطاب می‌کردند،آنقدر که ایشان خاکی و مردمی بود.خانه‌ای در کرمان داشتند و بعد زمین کنار آن را هم خریداری کردند و حسینیه‌ای را‌ه‌اندازی کردند به نام «بیت‌الزهرا». دهه فاطمیه خودشان می‌آمدند کرمان و برای دختر پیامبر اسلام (ص) مراسم عزاداری برگزار می‌کردند.آنقدر با مردم صمیمی بودند که خودشان جلوی در می‌ایستادند و به مردم خوشامد می‌گفتند.حواسشان آنقدر به مهمانان و عزاداران بود که اگر از کسی پذیرایی نمی‌شد، مهمانداران را صدا می‌زدند و آن شخص را نشان می‌دادند و می‌گفتند، از او پذیرایی کنید.
راز محبوبیت سردار
نویسنده کتاب آن بیست و سه نفر می‌گوید:‌ آقای سلیمانی عاشق ایران بود.نمی‌خواست ذره‌ای از خاک ایران دست اجنبی بیفتد.همه تلاش خود را کرد تا بعد از جنگ و پایان یافتن دوران دفاع مقدس مردم حتی صدای یک گلوله نشوند که آرامش شان به هم بریزد.ارتش خود را 2000 کیلومتر دورتر از خاک ایران مستقر کرده بود از این فاصله از ایران و ایرانیان دفاع می‌کرد.
اشتباه است اگر این را به حساب کشورگشایی یا تسلط بر منطقه بگذاریم.آقای سلیمانی در قلب ملت ایران جای دارد چون همه مردم را بدون در نظر گرفتن جناح سیاسی و حزبی یا حتی نوع تفکرشان دوست داشت.حتی در یکی از سخنرانی‌هایشان گفتند: دختر بدحجاب هم دختر من است باید از او محافظت کرد، چون ایرانی است.برایش اصلاح‌طلب و اصولگرا فرقی نداشت، همه باید در کنار هم در امنیت زندگی می‌کردند.امنیت ایران برایش مهم‌تر از هر چیزی بود، برای همین تا زمانی که داعش بر منطقه تسلط پیدا کرده بود ایران در امنیت بود.الان هم می‌دانم آنهایی که راه شهید سلیمانی را ادامه می‌دهند با همان قدرت و صلابت و ایمان از ایران و ایرانی دفاع خواهند کرد.