هر کس ساز خودش را می‌زند

نگاهی به حاشیه‌های اركستر سمفونیك تهران در سال‌های اخیر، از آمدن رهبری تا روحانی و حواشی حرف‌های صهبایی

هر کس ساز خودش را می‌زند

ماجرای همین یكی دو روز نیست، ماجرای عصبانیت منوچهر صهبایی و حرف‌های تندش روی صحنه تالار وحدت نیست، ماجرا خیلی طولانی تر از این حرف‌هاست. شاید مدیران حافظه‌شان یاری نكند و به خاطر نیاورند، اما روزنامه‌نگاران و خبرنگاران حوزه موسیقی خوب یادشان مانده تمام كش و قوس‌ها و درگیری‌های زیرپوستی را كه این سال‌ها بر سر رهبری اركستر سمفونیك تهران وجود داشته است. همه حاشیه‌های آشكار و پنهانی كه برخی رهبران اركستر برای تصاحب جایگاه رهبری دائم اركستر یا عنوان مدیریت هنری آن داشته‌اند، اتفاقاتی است كه می‌شود با یك جست‌و‌جوی ساده هم آنها را پیدا كرد و دید اركستر چگونه طی این سال‌ها دستخوش حاشیه شده و چرا برخی رهبران اركستر و نوازنده‌ها هر كدام ساز خود را زده و اركستر را به وضعیت ناكوك امروز رسانده‌اند. اوضاعی كه البته كم و بیش گریبان اركستر ملی ایران را هم گرفته و روزهایی را رقم زده كه هم اجراها آنطور كه باید قوی نبوده و هم حال اركستر خوب نیست.

86 منهای 3
اركستر سمفونیك تهران ابتدا در سال 1312 و به رهبری غلامحسین مین باشیان كار خود را آغاز كرده است. البته آن زمان تحت عنوان اركستر سمفونی بلدیه یا شهرداری فعالیت خود را شروع كرده و بعدتر یعنی در سال 1324 به رهبری پرویز محمود رسیده به فرم و شكل امروزی‌اش.
بعد از پیروزی انقلاب هم هر چند حدودا 10 سالی را چندان فعال نبوده اما زنده‌یاد حشمت سنجری تمام تلاش خود را كرده كه اركستر در شرایط بعد از پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی كه با فاصله كوتاهی از واقع بزرگ قبلی آغاز شده بود، تعطیل نشود. سال 1369 هم فریدون ناصری شده رهبر اركستر و فعالیت آن ادامه پیدا كرده تا به امروز. اركستر امسال 86 ساله شده اما باید این نكته را هم یادآوری كرد كه هر چند سنجری در شرایط جنگ تحمیلی اركستر را هر طور شده سرپا نگه داشته بود، اما در دولت نهم فعالیت‌های اركستر با چالش‌هایی روبه رو شده و در سه سال پایانی دولت دهم كاملا تعطیل بود. این‌كه در میان تیتر همین بخش 3-86 را نوشته‌ایم، ماجرایش همین است؛ ماجرای سه سالی كه اركستر تعطیل بود، اركسترهای كوچك و نسبتا بزرگی در حال شكل‌گیری و فعالیت بودند و البته هیچ‌كدام هم طبیعتا نمی‌توانستند فعالیت مستمری داشته باشند. هزینه نگهداری یك اركستر آنقدر بالاست كه در هر كشوری با كمك و حمایت دولت سرپا بماند. بعدتر در دولت یازدهم حسن روحانی رئیس‌جمهور وعده بازگشایی اركستر را مطرح كرد و عملی شدن آن هر چند اهالی موسیقی را خوشحال كرد، اما این بار رفتارهای چندگانه مدیران هنری و برخوردهای عجیب هنرمندان به قول معروف آش شلم‌شوربایی پخت كه هنوز هم ماجراهایش ادامه دارد؛ از آمدن علی رهبری تا رفتنش و از آمدن شهرداد روحانی تا نبودنش و .... .

نیامده خط خورد
می خواهیم برگردیم به پنج سال پیش و اتفاقات را مرور كنیم. وقتی قرار بر بازگشایی دوباره اركستر شد، ماجرای انتخاب رهبر هم به بحثی داغ بدل شد. البته ابتدا بحث چندان حاشیه‌ای نداشت و پیروز ارجمند مدیر وقت دفتر موسیقی وزارت ارشاد در نشست خبری كه 18 اردیبهشت 93 برگزار شد، اعلام كرد كه منوچهر صهبایی به‌عنوان رهبر اركستر فعالیت خود را آغاز خواهد كرد. هر چند صهبایی هرگز نتوانست در این جایگاه فعالیتی داشته باشد و بازی طور دیگری رقم خورد.
در گیر و دار همین ماجراها بود كه علی رهبری، رهبر اركستر ایرانی كه از نظر كیفی و تكنیكی در بسیاری از كشورهای جهان هم شناخته شده است، به دعوت علی مرادخانی مهاون هنری وقت وزارت ارشاد به ایران آمد و رهبری اركستر را بر عهده گرفت.
ماجرای حضور صهبایی كلا به حاشیه رفت و رهبر تازه فعالیت خود را آغاز كرد. رهبر تازه كه چالش‌های بسیار و البته خلق و خویی تند داشت و علی‌رغم حرفه‌ای بودن در كارش از همان ابتدا به نظر می‌رسید، نتواند چندان سر كار بماند. او درست دو سال بعد یعنی در اردیبهشت 95 استعفای خود را نوشت و بعدتر هم ایران را ترك كرد.
رهبری علی‌رغم مشكلاتی كه با برخی نوازندگان داشت، در دوران فعالیت خود اركستر سمفونیك را به سمتی سوق داده که موجب ارتقای عملكرد آن شده بود.
 ضمن آنكه قصد داشت اركستر ملی ایران را هم تعطیل كرده و برنامه‌های متفاوتی برای آن داشته باشد، البته هیچ كدام این برنامه‌ها به جایی نرسید و خسته و شاید هم بتوان گفت شكست خورده ایران را ترك كرد. هر چند برخی نوازندگان همكاری با او را به‌عنوان یك رهبر جدی و سختگیر می‌پسندیدند اما به گفته همین نوازندگان تعداد افرادی هم كه ترجیح می‌دهند تنبلی كنند و حقوق بگیرند كم نبوده و نیست.
طی همین چند روز گذشته هم برخی نوازندگان همین حرف‌ها را در فضای مجازی مرور كرده و نوشته اند كه از اول نسبت به رفتن رهبری و آمدن شهرداد روحانی رهبر اركستر فعلی خوشبین نبوده و آنها را از نظر تكنیكی در دو جایگاه متفاوت می‌دیده‌اند.




رهبری نرفته، روحانی آمد؟
چند قدم برگردیم عقب‌تر. هنوز استعفای علی رهبری پذیرفته نشده كه شهرداد روحانی خطاب به وزیر ارشاد نامه می‌نویسد و درباره وضعیت اركستر سمفونیك تهران اظهار نگرانی می‌كند.
هنوز علی رهبری نرفته كه زمزمه‌های بسیار پیچیده مبنی بر این‌كه روحانی در حال تلاش است كه جایگزین او شود. یكی دو هفته بعد استعفای رهبری پذیرفته می‌شود و یكی دو ماه بعد هم به‌طور رسمی شهرداد روحانی می‌شود رهبر دائم اركستر سمفونیك.
از مرداد 95 تا كنون اركستر نه درخششی داشته و نه حاشیه چندانی. هیچ‌كس بعد از اجراها نگفته نوازنده‌ها و اركستر روندی رو به رشد داشته‌اند اما حاشیه‌ای هم در كار نبوده.
 اجراها بعضا با صندلی‌های پر یا خالی از پس هم رد شده‌اند و اركستر ملی هم اوضاع مشابهی را پشت سر گذاشته است. در این اركستر فریدون شهبازیان و در اركستر سمفونیك هم روحانی فعالیت‌هایی داشته‌اند كه می‌توان گفت هر دو تا حد زیادی كم جان بوده و به جای خاصی نرسیده‌اند. البته ناگفته نماند بعد از مجموعه اجراهای نسبتا ناموفق اركستر ملی شهبازیان اردیبهشت همین امسال از سمت خود كناره‌گیری كرد و طی ماه‌های گذشته جایگزینی هم برای او معرفی نشده است.
همه چیز در همین مسیر بی صدا و كم تحرك پیش می‌رود تا هفته گذشته كه منوچهر صهبایی - كه به‌عنوان رهبر مهمان با اركستر روی صحنه رفته - اعلام می‌كند روحانی بیمار نیست و به علت درگیری‌هایی كه میان ایران و آمریكا پیش آمده، كشور را ترك
كرده است.
روحانی سال‌ها مقیم آمریكا بوده و به روایت صهبایی در این شرایط فرار را بر قرار ترجیح داده است. هر چند روابط عمومی بنیاد رودكی موضوع را رد كرده و روحانی هم روی صفحه اینستاگرامش به حرف‌های صهبایی واكنش نشان می‌دهد و می‌گوید كه بیمار است، اما منیژه صهبایی در گفت‌وگو با رسانه‌ها باز هم بر صحت حرف‌های همسرش تاكید كرده و می‌گوید او از بنیاد رودكی خواسته بوده واقعیت را به مردم بگوید.


وقتی همه می‌خواهند رهبر باشند
صحنه موسیقی و اجراهای هنری نباید محلی برای بیان حاشیه‌های موسیقی باشد، صحنه جای اجراست و نباید به محملی بدل شود برای به اصطلاح روشنگری‌هایی كه صهبایی از آن حرف می‌زند. اما ماجرای رهبر اركستر بودن طی سال‌های گذشته و پس از بازگشایی اركستر نشان می‌دهد در ایران با یك اركستر رسمی روبه‌روییم و چندین و چند رهبر اركستری كه هركدام خود را محق می‌دانند تا بر این جایگاه بنشینند. هر كدام هم وقتی دیگری پا روی صحنه می‌گذارد و چوب رهبری دائم را به دست می‌گیرد، حاضرند به هر قیمتی كه شده، با هر بازی آشكار و پنهانی او را پایین بكشند و خود بر آن جایگاه قرار بگیرند. آنها هم كه به طور علنی وارد این بازی‌ها نمی‌شوند و كناری ایستاده‌اند، هر كدام به تنهایی مدعی هستند و می‌گویند اگر رهبر دائم اركستر بود اوضاع این نبود. حالا باید دید در این آشفته بازاری كه همه مدعی‌اند و از رهبری دائم تا روشنگری علیه دیگری را حق مسلم خود می‌دانند، دوباره چه بر سر اركستر سمفونیك خواهد آمد؛ دوباره تعطیل می‌شود یا با همین رویه افتان و خیزان و كم جان به مسیر خود ادامه می‌دهد.
در هر صورت این حواشی بیش از هر چیزی به ضرر ارکستری تمام می شود که رهبرا ن ایرانی دوست دارند همه عنوان رهبری دائمش را کنار نام خود داشته باشند، هم از مزایای مادی اش در ایران بهره ببرند و هم در سطح جهان بتوانند از این عنوان استفاده ببرند. حالا کنار همه این موارد این نکته را هم اضافه کنید که طی چند سال گذشته بارها جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم کشورهای دیگر از جمله اتریش که در رشته موسیقی تحصیل می کنند، درباره صلاحیت نداشتن برخی رهبران ارکستر در ایران نامه‌ها نوشته و تلاش‌های بسیاری برای افشاگری داشته اند. آنها تا کنون بسیاری از عناوین و تخصص‌هایی را که رهبران ایرانی در رزومه خود آورده اند را به چالش کشیده و
رد کرده اند. نمونه بارز این اتفاق را روزنامه نگاران موسیقی به یاد دارند و می دانند که این دانشجویان فلان ارکستر آمریکایی را که یک رهبر ارکستر ایرانی مدعی فعالیت در آن است را غیرواقعی دانسته و تاکید کرده اند اصلا وجود خارجی ندارد.
تشخیص این موارد طبعا بیش از هر شخص و رسانه و نهادی باید بر عهده وزارت ارشاد باشد، باید بررسی‌های لازم صورت بگیرد و ابتدا این مساله معلوم شود که اصلا چند رهبر ارکستر حرفه ای در ایران داریم که شایستگی حضور روی صحنه با یک ارکستر حدودا 90 ساله را داشته باشند و بتوانند از پس کار برآیند. ادعا کردن و خواستن یک موقعیت خوب کار دشواری نیست، اما اثبات آن و ارتقای ارکستری که با بودجه دولتی فعالیت می کند، دشوار است. کاری است که باید روی صحنه خود را نشان بدهد و به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
هر چند باید قدردان بود که در شرایط دشوار فعلی ارکستر
سر پا مانده اما باید این را هم پرسید که چگونه و با چه کیفیتی به فعالیت خود ادامه می دهد. همه می خواهند رهبر ارکستر سمفونیک تهران باشند، هر کدام از رهبرها هم میان نوازندگان طرفداران خود را دارند، اما تشخیص این‌که چه کسی استحقاق این جایگاه را دارد، موضوعی است که نیاز به مدیریت دارد، این سالها اما مدام حاشیه داشته ایم و مدیریت نه!