پهلوان در میدان
آفتاب شهریور ۱۳۴۱ بی رمق بود. ده سالی بود که آفتاب هم رمق و انگیزه صبح به صبح تابیدن بر سر این مملکت را نداشت. مملکتی که خیانت ببیند، مثل انسانی که خیانت ببیند، دیگر نمیتواند به قبل آن واقعه برگردد. دیگر نمیتواند صبح به صبح با همان انگیزه و شور قبل از خیانت از خواب بلند شود. شهریور ۱۳۴۱، دقیقا ۹ سال بود که مملکت ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را دیده بود. گلولهی اجنبی بر پیشانیاش نشسته بود و خنجر خودی بر کمرش. ۹ سال بود که مردم نه تنها به دولتمردانشان، بلکه به خودشان هم اعتماد نداشتند. همسایه از سایه همسایهاش در واهمه بود و برادر از ترس برادرکشی با اسلحه میخوابید. مردم به چشمهاشان اعتماد نداشتند.
۱۰ شهریور ۱۳۴۱ بود که حوالی ۱۱ شب گسلهای بوئین زهرا فعال شدند و خانهها را بی سقف کردند و جان ۲۰هزار نفر را گرفتند. مردمی که به زمین هم اعتماد نداشتند آواره شده بودند و سوی چراغ خانهشان که تنها محل امنشان بود کور شده بود. حکومت اگر پولی هم داشت به جیب مردم آواره نمیآمد. لااقل تاریخ این را میگوید که پول مملکت به جیب مردم محروم نمیرسید. NGOهای جهانی آمده بودند که کمک کنند اما مردم به همان چشم ۲۸ مرداد میپاییدندشان. سازمان شیر و خورشید دوره افتاده بود از مردم کمک جمع کند اما مردم هنوز جای خنجر روی کمرشان تیر میکشید. و مردم بوئین زهرا همچنان آواره بودند.
تا این که این خبر کوچه به کوچه و خانه به خانه پیچید که: «آقا تختی سر چهارراه پهلوی واستاده...» مردم راه افتادند و دنبال سر پهلوانشان را در چهارراه ولیعصر گرفتند. یک قول میگوید پهلوان راه افتاد و فوج فوج مردم پشت سرش جمع میشدند و تا تجریش چند کامیون کمک برای مردم زلزلهزده جمع شد. پهلوانی که بین مردم اعتبار و آبرو داشت به داد خورشید بی رمق ده ساله مملکت رسید.
نمیدانم چرا دوست داشتم خبر بیلبورد جدید میدان ولیعصر را اینطور به مردم برسانم: «آقا سلیمانی سر میدون ولیعصر واستاده...» پهلوانی که هنوز اعتبار و آبرو دارد ایستاده گوشه میدان ولیعصر و مردم زخمدیده فوج فوج پشتاش را میگیرند و به داد خورشید زخم خورده مملکتشان میرسند.
۱۰ شهریور ۱۳۴۱ بود که حوالی ۱۱ شب گسلهای بوئین زهرا فعال شدند و خانهها را بی سقف کردند و جان ۲۰هزار نفر را گرفتند. مردمی که به زمین هم اعتماد نداشتند آواره شده بودند و سوی چراغ خانهشان که تنها محل امنشان بود کور شده بود. حکومت اگر پولی هم داشت به جیب مردم آواره نمیآمد. لااقل تاریخ این را میگوید که پول مملکت به جیب مردم محروم نمیرسید. NGOهای جهانی آمده بودند که کمک کنند اما مردم به همان چشم ۲۸ مرداد میپاییدندشان. سازمان شیر و خورشید دوره افتاده بود از مردم کمک جمع کند اما مردم هنوز جای خنجر روی کمرشان تیر میکشید. و مردم بوئین زهرا همچنان آواره بودند.
تا این که این خبر کوچه به کوچه و خانه به خانه پیچید که: «آقا تختی سر چهارراه پهلوی واستاده...» مردم راه افتادند و دنبال سر پهلوانشان را در چهارراه ولیعصر گرفتند. یک قول میگوید پهلوان راه افتاد و فوج فوج مردم پشت سرش جمع میشدند و تا تجریش چند کامیون کمک برای مردم زلزلهزده جمع شد. پهلوانی که بین مردم اعتبار و آبرو داشت به داد خورشید بی رمق ده ساله مملکت رسید.
نمیدانم چرا دوست داشتم خبر بیلبورد جدید میدان ولیعصر را اینطور به مردم برسانم: «آقا سلیمانی سر میدون ولیعصر واستاده...» پهلوانی که هنوز اعتبار و آبرو دارد ایستاده گوشه میدان ولیعصر و مردم زخمدیده فوج فوج پشتاش را میگیرند و به داد خورشید زخم خورده مملکتشان میرسند.
تیتر خبرها
-
شکنجهگران را شرمنده کردم
-
اگه اون روز ما هم بودیم
-
انتخابات فقط بهنفع شما باشد صحیح است؟
-
هنر اعتراض
-
جنگ در آشیانه «کبوتر»ها
-
دربی با حال خوب
-
سازها برای جشن انقلاب كوك شدند
-
منشور انتخابات
-
دیپلمات آمریکایی: ما داعش را شکست دادیم عراق باید پولش را بپردازد
-
سانحه برای یک هواپیما در فرودگاه استانبول
-
مقتدی صدر:کسی که سلاح علیه عراقیها به دست گرفته، از ما نیست
-
پهلوان در میدان
-
امیدواری کارآفرینان به دستگاه قضا